جواد ظریف است و حاشیههایش؛ چه در مسند قدرت باشد یا بیرون از آن، مستعد قرارگرفتن در کانون توجهات بهدلیل سخنانی است که ایراد میکند. وزیر پیشین خارجه اخیراً اظهاراتی را مطرح کرده که بوی مسئولیتناپذیری از آن استشمام میشود و این برای فردی که یک دیپلمات کارکشته محسوب شده و باید تعهد بیشتری نسبت به سخنان خود داشته باشد، غیرقابل قبول است.
جواد ظریف طی گفتوگویی درباره نقش مجلس جدید در سیاست خارجی با ایراد توصیههایی عنوان کرده: «توصیه من به مجلس دوازدهم این است که دست دولت را برای مذاکرات باز بگذارد. البته مسئولیت سیاست خارجی مستقیماً با رهبری است و دولت هم مجری است. مجلس مستقلاً نمیتواند در حوزه سیاست خارجی به جزئیات ورود کند و اگر این اقدام را انجام دهد، برای صلاح کشور، مجلس و حیثیت آن مطلوب نیست. در حال حاضر هم که ما در قدرت نیستیم و دولت فعلی مورد قبول است. من توصیهام این است که مجلس دست دولت را نبندد.»
اظهاراتی که ظریف مطرح کرده معنایی جز مسئولیت ناپذیری و شریکجرم تراشیدن برای خود ندارد. او بهطور غیرمستقیم میگوید هر آنچه که در حوزه سیاست خارجی میگذرد مربوط به رهبری است و دولتها جز اجرای راهبردهای رهبری نقش دیگری ندارند؛ سخنانی که تقلیل جایگاه دولتهای مختلف محسوب شده و کارکردی جز سلب مسئولیت از نهاد دولت ندارد. اگر جواد ظریف به این اظهارات خود باور دارد ضرورت دارد پاسخگوی این سوال باشد که اگر رهبری تا این حد در حوزه سیاست خارجی از قدرت برخوردار بوده و دولتها نقشی جز مجریگری ندارند، برجام را هم محصول راهبردهای رهبری میداند یا نه؟ نقش رهبری در تصویب برجامی که زمانی سند افتخار ظریف و دولت اعتدال محسوب میشد تا چه اندازه است؟ آیا هنگامی که برجام هنوز به کما نرفته و در حال اجراشدن بود، وزیر خارجه پیشین شراکت دیگران در این سند راهبردی را میپذیرفت؟ چرا هنگامه انتخابات سال ۹۶، برجام محصول سیاست دولت اعتدال تلقی و به ابزاری برای رایآوری و ساختن مزیتی نسبت به دیگر رقبا تبدیل شد و پس از چند سال و به بنبست رسیدن برجام، بار مسئولیت بهروی دوش دیگران افتاد؟
این اظهارات وزیر خارجه پیشین، چیزی جز مسئولیتناپذیری و مقصر قلمدادکردن دیگران را به ذهن متبادر نمیکند که اگر غیر از این بود، زمانی که برجام بهثمر نشست و حدفاصل سالهای ۹۴ تا ۹۶ اجرا میشد جواد ظریف و دولتمردان وقت، سند ششدانگ آن را به نام خود نمیزدند تا پس از ناکامی، دیگر نهادها و افراد را متولی اصلی جلوه دهند.
باید پذیرفت که سیاستخارجی در دولتهای مختلف جهتگیریهای متفاوتی را داشته و نمیتوان راهبردهای دولتهای خاتمی و روحانی را با احمدینژاد و رئیسی یکسان قلمداد کرد. هر دولتی بنا بر گفتمان و ایده خود، مشی خود در سیاستخارجی را دنبال کرده که البته این مسیر با سیاستهای کلی نظام هماهنگ بوده اما این مسئله هیچگاه بهمعنای همهکاره بودن رهبری در این حوزه و مجریگری صرف دولت تلقی نمیشود.
ایکاش آقای ظریف مسئولانهتر سخن گویند چون زیبنده نیست که زمان موفقیتها در صحنه حاضر بوده و مسئولیتها را پذیرفت اما موعد ناکامی شانه خالی کرد.