«دربارهی کشتن»
نوشته: نسیم مرعشی
ناشر: چشمه، چاپ اول 1402
106 صفحه، 85000 تومان
***
مرگ پدیدهای است که میتواند تحت تأثیر عوامل بسیاری از جمله نوع جامعه و ملاحظات فرهنگی و سیاسی آن قرار بگیرد و جهانی از تجارب گوناگون برای آدمها بیافریند. مناسبات نسلی نیز در این میان میتوانند تعریف و تصویر مرگ را دگرگونه سازند؛ بهویژه اگر نسلی، تحولات عمیقی همانند انقلاب یا جنگ را پشت سر گذاشته باشد. انقلاب و جنگ همچنین بر روی تلقی انسانها از کشتن و کشته شدن نیز میتواند تأثیری شگرف داشته باشد. نسیم مرعشی که با رمانهای «پاییز فصل آخر سال است» و «هرس» تجارب متفاوتی از نسل دههی شصتی را در قالب داستان به مخاطبانش عرضه کرده، در تازهترین اثرش، مجموعه جستار «دربارهی کشتن» به واکاوی مفاهیم کشتن و کشتهشدن میپردازد.
مقدمهی کتاب از اولین صحنههایی میگوید که مفهوم کشتن را در ذهن نویسنده شکل دادهاند. او در چهارسالگی در شهری نزدیک به جبههی جنگ، سنگر و بمب و توپ و تانک را به چشم میبیند و کامیونهایی حامل اجساد را از نظر میگذراند. توصیف این صحنه با جزئیاتش، تصویری واضح و صریح از مرگ در ذهن خواننده میسازد. دخترک خردسال در دورهی جنگ به دنیا آمده و هنوز جهان بدون جنگ را تجربه نکرده است. او از تصاویر جنگ با کسی حرفی نمیزند؛ البته شاید احساس ناامنی، ترس و بدیهی به نظر آمدنِ موضوع برای دیگران باعث میشود که این وقایع را تا سالها مکتوم نگه دارد.
اما تصاویر دیگری از کشته شدن نیز بهتدریج در تکمیل تجارب نویسنده از این مسأله کمک میکند. این تصاویر متنوعاند و دامنهی وسیعی از حیوانات و آدمها، در سنین و موقعیتهای مختلف را دربرمیگیرند. تصویر کشته شدن حیوانات خانگی برای اغلب کودکان اولین صحنههای کشتار را میسازند؛ جوجهای که زیر پا له میشود، گوسفندی که برای مراسمی قربانی میشود، مرغی که سر بریده میشود، همگی در دوران کودکی تصاویری آشنا هستند. بعدها اما کشته شدن آدمهاست که به این مفهوم جدیت و عمق بیشتری میبخشد و نگاهی متفاوت از آن را شکل میدهد.
نویسنده در طی هفت فصل به ارزیابی مشاهداتی که از کشتن داشته، میپردازد. این تجارب گاه اقلیمهای گوناگونی را دربرمیگیرند و گویی نقش خاک و سرزمین را برای ساخته شدن تجربهی کشتن، بسیار مؤثر و برجسته جلوه میدهند و گاه به دورههای تاریخی خاص اشاره میکنند و سهم آنها را برای حک شدن تصویری ویژه از کشتن مهمتر از باقی عوامل معرفی میکنند. اغلب دورههای تاریخیِ اشاره شده در این مجموعه به گونهای هستند که تصاویری ماندگار از آنها در حافظهی جمعی ثبت شده است و نویسنده با اشارهای کوچک به هر یک از آن وقایع، میتواند تمامی خاطرههای مرتبط به آن را برای مخاطبین زنده کند.
ملاحظات نسلی نیز سهم عمدهای در شکلدهی مفهوم کشتن در ذهن انسانها دارد و این موضوعی است که در لایههای زیرین روایت کتاب مستتر است و در تمامی بخشهای آن جریان دارد. نسلی که جنگ را در کودکی خویش تجربه کرده و در تحولات فرهنگی و سیاسی پس از آن نیز زندگی و مرگ را به گونهای متفاوت از دیگران دیده است، اکنون به گونهای خاص به آن نگاه میکند و به فراخور آن مفاهیمی همچون نیستی، حق حیات، فلسفهی زندگی و پوچی برایش طور دیگری معنا میشود. او ممکن است بسیاری از تجارب نسل پیشین را که انقلاب را از سر گذرانده به طور ملموس حس نکرده باشد. همچنین نسبت به نسل بعدی که دورهای از ثبات را در دوران پس از جنگ و سازندگی و توسعه مشاهده کرده، افکار و ذهنیات متفاوتی داشته باشد. نویسنده از چنین نسلی برآمده و روایتهایش حاکی از همین تجارب نسلیِ کاملاً متمایز اوست.
سلب حق زندگی از دیگری چیزی است که نمیتوان به سادگی دربارهی آن قضاوت کرد. این مفهوم یکی از بنیادیترین مباحث این کتاب را میسازد. ماهیگیر جان ماهیان را میگیرد، حیوانات در مناسک مختلف سر بریده میشوند و تصویر مرگ آنها غمانگیز و رقتبار است. آدمهای دخیل در شکار و صید و ذبح، ممکن است گاه تجارب متناقض و عجیبی داشته باشند که نویسنده از دیدهها و شنیدههای خود از آنها میگوید. اما این تنها بخشی از واقعیت موجود است و نیاز به بررسی ابعاد مختلف ماجرا کاملاً احساس میشود و این کتاب خوانندگان را به اندیشیدن دربارهی آن ابعاد نیز دعوت میکند.
به نظر میرسد در بسیاری از مواقع کشتن امری گریزناپذیر باشد؛ ضرورت معاش، حوادث غیرمترقبهای که به قربانی شدن خیل کثیری از آدمها منجر میشود؛ مثل سقوط هواپیما، وقایعی همچون جنگ و انقلاب که درگیریهای رودرو را میطلبند، آسیبهای اجتماعی که در وقوع جرائمی همچون قتل اثر میگذارند و بسیاری عوامل پیدا و پنهان دیگر، همگی سازوکار علت و معلولی مفهوم کشتن را شکل میدهند که اغلب هم ممکن است پیشبینیناپذیر یا غیرقابلپیشگیری باشند. اما آنچه همواره به عنوان حقیقتی ثابت و انکارناپذیر در کتاب حاضر دربارهی کشتن تصریح میشود این است که چنین پدیدهای همواره با انسان همراه است، با او زندگی میکند و سایهی سنگیناش بر همهی شئون زندگیاش حس میشود؛ حتی اگر اغلب مواقع از آن غافل باشد یا حتی انکارش کند.