در هنگامه تبلیغات انتخاباتی، مسئلهای که بیش از همه خودنمایی میکند غیبت گفتمان حمایت از طبقات ضعیف، فرودستان، کارگران و اقشاری است که تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته و در ساحت سیاسی هم صدایی برای نمایندگی مطالبات آنان وجود ندارد. انتظار میرفت با توجه به تبدیلشدن اقتصاد به اولویت کشور، نمود شکافهای اقتصادی و نابرابریها و مواجهه بخش اعظمی از اقشار ضعیف با تورم، نامزدها برخلاف ادوار قبل راهبرد درخوری برای اتخاذ سیاستهای رفاهی داشته باشند اما هر قدر که تبلیغات داوطلبین افزایش یافته و حضور آنها در متن رسانهها نمود بیشتری مییابد، فقدان این مسئله بهچشم میخورد.
هر چند که در اثنای سخنان این ۶ چهره احراز صلاحیتشده، گریزی هم به مبحث دستمزدها و لزوم عادلانهکردن آن زده می شود اما این امر را صرفاً میتوان ذیل وعدههای رنگارنگ انتخاباتی جای داد. آن مسئلهای که واجد اهمیت است تبدیلکردن گفتمان مطالبات طبقات ضعیف به نقطه کانونی تبلیغات و راهبرد اصلی نامزدهاست که غالب افراد احراز صلاحیتشده نتوانستهاند به این نیاز مبرم جامعه پاسخ و حتی آن را تبدیل به مزیت کنند. گویا میلیونها کارگر حداقلبگیر و خانوادههایشان، از میدان توجهات بهدر شده و آنچه که اولویت دارد، پرداختن به دغدغههای صاحبان سرمایه و ترسیم سیاستهایی است که در نهایت منجر به بهرهمندی بخش قلیلی از جامعه و ضرر عمده مردم شود.
تحلیلمحتوای اظهارات اقتصادی نامزدها و رویکردهای آنان، بهترین گواه برای گزاره فوق است. عمده آنان از آزادسازی نرخ ارز دفاع کرده و تخصیص ارز با قیمت پایین برای تامین نیازهای اساسی کشور را معادل توزیع فساد قلمداد میکنند، به تعدیل (گرانکردن) نرخ حاملهای انرژی باورمندند، در پی خلع ید دولت از اقتصادند، خصوصیسازی را یگانه راه عبور از ناکارآمدیهای موجود تلقی میکنند و مخلص کلام اینکه سمتوسوی راهبردهای اقتصادی آنان منجر به تشدید شکافهای اقتصادی و فشار بیشتر روی طبقات پایین خواهد شد. عجیب است که نه غالب نامزدها و نه حتی مشاورانشان در این مدتزمان سپری شده از تبلیغات هیچ ایدهای برای اطمینانبخشی به اقشار ضعیف و کسانی که موج تورمی موجود آنان را به ورطه فقر کشانده، نداشته و غیبت این عنصر کلیدی در منظومه اقتصادی داوطلبین، میل و رغبت عمومی و امید برای پدیدارشدن وضعیتی جدید را کمرنگ میکند.
این زیبنده سیاسیون باسابقه و آبدیدهای نیست که در استنباط حاجات بخش اعظمی از مردم دچار نقیصههای فراوانی باشند. برجستهترین خصیصه یک سیاس کاردان، پاسخگویی به نیازهای اصلی مردم خود در بزنگاههاست، نه قدمنهان مجدد در مسیرهای پیمودهشده و تمسک به روشهای آزمودهشدهای که نتایج خسارتبار و ناکارآمدیاش مقابل دیدگان است. میلیونها کارگر حداقل بگیر، بازنشستگان، کارمندان و اقشاری که هزینههای گزاف آموزش، بهداشت، مسکن، ارزاق روزمره و ... طاقتشان را طاق کرده در انتظارند که پاسخ فوری و معتبری از سوی سیاسیونی دریافت کنند که قرار است بالاترین منصب اجرایی کشور را تصاحب کنند اما هنوز این مهم رخ نداده است.
توجه به تولیدکننده بخش خصوصی و استفاده از مزیتهای بهرهگیری آنان در جهت افزایش تولید ناخالص داخلی و کسب درآمد برای کشور سر جای خود اما آنچه که در شرایط کنونی ارجحیت دارد، دریافتن مردمی است که با تمامی مشکلات ریشهدوانده، در اوج نجابت منتظر توجه و بازتاب صدایشان در ساحت سیاسی هستند. تا دیر نشده، آنان را دریابیم!