دکتر حامد حاجیحیدری عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت؛
قضیه
▬ حرکت سریع حکمرانی رایانشی در دولت خدمت شهید رئیسی که معالأسف ناکامل ماند، نشان داد که میتوان از یک دولت «نورفاهی» در سایه «حکمرانی رایانشی» دفاع کرد؛ و این، در مقابل نولیبرالیسم ناظر بر عصر سازندگی و عصر اصلاحات و عصر بنفش و عصر پزشکیان برخاست که مردم را بیش از پیش از تعهد کمک و مدد دستگاه اجرایی ناامید میساخت. یکی از اهداف انقلاب اسلامی آن بود که نظام حکمرانی به مسائل مردم بیتوجه نباشد و به عنوان نماینده «اراده کلی»، تشریک مساعی اجتماعی را تسهیل کند، ولی در جریان دولتهای نولیبرال مذکور، بویژه در آشوب و آشفتگی گسترده این نوع سیاست در دهه ۱۹۹۰، خشم مردم برانگیخته شد. حالا، با «حکمرانی رایانشی»، میتوان برای تکتک شهروندان پروفایلهای حکمرانی شکل داد و حکومت را در سطوح مختلف، نسبت به نیازهای تکتک شهروندان حساس کرد.
▬ اکنون، و در حالی که موعد انتخابات شوراهای شهر به سرعت نزدیک میشود، و نتایج انتخابات ریاستجمهوری پیشین ابداً کام ملت را شیرین نکرده است، این ضرورت در سطح گفتگوهای شهروندی احساس میشود که مردم عمیقاً به نحوی از ترتیبات اجرایی نیاز دارند که در حل و فصل مسائل «تکتک» شهروندان حساسیت بسیار بیشتری از خود نشان دهد. فیالمثل، یارانههایی ویژه که با مسائل خاص هر شهروند متناسب باشد، عرضه شود و منابع به شکل بسیار بهینهتری نسبت به وضعیت فعلی توزیع گردد، و مرهمی بر مسائل خاص هر یک از شهروندان باشد. این باور، هم در میان شهروندان و هم در میان نخبگان وجود دارد که چنین مأموریتی ممکن است و حکمرانی باید برای تحقق آن به سرعت تغییر شکل دهد.
▬ از این قرار، اگر بخواهیم اتمسفر (مفهوم بهبودیافته شبکهای، جایگزین مفهوم «گفتمان») ناظر بر رقابتهای سیاسی حال حاضر ایران را از مجموع برآوردهای ناشی از دادههای شبکههای اجتماعی استنتاج کنیم، به چیزی در حدود «حکمرانی هوشمند و آرام اقتصادی» دست مییابیم. در واقع، شعاری که بتواند توجهات را در انتخابات پیشرو به سمت خود جلب کند، چیزی در این حد و حدود است... «حکمرانی هوشمند و آرام اقتصادی».
▬ ناد، یا گره مرکزی این اتمسفر، درخواست اعمال حکمرانی بر مبنای مقدورات رایانشی است که منابع و تصمیمات (بویژه منابع و تصمیمات اقتصادی) را طوری هوشمند و دقیق تنظیم کند که نیازهای همه شهروندان را بر مبنای پروفایلهای آنان و در چهارچوب اصول اخلاقی تنظیم نماید، طوری که شهروندان از احساس آرامشی بهرهمند شوند که از اطمینان آنان به عملکرد هوشمند نظام حکمرانی در مقام نماینده اراده عمومی برمیخیزد.
▬ نخبگان پیشرو در پیشبرد گفتمان جدید، شامل سه دسته میشوند: متخصصان حکمرانی رایانشی و هوش مصنوعی و علوم شناختی از یک سو، متخصصان و فعالان اقتصادی نورفاهی که به عبور از پیشفرضهای مخرب دولت حداقلی نولیبرال که شهروندان را با مشکلاتشان تنها میگذارد باور داشته باشند، و روانپزشکانی که مهیای کمک همهجانبه به شهروندان برای رویارویی با مسائل عمق زندگی روزمره پیچیده امروزین باشند، تا به مرور تغییر در نظام حکمرانی جاگیر شود.
برهان
▬ در دهه ۱۹۷۰، و با فردریش فون هایک، مناقشه در مورد توانمندی دولتهای رفاهی در ادای تعهدات خود بالا گرفت؛ در همین اوان، یورگن هابرماس هم با کتاب مهم «بحران مشروعیت»، نشان داد که از زاویه دید دیگر هم نمیتوان به دولتهای رفاهی به عنوان حلال مسائل اجتماعی نگریست.
▬ واکنش به این اذعان، به دو صورت «نولیبرالیسم» و «اجتماعگرایی» بروز کرد. «نولیبرالیسم» باور داشت که امکان شناخت نظم پیچیده (کاتالاکسی/نظمی که حتی نمیتوان برای آن یک نام درست و درمان مقرر کرد) توسط فن اقتصاد کلان و در کل، علوم انسانی میسر نیست و دولت رفاه نمیتواند وضع بازار را به درستی شناسایی کند. از این قرار، بهتر است که در نظم آن دخالت نکند و اجازه دهد بر اساس نظم خودجوش خود حرکت کند. در مقابل، اجتماعگرایان باور دارند که با رها کردن امور به نظم خودجوش، تمدن انسانی به نظم جنگل مرتجع خواهد شد و اگر قرار است، از میراث تمدن که میان انسان و گربهها برتریهای قاطع اخلاقی برقرار کرده است، دفاع شود، ناگزیر هستیم که موضع فعالانهای در قبال آشوبهای فعلی اقتصاد و اجتماع اتخاذ کنیم و نمیتوانیم آنها را به حال خود رها کنیم. بحثهای براستی مفصل و عظیمی در این مناقشه مطرح است که در اینجا مجالی برای جدل در آنها نیست.
▬ دهه ۱۹۹۰، با ظهور هوش مصنوعی، دگرگونی عظیمی در «تقسیم کار اجتماعی» پدید آمد؛ از این قرار که سهم ماشینها و بویژه ماشینهای محاسب و خصوصاً ماشینهای هوشمند (ماشینهای محاسبی که توان بازنویسی الگوریتمهای پایه خود را برای تطبیق با اقتضائات محیط دارند) در تقسیم کار اجتماعی به سهم عوامل انسانی غلبه یافته است، طوری که دیگر عنوان «تقسیم کار اجتماعی» که از آدام اسمیت پایه شکلگیری علوم انسانی مدرن قرار داشت واژگون شده است. ما با ظهور نه «جامعه شبکهای»، بلکه با «شبکه» مواجه هستیم. بدواً به نظر میرسید که ظهور و گسترش شبکه، تأیید و تأکید بیشتری بر نولیبرالیسم باشد، چرا که منطق غیرقابل پیشبینی هوشهای مصنوعی و زنجیرههای بلوکی و پدیدههای مرتبط، بر درک پیشین ما از پیچیدگی اجتماع افزوده شده است، و اعمال کنترل را برای دولتها ناممکنتر کرده است؛ ولی بلافاصله معلوم شد که دولتها نیز به سرعت با فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی تلفیق شدهاند و توان جدیدی از اعمال حاکمیت شکل گرفته است و با نسل تازهای از حکومتداری مواجه هستیم. بنابراین گزاف نخواهد بود اگر از یک نورفاهیگرایی یا شاید چیز تازهای که سنخ یکسره تازهای دارد سخن بگوییم.
نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.