«فلسفه سیاسی جان رالز»
نویسنده: رابرت تالیس
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1397
132 صفحه، 17000 تومان
****
در گفتگویی از آیزایا برلین (1909-1997) پرسیدند که آیا در اروپای امروز هم فیلسوف بزرگ و صاحبنظری وجود دارد که از سنخ فیلسوفان نامدار تاریخ باشد؟ برلین پاسخ داد در کشورهای فرانسه و بریتانیا چنین فیلسوفی نیست، ولی در آمریکا چنین فیلسوفی وجود دارد، اگرچه ناشناخته است و کمتر کسی او را میشناسد. وقتی از برلین مشخصات آن فیلسوف را میپرسند، میگوید نامش جان رالز است و تأکید میکند که خود رالز این را قبول ندارد چون بسیار فروتن است.
جان رالز (1921-2002) در دهه پنجاه میلادی به دانشگاه آکسفورد آمد تا تحصیلات تکمیلی خود را پی بگیرد. در آن زمان شاگرد آیزایا برلین بود. برلین، متخصص تاریخ اندیشههای سیاسی، بصیرت نافذی در شناخت متفکران اصیل و درک ارزش اندیشههایشان داشت. درباره رالز هم کاملا درست میگفت. امروزه بسیاری از صاحبنظران رالز را بزرگترین فیلسوف سیاسی لیبرال قرن بیستم میدانند که دست به کار بزرگ و بدیعی زد. او در سنت لیبرالیسم تنها کسی بود که تلاش عظیمی برای جای دادن عدالت در قلب آزادی انجام داد؛ دو مقولهای که بسیاری از فیلسوفان سیاسی آنها را آشتیناپذیر میدانند، از جمله آیزایا برلین.
جان رالز شخصیت جالبی داشت. علیرغم شهرت فراگیرش، مراودات او به حلقه کوچک خانواده و دوستان نزدیکش محدود میشد. جزتحقیق و تدریس در دانشگاه کاری نکرد. هیچ حضوری در رسانهها نداشت و از ظهور در انظار عمومی هم اجتناب میکرد. درباره او گفتهاند که ترسی خفاشگونه از روشنایی داشت. جز یکی دو عکس، هیچ فیلم و عکسی از او دیده نشده است. او با تمام توان روی پروژه عظیم فکریاش متمرکز بود که همه عمرش را صرف آن کرد؛ نظریهای جهانشمول در باب عدالت. به سبب همین توان و تمرکز، فلسفهای که جان رالز ساخته و پرداخته هم گسترده است و هم دشوار و پیچیده. کتاب اصلی او، "نظریهای در باب عدالت"، بالغ بر 650 صفحه است. این اثر جنگلی انبوه از نظریات، استدلالها، فرضها و پیامدهاست. علاوه بر این، رالز دهها مقاله و چند کتاب مفصل نیز در اطراف آن کتاب سترگ نوشته که در آنها برخی مطالب را بسط و تفصیل داده و نیز انتقادات را پاسخ گفته است. این عوامل نه تنها شناخت فلسفه رالز را دشوار کرده، که حتی آشنایی کلی را هم از دسترس بسیاری از افراد خارج ساخته است.
با توجه به این وضع، میتوان ادعا کرد که رابرت تالیس در این کتاب مختصر و مفید واقعا گل کاشته است! فقط کسانی که سخت و جدی در جستوجوی فلسفه رالز هستند و به هر دری زدهاند و سرخورده شدهاند، قدر این کتاب را خواهند دانست؛ کتابی که با ترجمهای خوب و نشری آراسته جذابتر هم شده است.
علیرغم اینکه رالز تمام پروژه فکری خود را روی ساخت و پرداخت نظریهای درباره عدالت متمرکز کرده بود، اما بسط تفکر او به حدی گسترده بود که باید از فلسفه جان رالز سخن گفت و نه صرفا نظریه او. اما متأسفانه بیشتر آثاری که به این فیلسوف پرداختهاند، فقط نظریه او را مد نظر قرار دادهاند، آن هم نه به طور کامل، بلکه تنها بخشی از آن را ذکر کردهاند. سپس همان را نقد کرده و بر اساس آن نقدها در باب آن داوری کردهاند. این شیوه، تصویرسازی ناقصی از فلسفه رالز است که نتیجه آن چیزی نیست جز فهمی یکجانبه یا بدفهمی همهجانبه. این اثر تالیس از همه آن اشکالات مبراست. او در عین اختصار به طرزی عالی اندیشههای رالز را در کلیت فلسفیاش به ما نشان میدهد. اما او چگونه این کار را میکند؟
نظریه عدالت جان رالز یک نظریه لیبرالی است و از این روی از دل سنت لیبرالیسم بیرون آمده. بنابراین آشنایی با فلسفه سیاسی لیبرالیستی لازم است. تالیس برای این منظور ابتدا سنت فلسفه سیاسی کلاسیک را توضیح میدهد و سپس فلسفه سیاسی مدرن را مقابل آن میگذارد. این مقایسه باعث میشود تا فلسفه سیاسی مدرن بهتر فهمیده شود. برای این منظور فلسفه سیاسی ارسطو را برمیگزیند که یک نمونه ایدئال از فلسفه سیاسی کلاسیک است. سپس چرخش فلسفه سیاسی را در دوره مدرن نشان میدهد و لیبرالیسم را در دل آن به تصویر میکشد و مشخصات آن را بازگو میکند. این مطالب چارچوبی را فراهم میکند که بعدها جان رالز نظریه خاص خود را در محدوده آن شکل میدهد. این مباحث فصل اول کتاب را تشکیل میدهد.
در فصل دوم نظریه عدالت جان رالز شرح داده میشود که به "عدالت انصافی" موسوم است. رالز نظریه خود را در برابر نظریه لیبرالیستی فایدهگرایانه مطرح میکند که از آن خرسند نیست؛ زیرا آن را دچار اشکالات نظری و مشکلات عملی میداند. بنابراین، نظریه او به نوعی دفاع و نجات لیبرالیسم هم هست. برای ساختن چنان نظریهای مطالب متنوعی لازم است که تالیس آنها را یک به یک شرح میدهد. "وضع نخستین"، "حجاب جهل"، "اصول عدالت"، "اصل آزادی"، "اصل فرصت برابر" و "اصل تفاوت" مهمترین مواردی هستند که رالز در ساخت نظریه خود به کار میگیرد. بدین ترتیب عدالت انصافی شکل میگیرد.
این نظریه رالز حساسیتهای زیادی برانگیخت. بسیاری او را ستودند و در مقابل، بسیاری هم بر او خرده گرفتند. حتی برخی فیلسوفان لیبرال هم از نظریه او راضی نبودند. از همه تندتر جماعتگرایان بودند که تقریبا همه آنها به شدت به رالز تاختند. از این روی، نقدهای زیادی روانه آن شد. هیچ قسمتی از نظریه رالز نبود که هدف نقد واقع نشود. تالیس اشاره کوتاهی به آن نقدها میکند، اما نقدهای مایکل سندل، یکی از جماعتگرایان مشهور، را برجسته میسازد و ایرادات مبنایی او را به مبانی نظریه رالز جداگانه میآورد.
اکثریب قریب به اتفاق کسانی که به نظریه رالز پرداختهاند بیش از این پیش نرفتهاند. آنها به همینجا بسنده کردهاند. مزیت بزرگ این کتاب کوچک فصل سوم آن است که ادامه ماجرای فکری جان رالز در آن روایت میشود. جان رالز بیتفاوت از کنار نقدها نگذشت و آنها را بیجواب نگذاشت. حاصل کار او چند چیز مهم است. اول اینکه ویراست بعدی کتاب "نظریهای در باب عدالت" با تغییراتی منتشر شد که برای پاسخ به آن انتقادات بود. مقالات متعددی هم نگاشته شد و در نهایت اوج دفاع رالز از نظریهاش در کتاب "لیبرالیسم سیاسی" تجلی کرد. او در آن کتاب با طرح مسائلی جدید، تغییر سرشت آنها و ارائه شیوه جدیدی برای حل و فصلشان نقدهای آن جماعت را پنبه کرد. رالز در اثر اخیر خود از "لیبرالیسم سیاسی" در برابر "لیبرالیسم جامع" دفاع کرد که این لیبرالیسم اخیر را دارای ایرادات جدی و مبنایی دانست. این همان لیبرالیسمی است که نقطه اتکای منتقدان لیبرال رالز برای رد نظریهاش بود. علاوه بر این، با طرح مباحثی همچون "پلورالیسم معقول"، "دشواریهای رسیدن به حکم"، "اجماع همپوشان" و "دلیل عمومی" توانست دفاع قدرتمندانهای از لیبرالیسم سیاسی در برابر لیبرالیسم جامع ارائه کند.
*دکترای فلسفه