«فقر احمق میکند»
نویسندگان: سندهیل مولاینیتن و الدار شفیر
مترجم: سید امیرحسین میرابوطالبی
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ یازدهم 1398
384 صفحه، 44500 تومان
****
معرفی این کتاب شیرین را با گفتن حقیقت تلخی درباره کتابها آغاز میکنم:
واقعیت این است که هر کتاب خوبی که منتشر میشود مدتی در اوج قرار میگیرد و همه نگاهها را معطوف به خودش میکند. چند ماهی که گذشت همه چیز دوباره عادی میشود. کتاب خوب جدیدی به بازار میآید، چشم همگان را خیره میکند و همه به آن هجوم میآورند و قبلی کمکمک فراموش میشود. اگر بدشانسی نیاورد، در ردیف کتابهای معمولی قرار میگیرد و حداکثر اینکه هر چند سال یک بار با حداقل تیراژ تجدید چاپ شود. بله، گذر زمان و تغییر شرایط همه کتابها را یکسان میکند. ولی تعداد اندکی از کتابها طوفان و هیجان را پشت سر میگذارند و همچنان استوار و بلند به جای میمانند. این کتابها همیشه در سطحی بالاتر از دیگر کتابها قرار میگیرند.
صد البته این نوع کتابها در حوزه خشک اقتصاد زیاد نیستند؛ زیرا کتابهای اقتصادی حتی اگر هم پرفروش باشند، غالبا ناظر به دوره یا شرایط خاصی هستند و لذا تاریخ مصرف دارند. کتابهای دیگر هم آنقدر سخت و بیروح هستند که فقط متخصصان به سراغ آنها میروند. اما این کتاب حقیقتا شایسته این است که در ردیف آثار ماندگار جای گیرد، اگرچه یک کتاب نوآورانه در حوزه اقتصاد است.
اقتصاد متعارف دانش جدی و عبوس و گاه ترسناکی به نظر میرسد. همه را به یاد کتابهای قطور و زمختی میاندازد که دل و روده آنها پر از فرمول و نمودار است. به عبارت دیگر، اقتصاد چهره ناخوشایند ریاضیوار دارد. اما اوضاع دارد تغییر میکند. اکنون سالهاست که تعداد قابل توجهی از اقتصاددانان نظر دیگری دارند. آنان بر این باورند که روح اقتصاد از جنس ریاضی نیست. برعکس، جانمایه این دانش با روانشناسی سنخیت بیشتری دارد. به همین دلیل قالبهای ریاضی برای جای دادن رفتارهای اقتصادی افراد، زیادی تنگ است. برای جبران آن مشکل و در پیش گرفتن راه درست، رشته «اقتصاد رفتاری» وضع شده و اینک حتی برخی از برندگان نوبل اقتصاد نیز در همین عرصه فعال هستند. این کتاب جالب نیز مربوط به همین حوزه جذاب اقتصادی است و درباره انواع کمبودهای زندگی، چیزهای مهم و کاربردی زیادی به ما میآموزد. خب، این کتاب چه میگوید؟ در ابتدا به این مثال توجه کنید!
فرض کنید کسی فقیر است یا با کمبود پول مواجه است. او – برای مثال – نمیتواند قسط وام بانکی خود را بدهد. حال مسئله این است: چنین مشکلی که بر اثر نوعی کمبود پیش آمده، چه تبعاتی دارد؟ در ابتدا به نظر میرسد که یک مشکل مالی فقط تبعات مالی دارد و مثلا باعث میشود دیگر هزینههای زندگی تحتالشعاع قرار گیرد و لذا کمتر شود یا اصلا حذف گردد یا... . این کتاب در حالوهوای چنین مسائلی، نکات جذاب و آموزنده بسیار زیادی دارد که باید خواند و آموخت، اما حرف اصلی کتاب چیز دیگری است.
ایده اصلی کتاب این است: کمبود یا کمیابی، از هر نوعی که باشد، تبعات بسیار گستردهای دارد که تقریبا همه حوزههای زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. کمبود، ذهن و فهم و تفکر شخص را تنگ و محدود میکند. آن ذهنیت تنگ و محدود باعث میشود که انسان در دیگر مسائل نیز مرتکب اشتباهات مخرب شود و نتواند خوب بیندیشد. در نتیجه، چنین شخصی راهحلهای درست را نخواهد دید. به همین علت، کسی که اقساط وامش به عقب میافتد، در تربیت فرزند، کنترل وزن، بهرهوری شغلی، روابط اجتماعی و... نیز دچار افت قابل توجهی میشود. البته این کمبود محدود به امور مالی نمیشود. نویسندگان انواع دیگر کمبود و تبعات آنها را نیز بررسی کردهاند؛ برای مثال کمبود زمانی و کمبود روابط اجتماعی. لذا مسائلی همچون گرفتاری شغلی، تنهایی، رژیم گرفتن و... نیز محل توجهاند.
تا اینجا نیمی از کارکرد اصلی کتاب را گفتیم. نیمه دوم آن پاسخها و راهحلهایی است که برای مشکلاتِ پیشآمده ارائه شده است. نویسندگان فقط به توصیف دقیق وضعیت کمبود و تبعات آن اکتفا نکردهاند و در پی ارائه راه خروجی از آن مشکلات بودهاند. کتاب از این جهت نیز جذاب است؛ زیرا پاسخهای کاربردی متعددی پیشنهاد میکند که میتوانند به افراد کمک کنند تا از پس مشکلات برآیند.
نکته مهمی که درباره این کتاب نباید نادیده گرفته شود این است که ایده اصلی و کلی محدود نمیشود به آنچه نویسندگان گفتهاند. خواننده هوشمند میتواند اصل ایده را بگیرد و در هر زمینهای که مایل باشد، بهکار گیرد. لذا میتوان مباحث کتاب را به سیاست، فرهنگ، اخلاق و حتی دین هم تسری داد و نظریات مربوطه را بسط داد. علاوه بر این، آنچه گفته شده مختص به مسائل فردی نیست، بلکه مسائل گروهی و اجتماعی را هم دربرمیگیرد. برای مثال این کتاب برای مدیریت بهتر سازمانها، شرکتها،ادارات، وزارتخانهها و انواع برنامههای کمکهای اجتماعی درسهای خوبی دارد. خلاصه آنکه بهرهبرداری از این کتاب تمامشدنی نیست.
از جهت وثاقت و اعتبار کتاب باید به این نکته توجه داشت که هر دو نویسنده اقتصاددانهای بزرگ و برجستهای هستند. با وجود این، نثر کتاب بسیار شیرین و روان و خواندنی است. نویسندگان در لابهلای مباحث، شیطنت خود را کنار نگذاشتهاند و طنزهای ریز و ظریفی چاشنی اثر خود کردهاند. همچنین کتاب با مثالهای واقعی و نمونههای عینی و پژوهشهای اجتماعی انباشته شده است. گاهی نیز داستانهای جالبی نقل میشود. از یک کتاب خوب دیگر چه انتظاری دارید؟!
بهطور کلی این کتاب در حوزه علوم انسانی غنیمت است. این مطلب را باید کمی توضیح دهیم. بیشتر کتابهای علوم انسانی رویکرد تماشاگرانه به زندگی دارند. در نتیجه، آنچه خواننده بهدست میآورد تصویری خاص و متفاوت از زندگی است. در نهایت او نیز چنین مواجههای با زندگی پیدا میکند؛ یعنی آنچه میآموزد نگاه محض است و لذا فقط ناظر زندگی میشود و نه یک عامل یا شخص فعال. این نظاره فاصله او را با زندگی روزبهروز بیشتر میکند تا در نهایت به جایی میرسد که دیگر اصلا زندگی نمیکند. به همین دلیل، در ارتباط با کتابها مسئله فقط این نیست که از واقعیتی سر دربیاوریم که در آن بهسر میبریم. علاوه بر آن، این مسئله مهم نیز وجود دارد که با ایدهای آشنا شویم که واقعیتی را که در آن زندگی میکنیم به گونهای تغییر دهیم و بسازیم که مطابق یا متناسب با آن باشد. فهم آنچه هست و شناخت آنچه باید، هر دو از کتابها خواستنی است. برخی کتابها مورد اول و بعضی دومی را نشانه گرفتهاند. اندکی، همانند این کتاب، هر دو را مد نظر دارند.
نکته آخر اینکه ما ایرانیان شرایط نامطلوب خاص خود را داریم و به وفور از انواع گوناگون و رنگارنگ کمیابی بهرهمندیم و تنها کمبودی که نداریم، خود کمبود است. با توجه به این وضعیت قشنگ و رنگی، چنین کتابی برای ما از نان شب هم واجبتر است. مطالعه آن، هم باعث میشود که زندگی فعلی خود را بهتر بشناسیم و هم به ما کمک میکند آن را اصلاح کنیم و بهبود بخشیم. بیجهت نیست که از زمان انتشار کتاب، هر ماه چندبار تجدید چاپ شده است. با وجود این، باز هم زیاد نیست؛ چراکه جای تعجب است که چطور یک انسان میتواند کتاب خوبی را بشناسد، ولی آن را نداشته باشد؛ یا چگونه بدون آن آرام و قرار میگیرد!
*دکترای فلسفه