«پیامبران جدید سرمایهداری»
نویسنده: نیکول اشاف
مترجم: رسول قنبری
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ اول 1396
176 صفحه، 17000 تومان
***
امروزه دیگر بر همگان روشن شده که سرمایهداری دچار مشکلات حادی است. فشار آن مشکلات را همه کس حس میکند. حتی هوادران سرمایهداری و کسانی که از طریق آن به آب و نانی رسیدهاند نمیتوانند انکار کنند که سرمایهداری چه معضلاتی برای افراد به وجود میآورد. با اینکه همگان در این نقطه شروع یکسان هستند، اما در ادامه هر کدام راه جداگانهای را در پیش میگیرد. این راهها متعدد است، ولی بهطور کلی میتوان آنها را دو دسته کرد: دسته اول کسانی هستند که مشکلات سرمایهداری را ساختاری میدانند و بر این باورند که این نظام بهطور ذاتی مسبب چنین مشکلاتی است و لذا در درون خود ساختار سرمایهداری هیچ راهحل واقعی و درستی برای آنها وجود ندارد. افراد دسته دوم چنین اندیشههای رادیکالی ندارند و مشکلات را ناشی از اموری میدانند که بیرون از ذات سرمایهداری هستند؛ چیزهای مثل قدرتطلبی، بی-اخلاقی، ثروتپرستی و... . به همین دلیل از نظر اینان میتوان با پذیرفتن کلیت چارچوب سرمایهداری به راهحلهای خوب و موفقی برای مشکلات مذکور دست یافت. همچنین میتوان از انواع گوناگون سرمایهداری سخن گفت. طرفداران سرمایهداری میگویند سرمایهداری شکل-های مختلفی دارد که اگرچه برخی از آنها بد، فاسد، غیراخلاقی و حتی غیرانسانی است، ولی میتوان سرمایهداری خوب، اخلاقی و انسان-مدارانه هم داشت. سرمایهداری اخیر همان سرمایهداری مطلوبی است که حلال مشکلات است و باید به سوی آن حرکت کرد.
خانم نیکول اشاف در این کتاب مختصر و مفید این دیدگاه اخیر را به شدت نقد میکند و درهم میکوبد. البته کتابهای بسیار دیگری نیز با همین طرز نگرش نگاشته شده، اما نویسنده در این کتاب شیوهای خاص و متفاوت را برگزیده است. میتوان به اصل این دیدگاهها و نظریات به صورت انتزاعی و آکادمیک پرداخت. کتابهایی که در نقد نظام سرمایهداری است غالبا به همین صورت هستند. اما در این کتاب این رویه فنی و تخصصی و نیز کسلکننده کنار گذاشته شده است. به همین دلیل شیوه جالب نویسنده طیف گستردهای از مخاطبان را جذب این اثر می کند.
روش نویسنده با دیگر کتابهای مشابه این تفاوت را دارد که اولا چهار مشکل کاملا مشخص را انتخاب کرده است؛ ثانیا بهطور معین به سراغ ابرسرمایهدارن بسیار ثروتمندی رفته که درباره این مشکلات داد سخن داده و کتاب نوشتهاند و اعلام کردهاند که فقط با نوعی سرمایه-داری خوب میتوان از پس آنها برآمد. علت اینکه این چهار شخصیت برگزیده شدهاند این است که بسیار مشهور و محبوباند و بسیاری از مردم سراسر جهان طوری به سخنان آنان گوش فرامیدهند که گویی پیامبران عصر جدید هستند. همین امر باعث شده که تأثیر حرفهای آنها مضاعف شود و لذا طرفداری آنها از نظام سرمایهداری اهمیت بیشتری پیدا کند.
از همان ابتدا، نیکول اشاف تلویحا اشاره میکند که این افراد حداکثر کارآفرینانی خلاق و باهوش هستند و نه متفکرانی قوی. لذا آنها به هیچ وجه توان درک ساختارهای پیچیده نظری و عملی سرمایهداری را ندارند. به همین دلیل دفاع آنها از سرمایهداری در برابر نقدهای جدی تاب نمیآورد. اما این پیامبران بسیار ثروتمند و ابرسرمایهدار کیستند؟
جان مککی در ایران ناشناخته است. او مدیر فروشگاههای زنجیرهای عظیم هولفودز است که محصولات ارگانیک عرضه میکنند. اگرچه هولفودز در بسیاری از کشورهای جهان شعبه دارد، در ایران از آن خبری نیست. تعداد کمی از ایرانیان خانم شریل سندبرگ را میشناسند. این خانم قدرتمند مدیر ارشد اجرایی فیسبوک است. به عبارت دیگر نفر شماره دو آن به شمار میآید، اگرچه در کاری که انجام میدهد جزو اسطورههای شماره یک است. خانم اپرا وینفری هم با کتابهایش در ایران شناخته میشود؛ کتابهای خودیاری که تصویر خانم وینفری با موهای فرفری روی جلدشان خودنمایی میکند. اما شهرت بیل گیتس در کشورمان هر نوع کمبودی در زمینه شناخت و شهرت آن سه هم-وطنش را جبران میکند؛ کسی که مایکروسافت را به جهان عرضه کرد و با سیستم عامل ویندوز پنجرههای جدیدی را به روی جهان گشود؛ سیستم عاملی که باگهای آن نیز واقعا در حد در و پنجره است.
هر کدام از این چهار ابرمیلیاردر مشهور و محبوب و قدرتمند روی یکی از مشکلات بزرگ روزگار ما متمرکز شدهاند و با ثروت عظیم خود و کارهای خیریه تلاش میکنند آنها را مرتفع سازند. این چهار مشکل عبارتند از: نابرای زنان و مردان، مشکلات محیط زیست، رنجهای روحی و روانی، و بهداشت و آموزش. آنها برنامههای خود را عملی کرده و دیدگاههای خود را به صورت صریح و شفاف در کتابهایشان نوشتهاند. راهحلهای آنها طبیعتا متفاوت است و با توجه به هر مشکل شکل دیگری به خود میگیرد و نام خاصی پیدا میکند؛ کسبوکار فمنیستی، سرمایهداری وجدانمندانه، سرمایهداری بشردوستانه و... . اما ویژگی مشترک همه آنها این است که از سرمایهداری دفاع میکنند، ساختار آن را دستنخورده میگذارند و در نهایت آن را به عنوان تنها حلال مشکلات نشان میدهند.
نویسنده با نظریات آنان کاملا مخالف است. او توضیح میدهد که اساسا همه آن مشکلات ذاتی سرمایهداری است و به طور طبیعی از ساختار آن ناشی میشوند. به همین دلیل هیچ راهحل واقعی در درون این چارچوب وجود ندارد؛ زیرا سرشت سرمایهداری مبتنی بر سود حداکثری است که تنها با پیروزی در یک رقابت شدید و بیرحمانه به دست میآید. لذا هر چیز دیگری که در این مسیر نباشد، به طور طبیعی حذف میشود و اساسا باقی نمیماند تا بخواهد کار خیری انجام دهد. بر این اساس تمام راهحلهایی که عرضه شدهاند در نهایت چیزی نیستند جز فرورفتن بیشتر در باتلاق سرمایهداری و تشدید آن مشکلات. برای مثال خانم شریل سندبرگ برای رفع نابرابری جنسیِ مزایای شغلی، به زنان توصیه میکند بیشتر تلاش کنند و بهتر کار کنند و متخصصان خوبی شوند تا همانند او جایگاه بالایی به دست آورند. واضح است که چنین دیدگاهی بسیار ساده و سطحی است. اولا که همه زنان نمیتوانند به چنان جایگاهی دست پیدا کنند؛ چراکه اساسا چنان جایگاههایی بسیار اندک است. ثانیا مسابقه سخت و تلاش و کار نتیجهای ندارد جز تقویت نظام کار سرمایهداری؛ همان ساختاری که مسبب نابرابری زنان و مردان است. وقتی همه زنان وارد این بازی شوند، پیشاپیش روشن است که بیشترشان شکستخوردهاند و فقط تعداد بسیار اندکی به موفقیت میرسند و سود اصلی و نهایی را هم صاحبان بنگاههای اقتصادی میبرند. در نظام سرمایهداری فقط سرمایههای بزرگ همیشه پیروزاند. همه آنچه که سرمایهدارن ثروتمند با دیدگاهها و کتابهایشان مطرح کردهاند، نظریات جدی و محکمی نیست. در یک کلام آنها فقط قصههای قشنگ می-گویند. قصههای قشنگی که لازم است بیشتر مردم آنها را باور کنند و با خواست خویش وارد بازی شوند تا چرخهای سرمایهداری به سود سرمایهداران بزرگ بچرخد؛ آنان را بالا ببرد و دیگران را زیر بگیرد و له کند.
*دکترای فلسفه