فیلم دروغ های زیبا از مرتضی آتش زم یک محصول مشترک بود که اقبال زیادی از آن نشد. دومین فیلم مربوط به یک فیلم اولی بنام محسن جسور بود، نام فیلم شکار حلزون بود اما در عمل در سالن رسانهها فیلم به یک کمدی ناخواسته بدل شد و اکتهای غلو شده حسین پاکدل در نقش یک دکتر و قاضی بازنشسته با خنده حضار سالن همایش ها روبرو شد.
سومین فیلم روز اول، «دو روز دیرتر» یک کمدی بود که از نظر استقبال در سالن همایشها با حضور حداکثری اهالی رسانه روبرو شد تا نشان دهد کمدی نه فقط در جامعه بلکه در میان اهالی رسانه نیز پرطرفدار است. فیلم ظاهرا فیلم اختتامیه روز افتتاحیه بود. فیلمی ساده و بی ادعا که مورد توجه برخی منتقدانی که موفق به تماشای آن شدند، قرار گرفت.
در ادامه تحلیل کوتاهی از دو فیلم از این چهار فیلم ارائه شده است.
شکارحلزون از آن دست فیلمهایی است که اساسا این سوال را به ذهن متبادر میکند که برای چه ساخته شده، قرار است بر چه طیفی از مخاطبان تاثیر بگذارد و بود و نبود این گونه فیلمها در فستیوال فجر به عنوان ویترین سینمای ایران با چه هدفی بوده است؟
ایده فیلم درباره مشکلات اجتماعی و آدمهای رنجور و بیچارهای است که در حوالی ما زندگی می کنند و شاید ما از حال و روز آنها بیخبر باشیم. مکافات عمل دیگر مضمون فیلم است که با تقابل دختر و قاضی قرار است برای مخاطب تداعی گر سرنوشت اعمال و رفتارهای انسان در همین دنیا باشد.
فیلم در اجرا نتوانسته درامی باورپذیر و پرکشش باشد و این ایرادات در وهله اول از فیلمنامه حاصل شده است. فیلمنامهای که تنها بر پایه ایدهها نوشته شده و شخصیت ها و اتفاقات نمیتوانند موثر و همراه کننده باشند.
موسیقی در شکار حلزون بیش از حد زیاد است و گویی باید کمبود فضای دراماتیک را با حجم زیاد موسیقیها تحمل کنیم. این حجیم بودن موسیقی بدون شک از بزرگ ترین معایب فیلم است که در جهت احساسی گرایی و همراه کنندگی تماشاگر صورت گرفته است.
هر چقدر حسین پاکدل در اجرا و تلویزیون موفق و با کاریزما بود در سینما و بازیگری تصنعی و آماتور است، بازی او در نقش دکتر، قاضی و پدر فیلم از آزاردهندهترین لحظات فیلم است.
دو روز دیرتر مانند شمار زیادی از فیلمهای سینمای ایران، ضربه اساسی را از فیلمنامه لاغر و ادعاهای زیادش میخورد؛ از نقد اجتماعی سیاسی داشتن تا کمدی موقعیت ساختن!!
فیلم اساسا منطق درستی برای روایت ندارد و به مثابه فیلمفارسیها بدون رعایت انگیزه کاراکترها و روابط علی و معلولی بین رخدادها پیش میرود. انگیزه مهاجرت زوج اصلی شکل نگرفته به سراغ فرزنداوری میروند و پشت هم اتفاقاتی چون فوت پدر، نزول کردن پول و طلبکارها و استرس زندان رفتن پیش میاید بی آنکه هیچ پیش زمینه و پس زمینهای برای آنها مهیا شده باشد.
بازیها کاملا کلیشهای و تکراری است، سینا مهراد خودش را از شادروان با همان شمایل وارد این فیلم کرده و فرهاد آییش ادامه پوپک و مش ماشالله را در فیلم اصغر نعیمی تکرار میکند؛ اصولا دو روز دیرتر فیلم کلیشههاست، چه در داستان چه در اجرا.
حجم زیاد دیالوگها بیش از آنکه اطلاعات خاصی به مخاطب دهد، تکه پراکنی، شیرین بازی و نوعی پرگویی کلامی است.
کمدی فیلم هم از کلیشهها فراتر نمیرود؛ از جوکها و متلکهای پیامکی تا به زعم فیلمساز نقد اجتماعی و چه آزاردهنده و سفارشی فیلمساز قصد دادن فیلمش پیام دار جلوه کند.