مطلبی با عنوان «رئیسی پیگیر نمرات دانشآموزان شد» با نظرات متعدد کاربران همراه شد که تعدادی از آنها را می خوانید:
*متاسفانه حجم بالای کتاب درسی از همون ابتدایی بچه هارو زده کرده بچه ها ی این نسل باید عینی تر یاد بگیرند نه فقط حفظ کنن کتاب ریاضی چهارم با هر روز تدریس معلم بازم تموم نمیشه و هر روز دو زنگ خواستار تدریس ریاضی شدن طراحان کتاب انگاری مطالب ریاضی داشته در میرفته یا می خواستن همون تو پایه چهارم بچه هارو فیلسوف کنن خیلی وضع خرابتر از این حرفاست بچه ها به شدت افسرده و بی انگیزه شدن و پدر مادرا بدتر از اونها
*تا زمانی که درامد یک آرایشگر از یک معلم بیشتر هست همینه معلوم باید جوری ساپورت بشه که تو زندگی هیچ دغدغه ای نداشته باشه و فقط تمرکزش روی درس دادن باشه نه روی مشگلات زندگیش
*نمرات رو پیگیر نباشید روش صحیح درس دادن رو پیگیری کنید.
*خانواده ها بخاطر وضعیت بد اقتصادی و معیشتی توان خرید غذاهای پروتئینی ندارند بچها بخاطر سو تغذیه استعداد هاشون ضعیف شده..
*خواهش میکنم یه کم به وضعیت مدرسه های دولتی رسیدگی کنید اصلا معلمها به بچهها درس نمیدهند مخصوصا ریاضی و زبان انگلیسی را فقط یه ذره توضیح میدن میگن بقیه رو ببرید تو خونه بنویسید یا زبان انگلیسی را همین طور اول مدرسه از دانشآموزان میپرسن چه کسی به کلاس زبان انگلیسی رفته دیگه درس نمیدن .
*من بعنوان معلم بازنشسته نظرو رو می نویسم از سال 98 بچه ها افت تحصیلی دارند چون در آموزش ابتدایی نمرات کیفی شده از سال 86 ونمره حذف شده واین مسئله در سال 98 اشتباه بودنش ثابت شده بچه ها در دوران ابتدایی تنبل بار اومدند وافت تحصیلیشان ازسال 98 درست بعد از 12 سال معلوم شده .
*سیستم آموزشی ما جوری شده که به میزان یادگیری اصلا توجهی نداره! و اینکه گاهی دبیرها و آموزش و پرورش سخت گیری های بی خودی می کنن که وضع اینه! وقتی سال به سال سخت گیری ها بیشتر می شه اما کیفیت آموزش و امکانات نه وضع همینه دیگه! امثال من باید برای گرفتن یه دیپلم پدرشون در بیاد! بازهم البته اشاره می کنم که همه چیز سیستم آموزش ما شده نمره نمره نمره!!!
*وقتی هر روز خدا مدارس به دلایلی تعطیل میشه ومعلما برا راحتی خودشون یه روزه یه فصل را داخل شاد درس میده بدون هیچ توضیحی چطور میشه انتظار داشت که دانش آموز با نمرات عالی ومعدل بالا قبول بشه
*لطفا محتوی و مباحث آموزشی را کاهش دهید تا کمی کیفیت بالا رود.
*دوستان مهمترین مسئله اینه که مملکت ما علم محور نیست و سواد و علم ارزش و جایگاهی در نظر صاحبان قدرت نداره. معلومه دانش اموز هم درس نمیخوانه
*بله مشکلات مدارس خیلی زیاده دبیرهایی که بخاطرحقوق کم در تدریس کوتاهی میکنن ودرس هایی که اصلا اهمیتی تو زندگی ندارن و دانش آموزان که انگیزهای برای درس خواندن ندارن
*تقصیر معلما نیست، بچه ها دل به درس نمیدن ،لوس شدن ،هوش هیجانی بچه ها رفته بالا همش دنبال حاشیه هستن تو مدرسه همش دنبال استراحت و .. هستند بچه های الان و با قدیم مقایسه نکنید ،قدیم تنها راه موفقیت و پول دراوردن درس بود ،ولی بچه ای که الان میبین راه های دیگ ای هم هست معلوم دل به درس نمیده ،وقتی تهش مامان و باباهای پول دارشون، با مول اونا دانشگاه میرن ،چرا تو دبیرستان .. درس بخونن . درس خوندن واس قشر ضعیف فقط
*به جای فشار آوردن بیشتر به دانش آموزان مشکلات ریشه ای نظام آموزشی رو پیدا کنید
*مهمترین مشکل ناامیدی از آینده است که درس نمی خونند و هزار افسوس
*دروس در مدرسه کاربردی نیست
*کیفیت و کمیت درسهایی که دانش آموزان می خوانند و یاد می گیرند هر سال پایینتر و کمتر از سال قبل است. حداقل در دوره دبیرستان اینگونه است. برای مثال، دانش آموزان رشته ریاضی، دیگر در دبیرستان انتگرال نمی خوانند یا درس مثلثات اونها به نظر به طور قابل توجهی نسبت به نظام قدیم کمتر شده. پس دنبال کمتر کردن درس ها در دبیرستان نباشید. این حذف کردن ها مشکلاتی برای اونها در دانشگاه درست می کند. چون درس های دانشگاه همچنان بر این اساس گفته می شود که دانش آموز انتگرال و مثلثات بلد است. پس خواهش می کنم دنبال حذف کردن بیشتر نباشید. از نظر من یکی از مشکلات، معلمینی هستند که وقت به اندازه کافی نمی گذراند یا در اون زمینه تحصیل نکرده اند. به همین خاطر مطالب رو درست یا کامل منتقل نمی کنند. دانش آموزان هم با گوشی هامشغول انتقال پیام به دوستانشان هستند و هیچ گوش نمی کنند.
*واقعا عادلانه نیست که بخواهند بچه ها رو بامعدل باهم مقایسه کنندومعدل درکنکور این همه تاثیر داشته باشه چون سطح اموزش درکشور اصلا استاندارد نیست چرا بچه ای که در مدارسی با معلمهای عادی درس میخونه باید با بچه ای که دربهترین مدارس کشوربابهترین معلم درس میخونه مقایسه بشه باید یه فرقی بین این بچه ها باشه چطوربه مناطق محروم سهمیه درکنکورداده میشه ومیگید به خاطر اختلاف امکانات وسطح اموزش این سهمیه حق انهاست پس لطفا به بچه هایی که درمدارس عادی درس میخونند چه دولتی چه غیر انتفاعی برای معدل هم سهمیه بدید تا عدالت اموزشی برقرار بشه .
***
مخاطبین الف درباره مطلب «استقبال اصلاحطلبان از خودکشی سیاسی؟!» نظرات متعددی ارسال کردند که تعدادی از آنها را میخوانید:
*همیشه در بهترین شرایط دولت و یا مجلس در اختیار اصلاح طلبان بوده در حالی که قدرت های انتصابی همیشه در اختیار اصولگرایان است. آیا تا کنون از اصلاح طلبان در بخش های انتصابی انتخاب شده است؟ خیر. اگر از اقبال مردم از اصلاح طلبان نمی ترسند چرا همه اصلاح طلبان شناسنامه دار را تایید صلاحیت نمی کنید تا مردم به آنها رای ندهند تا منزوی شوند؟
*ناخالصی مشکلات عدیده برای کشور ایجاد کرده هر سیستم برای اینکه درست کار بکند نیاز به فیلتر و پالایش دارد.
*اساسا چه سنجه ی معنی داری برای «احتمال» خواست عمومیِ جامعه برای تغییر اساسی و ساختاری نظام میتواند وجود داشته باشد؟ فرض کنید در یک دنیای فرضی چنین خواستی وجود داشته باشد. راه صندوق رای به دلیل اینکه کاندیدا ها درون نظام هستند به تغییر سلختاری منجر نمی شود. اعتراضات خیابانی هم نیاز به مجوز درون سیستمی دارد. تنها راه باقی مانده عدم مشارکت در انتخابات است که شما آن را «اقتصادی» خواندید. فکر میکنم متوجه بن بست ساختاری و احساس به بن بست رسیدن تلاش های درون سیستمی نیستید.
*اگر روزی اصلاح طلبان به اصول برگردند و اصولگراها هم بدنبال اصلاح قدرت طلبی و انحصار گرای های خود برگردند شاید این مملکت به راه پیشرفت برگردد
*نویسنده چنان از افول اصلاح طلبی خوشحال است که خیال میکند اگر مردم از اصلاح طلبان رویگردان شدند به سوی همفکران ایشان میروند ولی بدانید که کسانی که از اصلاحطلبان عبور کردند بسوی براندازها میروند نه شما و این نشان میدهد که شما بهتر است با اصلاح طلبان تفاهم کرده و مقداری به خواسته های انها توجه کنید و با حذف نظارت استصوابی آنها را به میدان سیاست بازگردانید
*بنظرم ربطی به اصول گرا و اصلاح طلب ندارد....مردم خسته اند و گله مند........
*اصلاح طلب جریان مرموزی هست که هم می خواهد در ساختار باشد و هم ساختار را قبول ندارد و هم کی بود کی بود راه می اندازند .
*البته همه اصلاح طلبان پایگاه مردمی خود را در سالهای اخیر از دست داده اند، اما جریان اصول گرایی هم در بهترین حالت فقط 10 تا 15 درصد پایگاه مردمی دارد و فاقد برنامه و تفکر علمی برای اداره کشور است .
*اصلاح طلبان بزرگ ترین اشتباهشان کوتاه آمدن در رد صلاحیت ها بود زمانی که حاضر شدند بدلیل رد صلاحیت نماینده گان خود از افرادی چون روحانی که اصلاح طلب نبود حمایت کنند.
*مهم نیست اصلاح طلب و اصول گرا برای مردم اهمیت نداره.
*روحانی میخ اخر را بر تابوت اصلاحات کوبید اصلاح طلبان اکنون میدانند که رای نمی اورند وگرنه برای انتخابات سر و دست میشکستن
*اگه هسته قدرت همونطوری که پشت رئیسی در اومده پشت روحانی بود 90 در صد مشکلات حل میشد متاسفانه روحانی 8 سال در دو جبهه داخل و خارج میجنگید
*(پاسخ به کامنت بالا)روحانی بیشترین حمایت را از طرف رهبری و نظام داشت اما قدر این فرصت را ندانست و با کم کاری و ندانم بکاری فرصت ها را از دست داد.
***
مطلب «سنت خانوادگی پهلویها !» با نظرات متعدد کاربران الف همراه شد که تعدادی از آنها را می خوانید:
*وابستگی به بیگانگان و سرکوب مردم باعث گسترش تظاهرات ضد پهلوی و در نهایت سقوط رژیم شد.
*اصولا عمر بسیار کوتاه سلسله پهلوی (54 سال) در مقایسه با عمر طولانی سلسله قاجاریه (134 سال) و نیز عمر بسیار طولانی سلسله صفویه (220 سال) این بود که سلسه های قاجاریه و صفویه شناخت خوبی از روحیات و عادات سنتی مردم ایران داشتند و از همین رو در بافت سنتی جامعه هیچ دخالتی نمی کردند و اجازه می دادند که امور اجتماعی سیر طبیعی خود را طی بکند.اما سلسله پهلوی بر خلاف سلسه های قاجاریه و صفویه شناخت خوبی از روحیات و عادات سنتی مردم ایران نداشتند و می خواستند به ضرب و زور ملتی به شدت سنتی و محافطه کار را به ملتی اروپایی و لیبرال و سکولار تبدیل کنند.کاری که البته جواب نداد و در نهایت به سقوط زودهنگام سلسله پهلوی منجر شد.اینکه می بینیم که در روزهای سقوط شاه هیچ طبقه ای از جامعه ایران حاضر به دفاع از او نشد به دلیل همین اروپایی سازی اجباری و ظاهری جامعه توسط شاه بود.خلاصه کلام،مردم ایران در سال 1357 دست رد به سینه فرهنگ اروپایی و لیبرالی که محمدرضا شاه نماد آن بود زده و به سرچشمه های فرهنگی خویش باز گشتند.مردم ایران در سال 1357 به آن چیزی در زندگی رسیدند که همیشه آرزوی آن داشتند یعنی استمرار سنت ها و عادات دیرینه شان در زندگی روزمره.در سال 1357 فرهنگ سنتی در ایران بر فرهنگ مدرنیته یا شبه مدرنیته غربی پیروز شد.
*یکی از دلایل سقوط شاه این بود که با تاسیس شرکت های پخش، فروشگاه های بزرگ و کارخانجات بازار و تولید سنتی رو دچار ترس کرد.
*هم رضا پهلوی و هم پسرش هردو با کودتا به حکومت رسیدند و محمد رضا هم 2 بار از ایران فرار کرد و حتی نخواست بمونه و ترسید که بگیرنش
*پهلوی ها در زمان حکومت ننگین خودشون ، به امر اربابشون ، 7 نقطه از ایران رو بخشیدن - دشت نا آمید ، بحرین ، آرارات .....
*روس ها هم بخش بزرگی از مناطق شمالی ایران رو از ایران جدا کردن.
*(پاسخ به کامنت بالا)این هم از بی عرضگی شاهان قاجار بود ولی این ننگ بزرگ،از شدت و محنت بخشش ایران زمین به کشور های همسایه،چیزی کم نمی کنه در ضمن،آقا محمد خان قاجار،خودش با جنگ ایران رو یکپارچه کرد و فرزندانش قسمت هایی از اونو بخشیدن ولی رضا پهلوی با فریب،شاه آخر قاجار رو مخلوع و خودش به قدرت رسید و مرز هارو از قاجار تحویل گرفت در واقع،پهلوی نه تنها کاری برای گسترش ایران نکرد،بلکه اونو کوچکتر کرد،حداقل قاجار خودش کشور گشایی کرد و در جنگ با روسیه،اونارو از دست داد
*در زمان پهلوی بسیاری از شهرهای کوچک مخصوصا روستاها از امکانات اولیه زندگی محروم بودند.
*بررسی عمیق و پخته ای بود،ولی همه تکنولوژی موجود: تلفن،ماهواره،اینترنت ،مترو،هواپیما و....همه و بیشتر محصول فرهنگ غرب است ،زبان مشترک توسعه کشورهای دنیا دانش آکادمیک است و همه پیشرفت هم محصول دانشگاههاست،باید بالاخره تحصیل بشیوه دانشگاهی،برق،راه آهن،هواپیما،بهداشت و...وارد کشور میشد و از نقطه ای شروع میشد
*دورانِ سفید و سیاه دیدن گذشته است. پهلوی هم مانند تمام انسانهای دیگر هم نقاط سیاه داشت هم نقاط سفید.