۱- برداشت ما مردم از شرایط کشور و زندگیمان چیست؟ مثبت یا منفی؟ تعامل با اطرافیان و ارتباط با محیط پیرامونی چه چیزی را به ذهنمان متبادر میکند؟ آیا تفسیرمان از وضعیت با آنچیزی که در فضای رسمی مطرح میشود، منطبق است یا نه؟
۲- گویا در ایران دو ساحت متفاوت وجود دارد؛ مردم و مسئولین. در عرصه مسئولین، کشور در شرایط مناسبی بهسر برده و عملکرد نهادهای متولی، کشور را در مسیر صعودی قرار داده اما فضای غیررسمی و ارزیابی عمومی از وضعیت، برداشتها تفاوتهای بارزی - اگر نگوییم فرسنگها - با روایتهای رسمی مطروحه و بازنماییها دارد.
۳- اظهارات سخنگوی محترم دولت در نشست خبری اخیر خود با اصحاب رسانه و ترسیمی که از وضعیت موجود داشت، مثال بارزی برای گزارهای است که شرح آن رفت. آقای بهادری جهرمی در حالی از رکوردشکنی دولت در تجارت خارجی، تلاش برای سامانبخشی بازار خودرو، حمایت از دهکهای پایین برای تامین مسکن، ساماندهی اجارهبها و اقدامات دولت در حوزه ارز و کاهش التهابات بازار سخن میگوید که از قضا در همین حوزههای ذکر شده، بیشترین مصائب و آشفتگی مشاهده میشود و قاطبه مردم با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکنند. دولت معتقد است که از زمان سکانداری خود و بهدستگرفتن امور اجرایی کشور، اقدامات مثبتی را برای پیشبینیپذیر شدن اقتصاد، تلاش برای افزایش ظرفیت تولید و اقدامات مثبت اقتصادی برداشته که هر چند بسیاری از فعالیتهای زیربنایی و کلیدی آن از جمله عبور از تحریمهای نفتی و افزایش چشمگیر فروش نفت، قابل انکار نیست اما واقعیت آن است که این تلاشهای صورتگرفته نتوانسته اثرات ملموسی در زندگی روزمره مردم برجای بگذارد و این اهتمام صورت گرفته در سفرههای مردم قابل مشاهده نیست. در برهه کنونی نارضایتیهای معیشتی به نقطه اوج خود رسیده که چهبسا لزوماً منشا این گلایهها به دولت فعلی هم باز نگردد اما برآیند کنونی از وضعیت دورنمایی مثبتی را به تصویر نکشیده و این مسئله، تمام دادههای ارائه شده از سوی مقامات رسمی را چون دود به هوا میفرستد.
۴- بهراستی ریشه این تفاوت در ارزیابی از وضعیت کجاست؟ آیا متولیان امر در جهانی موازی زیست کرده و از آنچه که مردم با آن روبرو شدهاند بیخبرند؟ شاید در نگاهی پوپولیستی و آنچیزی که در سالهای اخیر باب شده، برخی سبک زندگی متفاوت مسئولان با مردم را علت چنین تصویرسازیهای مثبتی تلقی کنند اما آن تفسیری که ارجحیت داشته و به واقعیت نزدیک است، باور به کارکرد پروپاگانداست. این گمان که تبلیغات سیاسی جایگزین امر واقعی است، دارای قدمتی طولانی و امری مسبوقبهسابقه بوده و بخشی از روال مرسوم فضای سیاسی در ایران است. اما مشکل جایی است که پروپاگاندای تعمیقیافته تبدیل به باوری رایج شده و ارتباط با فضای واقعی را از بین میبرد. جنس بیاناتی از سوی متولیان امر که سویههایی کاملاً مثبت دارد موید این مسئله است که اختلالات اساسی در ارتباط با واقعیت موجود بهچشم میخورد و همین مسئله تفاسیر متفاوتی با امر واقعی و ملموس را رقم میزند.
۵- این سطور بهمعنای سیاهنمایی و یا نافی تلاشهای نهادهایی چون دولت و مجلس نیست و اگر با عینک انصاف بنگریم به این نتیجه خواهیم رسید که با انبوهی از مشکلات انباشتهشده و ساختاری و همچنین تحریمهای ظالمانهای که برای از پای درآوردن هر کشوری کافی است، نهادهای متولی در حد توان و امکان خود به مصاف چالشهای کشور رفتهاند اما انتظار جامعه فاصلهگرفتن از روایتهای رسمی و بیان کژکارکردها و دیدن نارضایتیهاست. این انتظار گزافی نیست که مسئولین دولت در کنار ذکر دستاوردهای بر جای گذاشته از خود - که برخی هم بهراستی قابل توجه و تقدیر بوده - ببینند که جان مستاجران به لب آمده، درآمد مزدبگیران و بازنشستگان تنها کفاف یکسوم هزینههای ماهانه را میدهد، موتور تورم با آغاز تلاطمهای ارزی به حرکت درآمده و شکاف طبقاتی در حال عمیقترشدن است و برای کاستن از این چالشهای اساسی قدم بردارند و گرنه با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود.
جامعه انتظار دارد رویکرد قوای سهگانه و نهادها و دستگاههای رسمی همچون رهبر انقلاب فراختر و از ابعاد وسیعتری برخوردار باشد. رهبری همواره با نگاهی منطقی و واقعگرایانه، علاوه بر بیان دستاوردها و نقاط مثبت موجود، ضعفها و چالشهای سایهافکنده بر کشور را هم بیان میکنند. بیانیه گام دوم انقلاب و تصریح به عقبماندگی در حوزه عدالت در کنار ذکر راه پرافتخار طیشده، مصداق عینی این رویکرد عقلانی و اعتماد آفرین رهبر انقلاب است. تمسک به این روش و اتخاذ نگاهی جامع و راستین، انتظار گزافی نیست.