روزنامه کیهان نوشت: با شروع مناظرات انتخابات ریاست جمهوری 8 تیر، دوگانهای مهم در برابر نامزدهای ریاست جمهوری قرار دارد. این دوگانه ادامه راه خدمت شهید رئیسی و یا عقبگرد به سوء مدیریتهای متمادی دولتهای یازدهم و دوازدهم است.
کشورمان در روزهای پیشرو با دوگانهای مهم روبهروست و در این میان نامزدهای انتخاباتی باید مسیر و هدف خود را مشخص کرده و صراحتا به ملت ایران اعلام دارند. این دوگانه مهم دو فکر، دو مدل حکمرانی، دو شکل از سیاستگذاری و دو مسیر کاملا جدا را مشخص میکند.
یکی از این مسیرها که به قیمت عقبگردی شدید در مسیر پیشرفت و توسعه ایران تجربه شد، مسیر سوءمدیریت، سوء توانایی و فقدان دانایی و دانش سیاسی و سیاست خارجی در دولتهای یازدهم و دوازدهم بود.
تجربه این مسیر به قیمت نابودی توان صلحآمیز هستهای کشور، توقف برنامه صلحآمیز فضائی ایران، پذیرش محدودیتهای متعدد در حوزه تسلیحاتی و امتیازات دیگر نهتنها به اذعان همان دولتمردان دولت یازدهم و دوازدهم هیچ دستاوردی را به همراه نداشت که فرصتهایی طلایی برای رشد و توسعه ایران را به انتظار کرشمه و ناز غربیها از بین برد.
ایران در طی هشت سال مدیریت خسارتبار دولتمردان دولت یازدهم و دوازدهم با بیشترین حجم افزایش نرخ نقدینگی، بالاترین حجم تورم مستمر، بالاترین آمار بیکاری، بالاترین حجم نارضایتی اقتصادی و دهها مصداق تأملبرانگیز دیگر از مدیریت مدعیان اصلاحات روبهرو بود. از ویژگیهای این دولت، فرار از پاسخگویی و احاله مسئولیت شکستهایشان به دیگر عوامل است.
دولت یازدهم در روزهای تصویب و آغاز اجرای برجام تمام مسئولیت این مذاکرات را متوجه خود دانسته و با آشکار شدن ضعف این توافق و خروج بیکیفر آمریکا از برجام، زمین و زمان را مسئول شکستهای خود عنوان میکرد. این مسیر که تمام همت خود را مصروف پروژهای سادهلوحانه به اسم برجام کرده بود، با عدم شناخت درست از روابط بینالملل همه ظرفیتهای سیاست خارجی و تجارت بینالملل ایران در سرتاسر جهان را به امید ثمر دادن برجام از بین برد. این مسیر حتی اصول ابتدائی مذاکرات را نیز بلد نبود و در روزهایی که کشور درگیر مذاکرات هستهای شده بود، با ترجیح منافع شخصی و جناحی بر منافع ملی و با تکرار ادعاهایی همچون خزانه خالی، دست کشور را در میز مذکرات خالیتر نشان میداد. مسیری که بارها و بارها خود را یگانه منجی سیاست خارجی ایران معرفی کرده و از بروکسل و سعدآباد تا برجام هربار با ضرر بسیار به توان صنعتی و سیاسی کشور، شکستهای خود را تکرار میکرد و هربار مفتضحتر از بار گذشته کشور را با ضررهای سنگین مواجه ساخت.
دولتمردان پیشین در حالی سکان اداره کشور را در سال 1392 تحویل گرفتند که با وجود اوجگیری تحریمهای ظالمانه غرب علیه ملت ایران، توان فروش نفت کشورمان هیچگاه به رقمی زیر یک میلیون بشکه در روز تنزل پیدا نکرد و در مقابل در مرداد ماه 1400، صادرات نفت ایران به رقمی نزدیک به 200 هزار بشکه رسیده بود. دولت قبل که تجربه تعلیق داوطلبانه سه سانتریفیوژ را در کارنامه خود دارند، کشور را با 19000 هزار سانتریفیوژ و توان عظیم در حوزه آب سنگین و غنیسازی صلحآمیز بیست درصدی تحویل گرفته و صنعت هستهای را در قبال هیچ به سمت نابودی کشاندند.
عجیبتر اینکه این افراد گرچه بعد از پایان دولت هشتم، به اشتباه خود در خوشبینی به غربیها در مذاکرات هستهای دولت اصلاحات اذعان داشتند ولی مجددا با شروع دولت یازدهم کشور را به سمت افول وکاهش قدرت و ابزار چانهزنی در مقابل با سلطهگری غرب سوق دادند. این مسیر نهایتا به اذعان رئیسجمهور دولت دوازدهم به ضعف این دولت در پرداخت حقوق کارمندان دولت ختم شد.
جالبتر اینکه افراد منادی این مسیر در کمال تعجب و در فراری رو به جلو هنوز خود را یگانه منادی علم و تجربه و مدیریت میدانند. این مسیر در یک کلام مسیر سادهلوحی، مسیر ادعا و مسیر ضرر است. در مقابل تفکر جهادی، اسلامی و خودباورانه شهید آیتالله رئیسی در حالی سکان اداره کشور را در بدترین وضعیت ممکن به عهده گرفت که کمتر کسی امید به بازسازی خرابهها و آوارهای دولت یازدهم و دوازدهم را داشت.
تفکر دولت سیزدهم بدون هیچ ادعای علم و کارآمدی و بدون تخطئه مخالفان، در آغازین روزهای دولت مسیر فاجعهبار مدیریت بحران کرونا را اصلاح و با دوری از خوشبینی سادهلوحانه پیشین به غرب، به سرعت مشکل تامین واکسن کرونا را حل کرد. دولت سیزدهم بدون هیچ ادعایی یک به یک بنبستهای سیاست خارجی ایران را گشود و تجارت خارجی و تعامل با همسایگان را زنده کرد. شهید رئیسی بدون هیچ ژنرال خودخواندهای تولید و صادرات نفت ایران را بازیابی کرده و بازارهای هدف صادرات نفتی و غیر نفتی ایران را گسترش دادند.
مسیر دولت سیزدهم بدون برجام و بدون FATF ایران را در مسیر قدرتهای طراز جهانی قرار داده و در دوران گذار قدرت جهانی فرصتی طلایی برای حضور ایران در جبهه جدید قدرت جهانی در بریکس و شانگهای را گشود.