رضا پهلوی فینفسه بیاعتبارتر از آن است که شایسته نقد باشد. نقدشونده باید واجد حداقل شرایط و ویژگیهایی برای سرازیرشدن انتقادات بهسوی خود باشد که فرزند شاه مخلوع دارای این شرایط نیست. او فرد بیپرنسیبی است که بهدلیل تنزل امر سیاسی و ابتذال دامنگیر و همهجانبه، خود را در موقعیت اپوزیسیون جمهوریاسلامی تعریف کرده و با حمایت رسانههای فارسیزبان برونمرزی، توهم جمعی را در میان عده قلیلی پدیدار کردهاند؛ بهخصوص در بیرون مرزها و میان ایرانیان خارج از کشور که سالهاست روزشمار فروپاشی جمهوریاسلامی را برپا کردهاند و پس از برجستهشدن گفتمان براندازی این توهم عمیقتر شده است.
با این همه ، ضمن علم به این مسئله و آگاهی از بیوزنی رضا پهلوی، باید مواضع خطرناک و دوگانه او را نمایان کرد تا پرده از بیوطنی اپوزیسیونی برداشته شود که برخلاف ژستهای خود، نه عرقی به وطن دارند و نه اندک شرافتی. او ایران ما را ویرانه و نابود میخواهد تا شاید اربابان غربیاش مجالی برای جلوس بر صندلی قدرت به شازده دهند اما بر خلاف رضا پهلوی و دیگر چهرههایی که این روزها برچسب اپوزیسیون را به سینه چسباندهاند، غربیها از ذکاوت بیشتری برخوردارند. پهلوی و دیگر نفرات آلتدست و ابزاری برای یارکشی از افکارعمومی ایران و تسهیل پروژه براندازی هستند و هیچگاه غرب آنان را دارای جایگاهی برای بهدستگرفتن کرسی قدرت نپنداشته و بر اساس مقتضیات زمانه و شرایط، احتمال قریب به یقین و پس از عدول غربیها از بهپیشبردن پروژه براندازی، آنان را همچون دستمال استفادهشدهای به خاکروبه میاندازند.
موضوع این جستار، موضعی است که رضا پهلوی اخیراً در مصاحبه با یک رسانه هندی پس از نزاع مستقیم ایران و اسرائیل و پاسخ جمهوریاسلامی به رژیمصهیونیستی، اتخاذ کرده. وی در این مصاحبه مدعی است که خط قرمز او حمله به خاک ایران بوده و همیشه با هر گونه تقابل نظامی مخالفت ورزیده است. اما بد نیست که نگاهی به اظهارات او در چند ماه قبل داشته باشیم تا ابعاد جدیدی از هزاررنگی وی نمایان گردد. چند ماه قبل و در میانه بحبوحه جنایات اسرائیل در غره بود که شازده در گفتوگو با رسانه ضد ایرانی «ایندیپندنت» از اربابان غربی خود بهجای مقابله با حماس و مقاومت اسلامی در منطقه، درخواست حمله به ایران و بهقول خود قطع سر اختابوس را داشت اما مواجهه با واقعیت و دیدن قدرت ایران برای مقابله با کارفرمایان عبری و غربی رضا پهلوی، موجب چرخش عجیب این شازده متوهم شده و حالا وی مدعی مخالفت با حمله نظامی به خاک ایران است!
پسر شاه مخلوع دریافته که برخلاف آنچه که پیش از این میپنداشت، سران همان حکومتی که وی سال قبل به دستبوسیشان در اورشلیم رفت و حتی دیگر کشورهای غربی، امکان مقابله نظامی با جمهوریاسلامی را ندارند و بههمین دلیل با ۱۸۰ درجه تغییر موضع، از عقیده قبلیاش مبنی بر رویارویی نظامی عدول کرده و سعی میکند خود را چهرهای میهندوست و دارای عرق ملی جلوه دهد! اما اینگونه اظهارات تنها عیانکننده رسوایی اپوزیسیونی است که در بدنامی و خیانت بر تارک تاریخ ایران میدرخشند! جمهوریاسلامی در طول حیات خود با خیل عظیمی از اپوزیسیونی مواجه بوده که هر چند در مخالفت با اصل نظام از هیچ کوششی دریغ نکردهاند اما در میان آنها کمتر افرادی وجود داشته که حاضر بودند به هر قیمتی ولو به توبرهکشیدهشدن خاک ایران و حمله نظامی به کشور، نظام سیاسی ساقط شود. ظاهرا دورانی که سیاسیون و اپوزیسیونی چون «ابوالحسن بنیصدر» و «داریوش همایون» با وجود قاطعیت در تقابل سیاسی با جمهوریاسلامی، به هر شکلی با دخالت خارجی و یا تهاجم به خاک ایران مخالفت می ورزیدند دیگر گذشته است . عصر کنونی، دوره مانور اپوزیسیون بیوطن و بوقلمون صفتی است که علاوه بر مزدوری برای قدرتهای غربی، نه تعلقی به خاک کشور داشته و نه وزن و جایگاه برای سیاستورزی و این قسم مواضع سند واضحی برای وطنفروشی آنان است.