رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس که باید برای ارتقای سطح معیشت و زندگی مردم فعالیت کند، در ماههای اخیر بهگونهای موضعگیری کرده که در تعارض با منافع کشور و مردم است. او در تابستان با نگارش نامهای به محمدباقر قالیباف، با مصوبه هیئت دولت مبنی بر افزایش نرخ خوراک پتروشیمیها که در نهایت منجر به افزایش منابع تبصره ۱۴ و متعاقباً یارانههای نقدی میشد، مخالفت و مدعی شده بود که این اقدام دولت موجب متضررشدن سهامداران خواهد شد. همچنین در آن مقطع به سیاست تثبیت بانک مرکزی انتقاد و خواهان شناورشدن نرخ ارز شده بود و حالا پس از چند ماه، دوباره مسئله نرخ ارز را این بار به بهانه تراز تجاری منفی کشور و کاهش آمار صادرات، دستاویز هجمههای خود قرار داده است.
آقای محمدرضا پورابراهیمی گفته است: «من بهعنوان رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس طی جلساتی که با تیم اقتصادی دولت و شخص رئیسجمهور داشتم، مطرح کردم که نگاه علمی و تجربی به سیاستهای ارزی ضروری است. حتی اگر مبانی علمی را هم قبول نداشته باشیم، باید قاعده تجربی را بپذیریم. ما گزارشی از بانک مرکزی داریم که در طول دو دهه قبل، بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار مداخله ارزی در اقتصاد ایران انجام شده و نتیجه آن وضعیت فعلی است. این نشان میدهد که نیازمند تجدیدنظر و بازنگری در روشها هستیم. ما از سال گذشته به دولت گفتیم اتفاقاتی که در حوزه صادرات کشور و بهویژه صادرات بخشخصوصی در حال رقمخوردن است، اثرات منفی بر آمار صادرات میگذارد. آمار ۷ ماهه امسال نشان میدهد که تراز تجاری کشور ۷/۷ میلیارد دلار، منفی است و میدانستیم که این اتفاق میافتد. با وجود اینکه تاکید داریم اولویت اصلی بانک مرکزی حفط ارزش پول ملی است اما ما از وضعیت کاهش ارزش پول ملی که بهعنوان یک راهکارعلمی در اقتصاد ایران مطرح است هم بهرهبرداری نکردیم. سال ۱۴۰۱ نرخ رشد صادرات ما نسبت به سال۱۴۰۰، ۲۰ درصد افزایش پیدا کرد اما امسال تجربه تلخ سیاستهای سرکوب صادرات در اقتصاد ایران رقم خورده است.»
فحوای کلام ایشان چیست و چرا هر از گاهی به مسئله تثبیت نرخ ارز پرداخته و به آن هجمه میکند و به چه علت برای تئوریزهکردن اظهاراتش، مسئلهای چون تراز تجاری منفی و آمار صادرات کشور را دستاویز قرار میدهد؟ او نزدیک به آن طیف فکری اقتصاددانانی است که معتقد به تکنرخی کردن نرخ ارز و آزادسازی آن هستند و از نگاه آنان، بازار و مکانیزم عرضه و تقاضا باید تعیینکننده قیمت ارز باشد. بنابراین هیچگونه دخالتی از سوی دولت برای تعیین قیمت ارز قابل توجیه نیست و هر اقدامی در این جهت را سرکوب ارزی مینامند.
آنان برای توجیه ادعاهای خود، بروز پیامدهای شوم را فرجام نرخگذاری و دخالت دولت ذکر میکنند؛ همانگونه که رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس قبلاً در توجیه و دفاع از حذف ارز ۴۲۰۰، به وجود رانت و فسادهای فراوان در تخصیص این ارز پرداخته و در برهه کنونی هم به دلیلتراشی برای انتقاد از سیاست تثبیت ارزی دولت آن هم در پوشش کاهش آمار صادرات روی آورده است.
اما این نگاه پورابراهیمی و همقطاران او، دچار نقصانهایی است که بزرگترین آن ندیدن منفعت عمومی جامعه و چشمبستن بهروی زندگی و معیشت میلیونها ایرانی است که کوچکترین افزایش نرخ ارز، سفرههایشان را کوچک میکند. همانگونه که رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس معتقد به تجربهگرایی است، باید گریزی به تجربههای طیشده در کشور زده و ببیند که رابطه آزادسازی نرخ ارز و تورم در کشور چگونه بوده است؟ نیازی نیست راه دوری برویم؛ به اواخر سال ۱۴۰۰ بازگردیم؛ زمانی که با همکاری دولت و مجلس در لایحه بودجه ۱۴۰۱ تصمیم بر حذف ارز ۴۲۰۰ گرفته شد و آن زمان شخص محمدرضا پورابراهیمی معتقد بود که حذف ارز ترجیحی تورم بالایی را تحمیل نخواهد کرد اما در عمل آنچه که رخ داد، موج تورمی فراگیری بود که در سال ۱۴۰۱ عرصه اقتصاد را درنوردید و در نهایت دولت را بهسوی تخصیص ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ و حرکت در مسیر اتخاذ سیاست تثبیت، سوق داد.
حتی بهفرض عمل به توصیه ایشان و کنار گذاشتن نرخهای دستوری و رفتن بهسمت شناورکردن آن، چه تضمینی وجود دارد که این آزادسازی، دومینویی بیانتها را موجب نشود؟ آیا همین تجربههای طیشده بر این مسئله دلالت نکرده که کوچکترین جرقههای افزایش نرخ ارز، تقاضا را افزایش داده و متعاقباً نرخها سمتوسوی تصاعدی داشته است؟ آیا رواست که در این شرایط تحریمی و تنگناهای اقتصادی، معیشت مردم را به بازاری انتزاعی گره زد که قرار است نرخ ارز در آن بهصورت واقعی تامین شود؟! اساساً مراد از این نرخ واقعی چیست و حد یقف این واقعیبودن کجاست؟ فراتر از این، آیا میتوان چشمها را بر روی سفره قاطبه ملت بست اما نگران کاهش آمار صادرات بخش خصوصی و هر روز برای وضعیتشان گلایه کرد؟
پر واضح است که در وضعیت تحریمی و افق مشخصی که وجود ندارد، هر سیگنالی مبنی بر افزایش نرخ ارز، مردم را بهسوی این بازار برای حفظ ارزش داراییهای خود هدایت خواهد کرد و همین تقاضاهای زیاد، افزایش قیمت بیانتهایی را موجب میشود که پیامدهای آن بهمراتب بدتر از کاهش آمار صادرات کشور خواهد بود. حتی اگر گزاره ایشان را در خصوص اثرات منفی کاهش آمار صادرات بپذیریم، سیاستگذار جعبهابزار محدودی برای اقدام دارد از بین بد و بدتر باید راهی را برگزیند که دامنه ضرر و زیانش برای آحاد جامعه کمتر است. بهفرض پذیرش ادعاهای ایشان - که محل بحثهای فراوانی است - در شرایط فعلی، اولویت با تامین منافع میلیونها خانواری است که از بالا و پایینشدن نرخ ارز تاثیر میپذیرند نه کاهش آمار صادراتی که اثری در زندگی روزمره آنان ندارد.
هر چند این قسم اظهارات ریشه در شاکله فکری دارد که ریشه تورم را نه در نرخ ارز بلکه در نقدینگی و ناترازی نظام بانکی میبینند و بر همین اساس به انکار اثر افزایش نرخ ارز در بروز تورم میپردازند. اما همان تجربهای که ایشان همگان را به توجه به آن فرا می خواند، نشان داده که در اقتصاد ایران مهمترین و کلیدیترین عامل تورم، نرخ ارز بوده و بههمین دلیل کنترل آن از اهم وظایف سیاستگذاران اقتصادی است.
پورابراهیمی که مصرانه بر روی راهکارهای آزمودهشده و البته شکستخورده گذشته تاکید کرده و ناخواسته مقابل معیشت مردم میایستد، بد نیست که اظهارات حسن روحانی در اواخر سکانداری خود را مروری کند؛ جایی که رئیس دولت اعتدال با اذعان ضمنی به شکست ایدههای اقتصادی طیف نزدیک به خود – که جزو همفکران محمدرضا پورابراهیمی بهشمار میروند – گفته بود: «چند تا اقتصاددان بودند که سر این قیمت ارز همیشه با ما چانه میزدند. مثلاً فرض کنید ارز ۳۸۰۰ تومان بود. میگفتند اگر این بشود ۴۲۰۰ تومان، تمام ایران گلستان میشود. میگفتیم چطور؟ یک محاسباتی میکردند. ما هم البته استفاده میکردیم از این محاسباتشان. میگفتند اگر ارز بشود ۴۲۰۰ تومان، صادرات ما دو برابر میشود. آن وقت این صادرات چهها که میکند…، اما اگر این ارز را بخواهید ۳۸۰۰ تومان نگه دارید، صادرات نابود میشود. ما که احترامشان میکردیم. بههرحال دیگه اقتصاددان بودند، به ما توصیه میکردند... خب! حالا این ۴۲۰۰ تومان که آرزوی آن اقتصاددانها بود و به ما میگفتند، الان حداقل نرخ ارز است. ۷۵۰۰ تومان هم که هست در بازار دوم. یک بازار کوچک بالاتر هم که ما داریم. آن چیزی که آن زمان ترسیم میفرمودید که دنیا گلستان میشود، الان که باید بوی عطر گل در مشام مردم چنان بپیچد که نتوانند چیز دیگری استشمام کنند. ببینید! یک بعد داستان را نچسبیم! اقتصاد، دانش بسیار پیچیدهای است. اقتصاد کتاب نیست! بعضیها فکر میکنند اقتصاد کتاب است. فرمولهایی است که در کتاب خواندهاند، رفتهاند امتحان دادهاند، نمره گرفتهاند! میشود اقتصاددان! نه! اقتصاد خیلی فراز و نشیب دارد...»