«چنگیزخان؛ نُه رؤیا»
نوشته: گلزان چیناگ
ترجمه: محمد همتی
ناشر: فرهنگ نشر نو، 1402
238 صفحه، 180000 تومان
***
دربارهی چنگیزخان مغول حواشی و موضعگیریهای متعارض بسیاری وجود دارد؛ برای مردم مغولستان او همیشه بنیانگذار سرزمین و نظامبخش جامعهشان بوده و برای آنهایی که از کشورگشاییاش در امان نبودهاند، چنگیزخان همواره جنگجویی شرور و خونریز به شمار میآمده است. دربارهی او آثار مکتوب فراوانی وجود دارد و شاید منسجمترین و کهنترینشان کتاب «تاریخ سری مغولان» باشد که به شرح لشکرکشیهای قوم مغول در زمان حیات چنگیزخان میپردازد. این کتاب از منابعی است که بعدها مورد استفادهی مورخان معتبر بسیاری از جمله عطاملک جوینی و رشیدالدین فضلالله قرار گرفت.
اما در عصر حاضر تا زمان سقوط حکومت شوروی، مردم مغول مجال چندانی برای تحلیل چنگیزخان نمییافتند، زیرا از منظر کمونیسم امثال اینگونه حکام امپریالیست به شمار میآمدند و شرح افکار و آثارشان میتوانست تأثیری مخرب بر نسل جوانی بگذارد که مستعد فریفتگی در برابر مظاهر امپریالیسم است. وقتی دیگر مانعی به نام حاکمیت کمونیستی برای ابراز نظر دربارهی چنگیزخان نبود، احساسات ناسیونالیستی و غرور تاریخی مردم مغول امکان بروز یافت و در آثار فرهنگی و ادبی بسیاری نمود پیدا کرد. نسل تازه از مغولان اکنون نگاهی متفاوت به پدر سرزمینشان داشتند و وقتی تب و تاب وطنپرستی و تعصبشان فروکش کرد، کوشیدند با صراحت بیشتری به تاریخشان نظر کنند و اولین خان سرزمینشان را با موشکافی و جزئینگری زیادتری مورد ارزیابی قرار دهند. گلزان چیناگ از نمایندگان همین نسل به شمار میآید.
گلزان چیناگ زادهی مغولستان و پرورشیافتهی آلمان است. او دربارهی مغولستان، اما به زبان آلمانی مینویسد و فرهنگ مغولی و ادبیات آلمانی را برای نگارش آثارش در هم آمیخته است. چیناگ همواره درصدد بوده پیوندی ریشهدار میان فرهنگ مغولی با سایر سرزمینها و بهویژه کشورهای اروپایی برقرار کند و شبیه سفیری فرهنگی به معرفی ادبیات مغولی به اروپاییان بپردازد.
این نویسندهی مغول در زادگاه خود نیز در فعالیتهای اجتماعی بسیاری شرکت نموده و اکنون شمن و رئیس یک قبیلهی ترکزبان در مغولستان است. به سبب مطالعات و تتبعات فراوانی که این نویسنده در زمینهی تاریخ مغول انجام داده، شاید بتوان گفت کتابهایش گرچه بیشتر سویهی داستانی دارند، اما منابعی درخور تأمل برای آشنایی عمیقتر با تاریخ و فرهنگ مغولی به شمار میآیند. در میان نوشتههای چیناگ، کتاب «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» جزء آثار متأخرتر اوست که به روزهای واپسین زندگی این شخصیت تاریخی میپردازد.
رمان «چنگیزخان؛ نُه رؤیا» با مقدمهای آغاز میشود که حاوی یکی از آخرین کشورگشاییهای هولناک چنگیزخان است. شاید به ظاهر این صحنه از لشکرکشی و خونخواری چنگیزخان تکرار هزاران مورد مشابهش باشد، اما در باطن مشخص میشود که این یکی، تلنگری مهیب است که این حاکم خونریز را به قعر درهی فروپاشی روانی میکشاند. لشکر چنگیزخان برای تسخیر سرزمین تنگقوت از هیچ قتل و غارتی فروگذار نمیکند و صحنهی جنگ در جبههی قوم مغلوب شبیه پیکر از هم دریده و مثله شدهای است که دیگر جانی برای مقاومت ندارد. اما دژی مستحکم حایل میان این قوم و لشکریان مغول به سرکردگی چنگیزخان است. دژی که به هیچ ترتیبی نمیتوان آن را فرو ریخت و از سنگهای در هم تنیده و نفوذناپذیر ساخته شده است.
در روند فرسایشی نبرد، بهتدریج توان مقابلهی تنگقوت کاهش مییابد و پادشاه این سرزمین به نقطهای میرسد که گویی جز تسلیم چارهای ندارد. او با هدایایی نُهگانه که از منظر مغولان شگون و تبرک دارد به دیدار چنگیزخان میرود و پس از عرضهی هدایا به جای گرفتن اماننامه با شمشیری آخته مواجه میشود. چنگیزخان سر از تن او جدا میکند و به پناه گرفتگان در دژ از جمله ملکه تنگقوت هشدار میدهد که تسلیم شوند. اما ساکنان دژ همچنان سخت و نفوذناپذیر به مقاومت خود ادامه میدهند. از این نقطه به بعد انگار این ارادهی چنگیزخان است که به جای دشمنانش فرومیریزد و این درآمد ورود به رؤیاهای نُهگانه است که کتاب بر پایهی آنها فصلبندی شده است.
در طی رمان و در هر فصل مجزا، یک رؤیا یا شاید به تعبیری، یک کابوس جای گرفته که شرح آن در واقع واکاوی بخشی از زندگی پرفراز و نشیب چنگیزخان است. در این نُه رؤیا که نُه روز پایانی زندگی چنگیزخان را نیز شامل میشود، علاوه بر ساختاری بهشدت ذهنی، قصههایی از کشورگشاییها، تقابل او با افراد مختلف و وقایعی که از دل آنها برآمده روایت میشود. قصههایی که هر یک به نحوی با خون درآمیخته و به درستی روایتگر تمام آن چیزی است که چنگیزخان در دهههای متعدد فرمانرواییاش تجربه کرده است.
این نُه رؤیا مجالها و منزلگاههای درخور تأملی دربارهی عملکرد چنگیزخان به خوانندگان ارائه میدهند و به نظر میرسد جزئیات دقیق بیشماری در مقایسه با آثار روایی دیگری دارند که تاکنون دربارهی این چهرهی تاریخی نوشته شدهاند. جدا از بخش روایی، ملاحظات ادبی این کتاب نیز میتواند نظر مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند و ظرایفی را به نمایش بگذارد که چیناگ بهعنوان یک نویسنده، ادیب و سفیر فرهنگی به آنها توجه و تلاشی ویژه معطوف نموده است.