با طرح بحث ضرورت خرید کالای ایرانی سئوالات متعددی در جامعه مطرح میشود. یک دسته از سئوالات مطرح ناظر به تعریف ایرانی بودن است. بدین معنا که اگر گفته میشود که فلان کالا داخلی است به چه معنا است؟ به عنوان مثال پرسیده میشود که:
کارخانه فلان برند خارجی در داخل کشور است و از کارگر ایرانی استفاده میکند،آیا این را هم باید کالای داخلی محسوب کنیم؟
بخش زیادی از قطعات فلان کالا از خارج تهیه میشود و صرفا در داخل مونتاژ می شود. آیا می توان گفت که این کالا ایرانی است؟
در طراحی فلان کالا، شرکت های خارجی ها مشارکت داشته اند و ما صرفا پس از طراحی آن را تولید می کنیم. چرا گفته میشود این کالا ایرانی است؟
1- تولید یک کالا سطوحی دارد سطح اول سطح طراحی (اعم از طراحی مفهومی و یا کلان) است. در این سطح ممکن است بخشی و یا همه طراحی ها داخلی و یا خارجی باشد، سطح قطعات سطح دیگری از تولید است؛ بدین معنا که قطعات کالا داخلی هستند و یا خارجی و در نهایت سطح تولید و یا همان سطح مونتاژ است. این سطح به طور ساده بدین معناست که کارخانه تولید کالای نهایی متعلق به کی است،در کجا مستقر است و با چه کارگری کار میکند. البته برند و مالکیت فکری محصول هم مهم است که عموما متعلق به کسی است که محصول را طراحی کرده است. همچنین مسئله بازاریابی و فروش هم در دهه های اخیر یک مسئله مهم و در خور توجه شده و می توان آن را در سطوح تولید در نظر گرفت.
2- روشن است که امروزه بزرگترین کمپانی های دنیا هم تمامی مراحل فوق را خودشان انجام نمی دهند. برخی از این مراحل را در کشور اصلی و برخی را در کشورهای دیگر تولید می نمایند. به همین دلیل است که بهترین برندهای ژاپنی در چین و تایوان و مالزی هم تولید می شوند. بنابراین نه منطقی است و نه امکان پذیر است که تعریف از کالای داخلی را منحصر به کالایی کنیم همه مراحل طراحی و ساخت قطعات و مونتاژ را در داخل و توسط ایرانی صورت می پذیرد.
-3 آنچه برای قضاوت درباره وضع مطلوب تولید کالای داخلی و پاسخ به سئوالاتی نظیر سئوالات ابتدای متن حائز اهمیت است ، هدف یا اهداف مد نظر از ترویج مصرف کالای ایرانی است. به عبارت بهتر ابتدا باید مشخص کنیم که چرا دنبال توسعه مصرف کالای داخلی هستیم و سپس درباره مطلوبیت سطح داخلی بودن کالا و تعیین تکلیف درباره خرید و یا عدم خرید آن قضاوت کنیم. حداقل چهار هدف برای حمایت از تولید داخلی قابل ترسیم است. اشتغال، رشد اقتصادی، خودکفایی و عزت ملی. پس از آن می توانیم درباره اهداف حمایت از تولید و دغدغه ایرانی بودن کالا و میزان حساسیت پیرامون آن صحبت کنیم.
تعریف کالای داخلی به هدف از حمایت از آن مرتبط است . در این پست سعی می شود اهداف حمایت از کالای داخلی طرح و متناسب با آن داخلی بودن کالا تعریف شود:
1 - اشتغال : اگر هدف حمایت از تولید کالای داخلی اشتغال باشد، معیار اصلی این است که چه میزان از این کالا در ایران تولید می شود. اگر این کالا متعلق به برند دیگری باشند قطعا سهم اشتغال ناشی از برند را از دست داده ایم لیکن بواسطه تولید کالای نهایی و تولید برخی قطعات در داخل به اشتغال کشور کمک خواهد شد. بر اساس این هدف شاخص اصلی قضاوت درباره ایرانی بودن یک کالا میزان تولید کالا در داخل کشور است. هر چه کالا و قطعاتش بیشتر در ایران تولید شوند به اشتغال کمک بیشتری می کنند. بویژه هر چه میزان بخش های اشتغال زای زنجیره تولید در داخل کشور باشد مطلوبیت بیشتری خواهد داشت.
2- رشد اقتصادی کشور : اگر دغدغه حمایت از تولید کالای داخلی کمک به رشد اقتصاد ملی باشد، آن وقت ارزش افزوده آن عامل تعیین کننده اولویت حمایت است. باید دید چه میزان از ارزش افزوده این کالا در رشد اقتصادی کشور محاسبه می شود. طبیعی است که در این حالت اشکالی ندارد که فعالیتهای با ارزش افزوده پایین در خارج از کشور انجام شود. نتیجه توجه به این شاخص این است که کالاهای دانش بنیان ولو با اشتغالزایی کمتر، اهمیت بیشتری پیدا کند.
3-خود کفایی: اگر هدف از توجه به تولید داخلی خودکفایی باشد، شاخص اصلی این خواهد بود که کالا را بتوان بدون نیاز به شرکتهای خارجی تولید کرد. یعنی باید قابلیت فنی پیچیده ترین بخش کالا در داخل کشور موجود باشد تا با اطمینان بتوان گفت که کالا داخلی شده است. یعنی از اجزای تولید، سطح طراحی و فناوری و به تبع آن قطعات پیشرفته مورد استفاده در آن برای تحقق این هدف بسیار حیاتی است. مهم این نیست که چه میزان از کالا هماکنون در داخل تولید میشود، بلکه مهم آن است که اگر دروازه واردات بسته شد، توان تولید کالا در داخل به میزان مورد نیاز از بین نرود.
4- عزت ملی : برای افزایش عزت ملی اصل، برند ایرانی است. برند یک تولید اگر ایرانی باشد موجب عزت ملی در داخل و خارج خواهد شد؛ حتی اگر هیچ بخشی از کالا در ایران تولید نشود. همانطور که امروز کمپانی های بزرگ لوازم صوتی و تصویری در کره و ژاپن تولید نمی شوند، اما افتخارش برای کره و ژاپن است. برای این حالت باید علاوه بر مسئله حضور در بازار داخل به فکر حضور در بازار خارج بود. شاید مهمترین بخش فناوری در چنین فعالیتی، فناوری مدیریت زنجیره تولید باشد.
بنابراین افضل آن است که مردم کالایی را بخریم که همه اهداف فوق را تامین کند. یعنی برندش ایرانی باشد، به اشتغال کشور کمک کند، تمام فناوری هایش را در داخل داشته باشیم و امثال آن. منتها اگر هم همه اینها نشد به هر حال هر میزان که اهداف فوق را تامین کند ارزشمند است. هر سطح از کالایی که ایرانی باشد به اندازه خودش مهم است. اگر برندش ایرانی باشد بسیار مهم و حائز اهمیت است؛ حتی اگر قطعات و طراحی اش خارجی باشد، برندش ایرانی نبود اما در داخل تولید می شد هم به نسبت آن چیزی که همه اش از خارج می آید فضیلت دارد و به همین ترتیب...
نکته تکمیلی اینکه آنچه به عنوان پیش فرض باید در نظر گرفت این است که سهم مالکیت فکری محصول در همه این موارد بسیار مهم و کلیدی است. امروز در تولید، مالکیت فکری محصول و برند سهم قابل اعتنایی از اشتغال و درآمد را ایجاد میکنند. علاوه بر آن درصورتی که برند یک کالا ایرانی نباشد و به اصطلاح تحت لیسانس کشورهای دیگر تولید شود، پایداری تولید خدشه دار میشود. کمپانی های بزرگ همراه با در اختیار قرار دادن برند، محدوده رشد و توسعه یک تولید را هم مشخص میکنند. بنابراین در حمایت از تولید ملی با هر هدفی سهم برند و مالکیت فکری سهم قابل توجهی است.