برای پاسخ به حملات موشکی دشمن، چارهای جز تجهیز شدن به موشک نداشتیم و تهیه آن از خارج نیز بسیار دشوار بود. تصمیم بر این شد که در داخل پروژههایی برای تولید موشک تعریف کنیم. این تصمیم را شهید حسن طهرانی مقدم و همکارانش به اجرا درآوردند.
به گزارش الف کتاب، به نقل از ایبنا، پدر موشکی ایران، از آن دسته آدمهای مصمم روزگار بود. در مسیری که انتخاب کرد، جملات و عباراتی مثل «شدنی نیست» و «نمیتوانی» و «امکان ندارد» را زیاد شنید، اما کار خودش را کرد و واژههایی مانند «نشدنی» و «ناممکن» را از اعتبار انداخت. به داشتن عزم راسخ و پیگیری مسئولیتهایی که به عهده میگرفت شناخته میشد و به مرور همه دیدند که او مرد تسلیم به مشکلات و پذیرش ناامیدی نیست. در کتاب «خط مقدم» این فضایل، لابهلای روایتهای زندگیاش خودنمایی میکنند. این کتاب، روایتی مستند و داستانی از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی و کوششهای شهید حسن طهرانی مقدم است و در آن با مردانی مواجه میشویم که در مقطعی حساس، در اواسط دهه ۱۳۶۰ خورشیدی، دست به کاری بزرگ و ستودنی زدند.
میخوانیم: جلسه با محسن رضایی با حضور حسنآقا و حاجیزاده و سیدمجید و سیدمهدی و سیوندیان و چند نفر دیگر، فردای همان روز تشکیل شد. آقامحسن چند بار سوال خود را تکرار کرد: «شما مطمئنین که خودتون میتونین موشکو پرتاب کنین؟» و هربار حسنآقا مطمئنتر از بار قبل پاسخ مثبت داد. بهنظر من که حتی اگه شما بتونین موشکها رو شلیک کنین بازم امید زیادی نیست. چراکه لیبیاییها با این روندی که دارن ادامه میدن بعیده که دیگه به ما موشک بدن. چند تا از قبلیها مونده؟ کمتر از ده تا.» آقامحسن باشوخی ادامه داد: «مقدم! این بچههایی که دور خودت جمع کردی از بهترین بچههای جنگن. من الان فرمانده گردان نیاز دارم. فرمانده تیپ نیاز دارم. اینا رو ولشون کن بیان!» حسنآقا خندهای کرد: «این چه حرفیه آقامحسن؟ یعنی الان از یه فرمانده گردان کمتر دارن به جنگ خدمت میکنن؟ نه؛ ما هرطور شده نمیذاریم کار موشکی بخوابه…»
کتاب «خط مقدم» کاری از فائضه غفار حدادی و نشر شهید کاظمی است و چاپ نخست آن سال ۱۳۹۷ منتشر شد. تا جایی که میدانیم، اکنون چاپ شانزدهم این کتاب در دسترس مخاطبان قرار دارد. همچنین کتاب «با دستهای خالی» از مهدی بختیاری (انتشارات یازهرا) کوششی برای شناخت شهید طهرانی مقدم است. نیز بیستوپنجمین جلد از مجموعه کتابهای یادگاران روایت فتح به قلم فرزانه مردی، به زندگی و مجاهدتهای این شهید اختصاص دارد. در مقدمه این کتاب آمده است: «این کتاب فقط و فقط صد خاطره کوتاه از مردی است که با آرزوهای بلندش برای کشور و دینش اقتدار به ارمغان آورد. مردی که یکی از آرزوهایش قدرتمندتر شدن شیعه در جهان بود.»
ابعادی از شخصیت شهید طهرانی مقدم، با مرور خاطراتی از او
سردار ناصر شهسواری که سالهای طولانی، از نزدیک با شهید طهرانی مقدم دوستی و همکاری داشت روایت میکند: حاج حسن آقا فرمانده موشکی بود. اصلاً موشک، عشقش بود؛ هر جا موشک بود، ایشان را می توانستی پیدا کنی. همیشه به من می گفت باید بدنی قوی داشته باشیم. چون اشتغال به موشک با همه کارهای دیگر فرق میکند. وقتی میخواهید یک کابل موشک را بالا بکشید، اگر توان نداشته باشید، مهرهها بلافاصله جابهجا میشوند. چه بسا که خیلیها هم مهرههایشان جابهجا شد و خیلیها زانودرد گرفتند. بنابراین چون این کار، سنگین است، افراد باید اینقدر توان داشته باشند و توان رزمیشان بالا باشد که بتوانند به راحتی اینها را حمل کنند و کارهایشان را انجام دهند، راحت بتوانند کار تعمیرات را انجام دهند. میدیدم که فراهم آوردن همه امکانات ورزشی برای آمادگی جسمانی جوانها لازم است و ما باید امکانات رشته مورد علاقه کارکنان را مهیا کنیم و همه اینها از طریق خود سردار مقدم انجام شد.
بردارش، سردار محمد طهرانی مقدم نیز تعریف میکند: آن زمان ارتش بعثی فکر میکرد که در پاسخ به موشکهایی که علیه مردم و شهرهای ما استفاده میکند، کشور ما چیزی ندارد. اما حاج حسن آقا موفق شد پاسخ دندانشکنی به دشمن بعثی بدهد. آن موقع در حالی که آنها تصورش را هم نمیکردند، ایران موفق شد خط تولید موشکهای اسکاد را راه اندازی کند. این پاسخ مؤثر، عامل بسیار بازدارندهای برای ارتش عراق شد. ما حتی نوآوریهایی داشتیم که توانستیم سوخت جامد را در عرصه موشکی تولید کنیم. شهید عزیزمان نه تنها این سوخت را در کشور تولید کرد، بلکه به برخی کشورهای دوست نیز در این مسیر کمک کرد. حاج حسن حتی به لبنان هم رفت و یگان موشکی حزبالله را در آنجا ایجاد کرد.
محمدحسن محققی از همرزمان شهید نیز از نقش او در تشکیل و توسعه یگان موشکی سپاه صحبت میکند. به روایت او: بعد از اینکه عراق موشکباران را شروع کرد، دستیابی به فناوری موشکسازی در دستور کار جمهوری اسلامی قرار گرفت. آن زمان حاج محسن رفیقدوست، وزیر سپاه بود و با ارتباطی که قبل از انقلاب با کشورهایی مثل سوریه و لیبی داشت، توانست با رایزنی، از آنها موشک اسکاد بگیرد که حاج حسن آقا نیز انتخاب و تعیین شد تا برای آموزش ساخت موشک و راهاندازی یگان موشکی سپاه جمهوری اسلامی ایران به این کشورها برود. بنابراین ایشان کمکم از واحد توپخانه جدا شد و به لیبی و جاهای دیگر رفت و پس از مدتی هم یگان موشکی سپاه را فعال کرد.
روایت سردار محمدرضا نامی، این تصویر را کامل میکند. میگوید: بعد از مقابله به مثل موشکی توسط رزمندگان اسلام، عراق ابتدا اصابت موشکها را تکذیب کرده بود و این انفجارها را ناشی از بمبگذاری اعلام میکرد. این تکذیبهای اولیه بعد از استمرار پرتابها، عراق را مجبور به اعتراف کرد. بنابراین تا پایان جنگ بچهها توانستند با تقویت توان رزمی خود، روز به روز بر تجربیاتشان در پرتابها و حتی در بهینهسازی بعضی از تجهیزات بیفزایند و تا پایان جنگ با قدرت در مقابل حملات عراق به مناطق مسکونی به جد و جهد پاسخ دهند. گویا تا زمان پایان جنگ نیز ما به توفیقات خوبی در زمینه توسعه سامانههای موشکی دست یافتیم که همگی زیر نظر تلاشهای شهید طهرانی مقدم انجام گرفت. هرچه به پایان جنگ نزدیک میشدیم فعالیت موشکی سردار مقدم، هم در بخش عملیاتی و هم در بحث تحقیقاتی و ساخت، بیشتر میشد. از همان ابتدا کار تحقیقاتی و صنعتی برای ساخت و تولید موشک در داخل انجام شده بود.