زمان تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری به سرعت در حال طی شدن است و در این دوره انتخابات سرنوشت دو جناح کشور در پیروزی و یا شکست در انتخابات به 2 کلمه وابسته شده است. اجماع " برای اصولگرایان و " اقناع" برای اصلاح طلبان.
هر کدام از جناحین عمده سیاسی کشوردر این مدت باقی مانده تا روز انتخابات در 8 تیر اگر نتوانند این دو کلمه را به فعلیت تبدیل کنند بدون شک بازنده حتمی این دوره از انتخابات بسیار مهم و سرنوشت ساز خواهند بود.
در مقاله پیشین چالش اجماع برای اصولگریان و اقناع برای اصلاح طلبان به عنوان مهم ترین چالش پیش روی آنها معرفی شد و در این مقاله به تقصیر و قصور هر جناح در افتادن به ورطه کنونی پرداخته می شود.
ابتدا از اصولگرایان شروع می کنیم.
شاید ابتدا به نظر برسد که آنها در بوجود آمدن این شرایط تقصیری ندارند ، شورای نگهبان 5 نفر از آنها را تایید صلاحیت کرده و آنها این چنین در این ورطه خطرناک افتاده اند. اما اصل ماجرا این است که مقصر اصلی این وضعیت دقیقا خود اصولگرایان و سران آنها می باشند.
اصولگرایان اگر می خواستند شانس خود را برای پیروزی در انتخابات بالا ببرند بایستی قبل از اعلام لیست نهایی تایید صلاحیت شدگان و قبل از اینکه کار به اینجا بکشد ، دو و یا سه کاندید مورد وفاق همه نحله های اصولگرایی را به عنوان کاندیدای اصلی معرفی نموده و پس از احراز صلاحیت ها و مشخص شدن کاندیداها ، یک نفر را به عنوان نامزد نهایی واصلی روانه مبارزات انتخاباتی نموده و با تمام قوای خود و همه توان جریان اصولگرایی به حمایت از آن نامزد اقدام نمایند.
همان کاری که اصلاح طلبان علی رغم اینکه به مانند اصولگرایان دچار تشتت و پراکندگی هستند اما موفق به انجام آن شده و 3 نفر را به عنوان نامزدهای اصلی خود معرفی کرده که یک نفرشان تایید شد و آنها اینک با تمام قوا پشت نامزد خود قرار گرفته اند .
این در حالی است که اصولگرایان و طرفدارانشان هنوز نمی دانند باید از کدام نامزد حمایت کنند و آتش توپخانه آنها بیشتر از آنکه بر روی حریف تنظیم شود در حال شخم زدن همدیگر می باشد.
در این میان البته حریف آنها با فراغ بال و آسودگی خیال و با توپخانه نقطه زن خود یکی یکی آنها را زیر آتش گرفته ودر حال پیش بردن پروژه انتخاباتی خود می باشد.
اصلاح طلبان اما اگر چه از نظر اجماع مشکلی ندارند اما مشکل اصلی آنها که به مانند اصولگرایان مقصر اصلی بوجود آمدن آن خودشان هستند ،" اقناع " کردن پایگاه رای سنتی خود برای آمدن پای صندوقها می باشد.
واقعیت این است که بویژه در 3 سال گذشته چه انتخابات ریاست جمهوری 1400 و چه در انتخابات مجلس چند ماه قبل ، بخش عمده ای از اصلاح طلبان به شدت بر طبل تحریم انتخابات کوبیدند و سران و تحلیل گران ارشد آنها با طیف وسیعی از اقدامات گفتاری و نوشتاری و عملی خود از نیش و کنایه زدن و خوشمزگی های توییتری علیه انتخابات تا تحلیل های عمیق سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و اوج آن با عدم رای دادن و اعلام عمومی ( که شاید در تاریخ انتخابات کشور کاملا بی سابقه بود ) ، آنچنان " سد اخلاقی " قدرتمندی برای هوادارن خود در جهت عدم شرکت در انتخابات درست کرده اند که اینک خود پشت آن سد خود ساخته گرفتار آمده اند.
واژه " سد اخلاقی " را از نوشته یکی از تحلیل گران ارشد اصلاح طلبان که اتفاقا نویسنده بسیار پر کاری هم هستند به عاریت گرفته ایم.
آنها که با توجه به تایید صلاحیت یکی از نامزدهای اصلی خود و عدم اجماع حریف ، خویش را در یک قدمی فتح کرسی ریاست جمهوری و بازگشت به قدرت اول اجرایی کشوربعد از سالها تصور می کنند این بار اما نه پشت سد شورای نگهبان که پشت سدی که به دست خود ساخته اند گرفتار شده اند.
هم اینک آنها کار بسیار دشورای در اقناع کردن هوادارنشان جهت شرکت در انتخابات خواهند داشت ، مشکل آنها 2 وجه کاملا مشخص دارد :
اول اینکه سران و تحلیلگران اصلاح طلب در این سالها به شدت خود موضوع انتخابات را زیر سوال برده اند .
دوم اینکه آنها با عباراتی مانند تدارکاتچی ، عدم اختیار کافی رییس جمهور و ... آنچنان منزلت ریاست جمهوری را تنزل داده اند که هواداران آنها اگرهم در مرحله اول قانع به رای دادن شوند ، رییس جمهور را فاقد قدرت و شخصیتی می دانند که بتواند کاری از پیش ببرد و خواسته های آنها را برآورده نماید.
به هر حال خود کرده را تدبیر نیست اما امیدواریم که در این موضوع حساس و حیاتی آنها بتوانند تدبیری کنند و در حالی که به زعم خودشان چراغ سبز نظام را دریافت کرده اند بتوانند با آشتی دادن هواداران خود علاوه بر پر شور نمودن انتخابات شانس خود را نیز برای کسب کرسی ریاست جمهوری افزایش دهند.