روحالله خلیلینژاد در ایرنا نوشت: ایران امروز در میانه جنگ ترکیبیِ پیچیده است که در آن همه گزینه های یک نبرد واقعی فعال شده است.
اما اینکه مردم احساس می کنند جنگی وجود ندارد، ثبات برقرار است و ترورهای گاه و بیگاه را عجیب می دانند، علت این است که ایران باوجود قرار داشتن در کانون اصلی تحولات و نبردهای سخت غرب آسیا، کِشتی خود را از این تلاطم های شدید به گونه ای آرام و مطمئن عبور داده است که کمترین تکانه ها برای مردمش عجیب و غیرقابل انتظار به نظر می رسد.
هر کشور دیگری اگر می خواست به جای جمهوری اسلامی اینچنین آشکار پنجه در پنجه آمریکا و ناتو بیاندازد، رژیم صهیونیستی را به ورطه نابودی بکشاند و مسئولیت آن را نیز شجاعانه بپذیرد، حتی اگر تسلیم نمی شد، احتمالا اکنون به ویرانه ها شباهت داشت، نه آنکه مردمش در شبکه های اجتماعی کیفیت رفاه اجتماعی را به بحث بنشینند!.
اما کشوری که در نبرد علیه باطل است، در راه اهداف بلند خود خون هم می دهد و این شهادت ها در یک نبرد مستمر امری طبیعی است. اگر ایران را با آمریکا مقایسه کنید، آنها هم مکرر تلفات می دهند، خسارات سنگین متحمل می شوند و تقریبا در همه طرح هایشان ناکام مانده اند؛ و اگر سطح تلافی را در قواره رژیم صهیونیستی و شرایطش در جنگ ارزیابی نمایید، باید بگویم این کجا و آن کجا؟.
یکی پایتختش روز و شب زیر موشک ها و راکت های مقاومت است، بنادرش تعطیل، اقتصادش مختل، شهرک نشینانش آواره، ارتشش درگیر شده و استیصال بی سابقه تجربه و با افکار عمومی در داخل و خارج طرف است؛ دیگری هم خیلی آسوده و با تمرکز کل جبهه های منطقه را در آرامش مدیریت می کند، در حالی که خط مقدم فرسنگ ها با مرزهایش فاصله دارد و صد البته گاهی شهدایی را نیز تقدیم می کند و اگر این نباشد نامش جنگ نیست! اما بعد!:
نتانیاهو با این ترورها واقعا به دنبال چیست؟ واقعیت این است که او خود،رژیم اسراییل و حتی آمریکا را در یک مخمصه عجیب قرار داده است. توقف جنگ برایشان شکست است؛ ادامه جنگ دردی از دردهایشان دوا نمی کند و مکرر هزینه های جدید می سازد و محاصره را تنگ تر می کند؛ علاوه بر تلفات زیاد و ضررهای مالی فراوان، به اختلافات داخلیِ مردم و سیاسیون، و سیاسیون با هم نیز دامن زده؛ آمریکا نیز صراحتا اعلام کرد ادامه جنگ بی فایده است.
بلینکن (وزیر خارجه آمریکا) به سران رژیم گفته مطابق ارزیابی های ما این جنگ به نابودی و شکست حماس منتج نمی شود و بهتر است که از آن دست کشید. این یعنی آمریکا نیز چشم انداز مثبتی در ادامه نبرد غزه نمی بیند!. فشارهای داخلی و خارجی نیز بر نتانیاهو افزایش یافته است و هر روز ملت ها و کشورهای دیگری به جمع مخالفان رژیم اشغالگر می پیوندند.
علاوه بر آفریقای جنوبی، مکزیک و شیلی نیز سخن از شکایت از اسراییل نزد دادگاه کیفری بین المللی برای نسل کشی در غزه به میان آورده اند، و جالب آنکه سوئیس که خود در ایران حافظ منافع آمریکا است، لب به شکایت از اسراییل گشوده و این رژیم را تهدید به شکایت کرده است.
اینها باعث شده تا نتانیاهو بیش از پیش عصبی شود و قطعا بانی تمام این بدبختی ها را جمهوری اسلامی ایران می داند. جنگ متوقف شود، عمر سیاسی نتانیاهو پایان خواهد یافت و به احتمال زیاد وی را محاکمه خواهند کرد. هم به خاطر سهل انگاری هنگام وقوع حادثه هفتم اکتبر و ناتوانی در مدیریت جنگ، و هم پرونده های قضایی که پیش از این حوادث داشت.
او یک راه بیشتر ندارد، و آن هم وارد کردن آمریکا به درگیری با ایران است؛ به نحوی که جنگ در منطقه آنقدر گسترده گردد که نبرد غزه در میان آن گم شود. به این شکل هم آمریکا و غرب را به صورت واقعی کنار خود می آورد، و به زعم خودش، آسیب جدی به مقاومت می زند و هم اینکه به خیال خام خود با بروز یک جنگ بزرگ اسراییل را از کانون توجهات منطقه و دنیا خارج می کند.
آمریکا به هیچ وجه این را نمی خواهد چون می داند جنگی را اگر شروع کنند پایانش را دیگران ترسیم می کنند؛ در واقع این جنگ یعنی نابودی همه امکانات آنها. آمریکا می داند که ایران هم از چنین وضعیتی واهمه ندارد، اما چون ابتکار عمل در دست جمهوری اسلامی است، هیچ وقت ایران رسما و علنا ورود نخواهد کرد، اما می گوید بیا ما منتظریم!.
یکی از زیباترین و دقیق ترین شیوه های مدیریت جنگ را این روزها ایران پیاده کرده است. از هر طریق، دشمن را به باطلاق کشانده و خود محکم و استوار با هیبتی قانونی، دیپلماتیک و عملا به عنوان سخنگوی مقاومت در جهان حرف منطقی می زند و حتی توانسته ذهنیت مردم دنیا را تا حدود زیادی به نفع مقاومت تغییر دهد.