عباس رضایی ثمرین در رشتهتوییتی نوشت؛
یک- امروز که غبار حادثه فرونشسته، وقت حساب کتاب است. روزی که هلیکوپتر رئیسجمهور فقید دچار سانحه شد، خبرگزاری فارس در ساعات اولیه از نقص فنی هلیکوپتر و عزیمت زمینی رئیس جمهور به تبریز خبر داد. بعدا کیهان هم در کانال تلگرامی خود حال رئیس جمهور را مساعد و باثبات گزارش کرد.
دو- در شرایطی که بنا به روایتهای پسینی، وقوع سانحه برای هلیکوپتر حامل رئیسجمهور تقریبا از همان ساعات ابتدایی برای مسئولان کشور مسجل بوده، این مهم است که بدانیم آن روز چه کسی آن دو خبر جعلی زنده بودن رئیس جمهور را به فارس و کیهان داد.
سه- بعنوان کسی که سالها در تحریریههای مختلف کار کردهام، بسیار دور از ذهن میدانم که رسانهای حتی در قامت فارس یا کیهان، بتواند سرخود چنین چیزی را منتشر کند. البته این را هم میدانم که افرادی که آن روز پشت فرمان نشسته بودند، هیچ وقت از زیر سایه خارج نخواهند شد که بتوانیم با آنها محاجه کنیم.
چهار- اما اگر گوش شنوایی هست و اگر پروندهای برای بررسی ابعاد سانحه در مراجع مسئول همچنان در جریان است، موضوع اطلاعرسانی جزء مهمترین چیزهایی است که باید زیر ذرهبین برود. بخشی از آشفتگی ارتباطی فعلی در کشور محصول همین دست تصمیمات و اقدامات نابخردانه در قبال رسانههاست.
پنج- با این تکثر و وانفسای پلتفرمهای تولید محتوا، اینکه در شرایط حساس، حرفهای نامربوط زیادی زده شود عجیب نیست. اما اینکه اکوسیستم رسمی اطلاعرسانی در پیچیدهترین و ملتهبترین شرایط اجتماعی کشور، تریبون انتشار فیکنیوز بشود، موضوع بسیار مهمی است.
شش- در بحران، بیاعتباری تریبونهای رسمی، از لاطائلات اکانتهای جعلی توییتری و اینفلوئنسرهای پروژهبگیر خطرناکتر است. کسی که برای مقابله با مرجعیت خبری توییتر و تلگرام، رسانه رسمی را مجبور به انتشار دروغ میکند، عملا نقض غرض کرده و خلاف هدف خود گام بر میدارد.
هفت- نه رسانه خدنگ مسئولان است و نه کنترل فضای اطلاع رسانی با انتشار دروغ امکان دارد. از قضا آنچه جلوی آشفتگی فضا را در شرایط بحرانی میگیرد شفافیت کامل مجاری رسمی اطلاعرسانی است، به شرطی که البته قبلا از مشروعیت و اعتبار تهی نشده باشند.
هشت- مهمتر اینکه آنچه در شرایط ملتهب ناشی از بحرانهای بزرگ، انسجام اجتماعی میسازد، شکلگیری روایت ملی از رویداد است. روایت ملی بدون رسانه اثربخش دستیافتنی نیست. این چارچوببندی اصولی، حرفهای و مسئولانه رسانههاست که میتواند چنین روایتی را بسازد.
نُه- تضعیف این ظرفیت رسانهها، میتواند بر شکلگیری اجماع ملی در مورد مسائل مهم تأثیر منفی بگذارد و حتی درک جمعی از هویت ملی را نیز خدشهدار کند. در عین حال میتواند منجر به چندپارگی در گفتمان عمومی شود و توانایی و تابآوری جامعه در مواجهه با چالشهای آینده را تضعیف کند.
دَه- بسیار سادهانگارانه است که انتشار آن دو خبر دروغ را یک چالش ارتباطی ساده در نظر بگیریم. مدیریت رسانهای در شرایط بحران از جنس استراتژیک و پیامدهای آن نوعا از جنس امنیت ملی است. پیامدهایی که میتواند اعتماد عمومی در جامعه را دچار تزلزل کند.
یازده و پایان- امیدوارم افرادی که بر مسند مسئولیت هستند از کنار این خطای بزرگ به آسانی نگذرند. تصحیح فهم حکمرانان از مدیریت اطلاعات و اصول حرفهای رسانه در شرایط بحران، پیششرط جلوگیری از تکرار چنین اشتباهاتی در آینده است.