«فلسفه به وقت سه صبح»
(مصاحبههای ریچارد مارشال با فیلسوفان پیشرو معاصر)
تهیهکننده: ریچارد مارشال
مترجم: مهدی رعنائی
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1395
320 صفحه، 23000 تومان
*****
"سه صبح" هیچ ربطی به ساعت سه صبح ندارد. سه صبح اسم یک مجله است که محتوایش همانند اسمش نامتعارف است. همانطور که ساعت سه صبح گویی که در حاشیه و برکنار از همه دیگر ساعتهای روز است و معلوم نیست شب است یا روز، مباحث این مجله هم با دیگر مباحث متعارف و مطرح، تفاوت دارد. شعار مجله هم این است که ما علیه هر چیزی هستیم که رایج است. اما در فلسفه چه چیزی رایج است و این کتاب علیه چه چیزی است؟
کم نیست کتابهای فلسفی که درونمایه آنها گفتگو باشد. بیشتر اینگونه آثار شامل گفتگوهایی با اهل فلسفه هستند که با این هدف منتشر میشوند که کلیاتی عمومی و همهفهم در اختیار خوانندگان عام قرار دهند. به همین دلیل محتوای آنها ساده است. اما این کتاب برعکس است. مصاحبهها کاملا تخصصی است و مباحث از جنس کلیات و مطالب عمومی نیست. به همین دلیل بهکار کسانی میآید که با حال و هوای فلسفههای دانشگاهی و تخصصی تحلیلی و قارهای آشنایی خوبی داشته باشند؛ بهطور مشخص منظور استادان، پژوهشگران و دانشجویان تحصیلات تکمیلی است. ظاهرا عنوان نامتعارف کتاب بسیاری را به این گمان انداخته که با کتابی ساده و مقدماتی سروکار خواهند داشت. اما اگر کسی با چنین توقعی به سراغ کتاب برود، گیج میشود. برای مثال گفتگوی هشتم که با پروفسور تری پینکارد درباره میراث ایدهآلیسم آلمانی انجام میشود، فوقالعاده دشوار و تخصصی است، و در عینحال برای علاقمندان بسیار جالب و آموزنده.
این کتاب مجموعهای فراهم آمده از دوازده مصاحبه است که با یک فیلسوف تحلیلی سفت و سخت، به نام تیموتی ویلیامسن، آغاز میشوند و با فیلسوفی قارهای متخصص در فلسفه هایدگر به پایان میرسد؛ فیلیکس اُمارچادا. این مصاحبهها طیفی را تشکیل میدهند که از فلسفه تحلیلی آغاز میشود و به تدریج رقیق میشود و سپس به فلسفههای قارهای میرسد. هفت مورد در حوزه فلسفه تحلیلی و پنجتا در حالوهوای فلسفههای قارهای. مباحث دسته اخیر به فلسفههای آلمانی اختصاص دارد که منبع اصلی همه فلسفههای قارهای است. بنابراین دیگر فلسفههای قارهای، از جمله جریانهای فرانسوی، غایباند. در میان فلسفههای آلمانی هم ایدهآلیسم آلمانی قرن هجدهم و نوزدهم سهم عمده را دارد.
بیشتر مصاحبهها با این پرسش کنجکاوانه آغاز میشوند: «چرا فیسلوف شدید؟» پاسخهای فیلسوفان برجسته بسیار جالب است و نقل ماجراهای گذشته زندگی و اتفاقاتی که آنها را در مسیر فلسفی فعلیشان قرار داده بسیار خواندنی و آموزنده است. برای مثال اسکات سومز این خاطره را نقل میکند که در زمان دانشجوییاش روزی استادش، داگفین فولسدال مشهور، پس از خواندن مقالهاش به او نصیحتی کرد که، به عنوان یکی از دو اصل نوشتن فلسفی، در سراسر زندگی حرفهایش آن را آویزه گوش خود ساخت: «آقای سومز، شما باید طوری بنویسید که اگر اشتباهی مرتکب شدید، هر کس که موضوع مقالهتان را میشناسد بلافاصله قادر باشد متوجه آن شود.» نصیحت دوم را جودی تامسن به او کرد.
در هر گفتگو، آخرین مسئلهای هم که از فیلسوفان خواسته میشود این است که پنج اثر فلسفی برجسته را برای خوانندگان معرفی کنند که در حوزه تخصصی آنها مهم و قابل توجه است. این معرفیها نیز برای علاقمندان بسیار وسوسهکننده است. پاسخها جالب است. تقریبا همه فیلسوفان تحلیلی کتاب "نامگذاری و ضرورت" سول کریپکی را اکیدا توصیه میکنند. اما هر کدام از فیلسوفان قارهای کتابهای خاصی را معرفی میکنند.
برایان لایتر کتاب مختصر جاناتان ولف، با عنوان "چرا امروز باید مارکس بخوانیم"، را توصیه میکند. من این کتاب را نخوانده بودم؛ زیرا فکر نمیکردم اثر مهمی باشد، اما بعد از خواندن این مطلب آن را مطالعه کردم و بسیار بهره بردم. گمان میکنم دیگر خوانندگان نیز در این مصاحبهها برخی از گمشدههای خود را بیابند. این هم خود مزیت دیگری برای این کتاب است. فیلیکس اُمارچادا نیز در همین زمینه میگوید: «کتابی که همیشه به آن مراجعه میکنم "وضع بشر" هانا آرنت است. کتابی که زندگیام را تغییر داد "هستی و زمان" هایدگر است... یکی از اولین کتابهای فلسفیای که خواندم "تأملات" دکارت بود که هیچوقت نمیشود آن را بخوانم و شگفتزده نشوم.»
در میانه آن آغاز و این انجام پرسشهای زیادی مطرح میشود و دامنه گفتگوها وسیعتر از مسائل آکادمیک است. چارچوب کلی گفتگوها حوزههای گوناگون فلسفه دانشگاهی است؛ یعنی فلسفه تحلیلی، فلسفه قارهای، فلسفه زبان، معرفتشناسی، متافیزیک، فلسفه سیاسی، فلسفه حقوق، هگل، هایدگر و ایدهآلیسم آلمانی. به هر حال مصاحبهشوندگان همگی فیلسوفان دانشگاهی هستند. با وجود این، گفتگوها تا جایی که امکان داشته باشد به اطراف گسترده میشود و موضوعات گوناگونی را دربرمیگیرد. برای مثال چالشهای اجتماعی و سیاسی معاصر نیز بهطور جدی مطمح نظرند و بررسی میشوند؛ اما نه بهطرز ساده و کلیشهای، بلکه عمیق و مبنایی. بهشیوهای که کمتر در رسانهها یا سایر کتابها انعکاس پیدا میکند. یکی از دغدغههای اصلی در همه گفتگوها این است که نسبت میان وضع فعلی ما در جهان امروز با آن فلسفهها روشن شود. علیرغم این، ارزش این کتاب فراتر از این است. علت این امر را باید در سرشت راستین گفتگو پی گرفت.
گفتگو حقیقتا جانشینناپذیر است. گفتگو با فیلسوفان؟ بینظیر است. چرا؟ زیرا گفتگو بیان مجدد متن مکتوب نیست. لذا یک مطلب فرعی یا دستهچندم نیست، بلکه سرشت گفتگو بهگونهای است که در آن چیزی آشکار میشود که در هیچ جای دیگری و توسط هیچ چیزی آشکار نمیشود. حتی یک گفتگوی کوتاه نیز واجد معنایی است که در کتابهای مفصل نیز پیدا نمیشود. از این روی خواننده در گفتگو مطالبی مییابد که حتی در غنیترین و قویترین کتابها نیز نوشته نمیشود. همچنین غنای مباحث این کتاب بهگونهای است که خواننده هم میتواند در گفتگوها مشارکت جوید و مواجههای فعال با آنها داشته باشد. جریان گفتگو را در ذهن خود به مسیر دیگری بکشاند و به فهم چیزهای دیگری نائل آید. به عبارت دیگر این گفتگوها، از آن مواردی نیستند که فقط یکبار خوانده و کنار گذاشته شوند. باید بارها و بارها با دقت آنها را مطالعه کرد و به آنها اندیشید. با کمی جرأت حتی میشود ادعا کرد که میتوان این اثر را به عنوان یک کتاب مرجع هم در نظر گرفت و موردی به آن رجوع کرد.
*دکترای فلسفه