«مسافر و مهتاب»
نوشته: آنتال صرب
ترجمه: فرناز حائری
ناش: فرهنگ نشر نو، 1402
294 صفحه، 220000 تومان
***
آنتال صرب، نویسندهی مجارستانی است که بخش عمدهای از دوران حرفهای زندگیاش را در فاصلهی میان دو جنگ جهانی طی کرد. او که در خانوادهای یهودی متولد شده بود از عواقب این پیشینه در جنگ دوم در امان نماند و تحت فشارهای بسیاری قرار گرفت و مرگ او هم به همین خاطر در اردوگاه کار اجباری رقم خورد. اما زندگی در سایهی چنین شرایط عذابآوری برای آنتال صرب دستاوردهای ادبی درخشانی به بار آورد. او در طی عمر نه چندان بلند خود طیف متنوعی از آثار داستانی را خلق کرد که در زمانهی خود و بعدها نیز ستایش منتقدان را در پی داشت.
رمان اول آنتال صرب «افسانه پندراگون» آغازگر مسیر پر اوج و فرود کاریاش بود و «مسافر و مهتاب» موقعیتش را به عنوان نویسندهای صاحب سبک به ثبات رساند. آنتال صرب در «مسافر و مهتاب» رویکردی شبهروانکاوانه برای روایتش در پیش میگیرد و وارد هزارتوی ذهن قهرمان داستانش میشود. این سفر پر تب و تاب، ابعاد پنهانی از شخصیت اصلی قصه رو میکند که شگفتانگیز و درخور تأمل است. شخصیتی که در طی مسیر داستان ماهیت متفاوتی از خود نشان میدهد و از گذشتهای غریب و پرماجرا پرده برمیدارد.
شخصیت کلیدی داستان میهای، مردی است که تازه ازدواج کرده و به همراه همسرش ارژی برای ماه عسل به ایتالیا آمده است. کوچه و پس کوچهها، کافهها، موزهها و میدانها بهتدریج فضای خاصی برای میهای ایجاد میکنند که او را به مسیری متفاوت از آنچه پیش از سفر انتظارش را داشته سوق میدهند. ازدواج و نوع ارتباطی که میهای با همسرش دارد نیز در این میان بیتأثیر نیست. همه چیز دست به دست هم میدهند تا میهای را به گذشتههای دور ببرند، جایی که گویی نقطهی عطف زندگی او را ساخته است.
سفر به ایتالیا دریچهای به دنیایی تازه برای میهای باز میکند. همه چیز در قدم اول به گشت و گذارهای ساده و خوشیهای کوچک محدود میشود، اما به تدریج، هم کوچهها و خیابانها شکلی متفاوت پیدا میکنند و هم رابطهی میهای و زنش با یکدیگر و با اطرافیانشان دستخوش تغییراتی شگرف میشود. میهای از پیادهرویهای کوتاه آغاز میکند و به مرور راههای طولانیتری مییابد؛ راههایی که گاه از یک شب تا صبح در آنها قدم میزند و موقعیتی کشف و شهودی را از سر میگذراند. معنای خیابانها برای او طور دیگری میشود و ارژی که از این تغییر حالات میهای نگران است میکوشد دراینباره از او توضیح بخواهد، اما هرچه میهای بیشتر میگوید بر پیچیدگی شرایط میافزاید، زیرا این وضعیت تازه برای خودِ او هم به راحتی قابل درک نیست.
میهای به دوست قدیمیاش در ایتالیا برمیخورد، دوستی که سالهای سال از او بیخبر بوده است. او به ایتالیا آمده تا میهای را ببیند و دربارهی یکی دیگر از دوستان قدیمیشان به او بگوید. یانوش که سابقهی چندان درخشانی در زندگیاش و در رفاقت با میهای ندارد آمده تا به او بگوید که ردّی از دوست مشترکشان اروین پیدا کرده است. اروین برای میهای دوست ارزشمندی است، اما یافتنش در میان کلیساهایی که یانوش معرفی میکند کار سادهای نیست. کنجکاوی میهای به شدت تحریک میشود، گرچه میداند برای رسیدن به دوستش باید راهی پرفراز و نشیب طی کند. اما مسأله فقط اروین نیست و گویی وقتی اسم او به میان میآید سیل عظیمی از خاطرات گذشته در زندگی کنونی میهای جاری میشود و او و همسرش را با خود میبرد.
آنچه در این رمان اهمیتی ویژه و بسیار بزرگ دارد گذشتهای است که میهای را به امروز رسانده است. گذشتهای که در آن واقعیت و خیال با هم درآمیخته بودند و تشخیص مرزشان برای میهای سخت بوده است. او با این که در نوجوانی گرداب واقعی ندیده بوده، اما همیشه وحشتی مرگبار از گرداب داشته است و اوقات بسیاری در محیطهای مختلف از جمله مدرسه دچار حملات هراسی میشده که به راحتی نمیتوانسته از آنها رها شود. در تحلیل این حس غریب، میهای میکوشد از وقایع مختلفی کمک بگیرد؛ رفاقتهایش، اتفاقات مدرسه، آنچه در خانواده رخ داده بوده، همه میتوانستهاند به نوعی در این مسأله دخیل باشند و میهای تلاش دارد با مرور مفصل آنها و با همراهی ارژی به پاسخی درست و درخور در این باره برسد.
گرچه برای تداوم خط داستان، بازگشت به زمان گذشته اهمیتی حیاتی دارد اما به نظر میرسد زمان وقوع حوادث میتواند به برههی تاریخی مشخصی مرتبط نباشد و در دورههای مختلفی رخ داده باشد. این مسأله هم باعث میشود میهای و ارژی بعدی فرازمانی پیدا کنند و بر قابلیت تعمیمشان افزوده شود و هم اینکه تمرکز بر بعد روانکاوانهی داستان را بیشتر میکند. به همین خاطر است که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از نگارش کتاب همچنان میتوان آن را جذاب و قابل ارجاع به مسائل روز یافت؛ گویی میهای و ارژی نه در سالهای آغازین قرن گذشته، بلکه در همین یکی دو سال اخیر به ایتالیا رفتهاند و این سفر متلاطم را پشت سر گذاشتهاند.