«رفیق دُن کامیلو»
نویسنده: جووانی گوارسکی
مترجم: غلامعلی لطیفی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول: 1398
245 صفحه، 48000 تومان
***
جووانی گوارسکی نویسنده، روزنامهنگار، کاریکاتوریست و طنزپرداز ایتالیایی معاصر سالها سردبیری مجلهی طنز کوریره امیلیانو و بعدها مجلهی برتولدو را بر عهده داشت. در کنار هم قرار گرفتنِ داستانِ ستونهایی که او در روزنامه دربارهی کشیشی به نام دُنکامیلو مینوشت، مجموعه کتابهای دُنکامیلو را شکل داده اند که در ایران نیز مانند بسیاری دیگر از کشورهای دنیا محبوب و مورد توجهاند. کتابهای «دنیای کوچک دن کامیلو» با ترجمهی جمشید ارجمند، «دن کامیلو و پسر ناخلف»، «دن کامیلو بر سر دو راهی»، «دن کامیلو و شیطان»، «رفیق دُن کامیلو» و ... با ترجمهی مرجان رضایی و کتاب «زندگی خانوادگی» با عنوان «خانهی نینو» با ترجمهی منوچهر محجوبی از این جملهاند. از این نویسنده همچنین رمانهای «شوهر مدرسهای» با ترجمهی جمشید ارجمند و «پرواز کارلوتا و عشق» با ترجمهی جاهد جهانشاهی نیز به مخاطبان ایرانی معرفی شدهاند.
از آثار گوارسکی چندین اقتباس سینمایی و تئاتری نیز انجام شده است؛ سریالی با عنوان«زندگی خانوادگی» از روی کتابی با همین نام برای رادیو تلویزیون ملی ایران در دههی ۵۰ به نویسندگی منوچهر محجوبی، فیلمی به نام «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰» به کارگردانی ابوالحسن داوودی و نویسندگی پیمان قاسمخانی از روی کتاب «شوهر مدرسهای» و نمایشنامهای به نام «دُن کامیلو» به نویسندگی و کارگردانی کوروش نریمانی که بازخوانی رمان دنیای کوچک دن کامیلو است. برگردان رمان «رفیق دُن کامیلو» توسط نشر فرهنگ معاصر منتشر شده، ترجمه خوشخوان و شسته و رفتهایست از این کتاب که میتواند با اطمینان خاطر مورد استفاده علاقمندان آثار این نویسنده قرار بگیرد.
رمان «رفیق دُن کامیلو» از بخشهایی که هر کدام نام مستقلی دارند، شکل میگیرد اما هر بخش کم و بیش میتواند به عنوان داستان کوتاه نیز تلقی شود چرا که حول ماجرای مستقلی روایت میشود و بدون وابستگی به دیگر بخشهای رمان، درونمایه و ساختار کاملی دارد. در داستانهای دُن کامیلو، شخصیتهای محوری معمولاً دُن کامیلو و بخشدار پپونه هستند که در تضادی عقیدتی و ریشهدار همیشه در حال مشاجره و ضربه زدن به حریفاند. سایر شخصیتها نیز به فراخور داستان نقشهای درجهی دوم و حاشیهای را بر عهده دارند. در «رفیق دُن کامیلو» هر چند که استخوانبندی اصلی داستان همچنان بر اساس تقابل افکار دُن کامیلو و پپونه بنا شده است اما شخصیتهای بیشتری در مقام کاراکترهای اصلی و پیشبرندهی داستان حضور دارند و هر بخش رمان حول شخصیت یکی از آن ها شکل میگیرد؛ روندلا، اسکاموگیا، استفان، رفیق نادیا پترونا، رفیق اورهگف، کوماسی و ... هر کدام بار خلق بخشی از ماجراهای داستان را بر عهده دارند.
بر خلاف سایر داستانهای دُن کامیلو که معمولاً در دهکدهای در ایتالیا میگذرند، بخش قابل توجهی از «رفیق دُن کامیلو» در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و در حال بازدید از بخشهای مختلف این کشور رخ میدهند؛ سناتور پپونه مسئول انتخاب هیأتی از اعضای فعال حزب کمونیست ایتالیا است تا او را در بازدید از کشور شوراها و سرزمین آرمانی همراهی کنند. دُن کامیلو ماجرایی قدیمی را دستآویز باجگیری از پپونه قرار میدهد و با تحت فشار قرار دادن او خود را در این هیأت جا میدهد. او با لباس مبدل و با نام رفیق کامیلو تاروچی در تمام طول سفر همچون جاسوسی از سوی کلیسا در حال تهیهی گزارشی مخفی و رمزی برای اسقف اعظم است و در عین حال سعی دارد تا تزویر و ریاکاری و ذات پوسیدهی پنهان کمونیسم را برای پپونه و اعضای گروه همراهش آشکار کند. پپونه نیز با خشمی پنهان ناچار از همراهی او در هر مکان و هر لحظه است تا مراقب رفتار و کردارش باشد و راز کشیش بودن او را حفظ کند. بسیاری از بخشهای طنز موقعیت کتاب را نیز همین همراهی اجباری رقم میزند.
دُن کامیلو هر چند دل خوشی از کمونیستهای بیخدا و بیدین ندارد اما در مشاهداتش از آن مدینهی فاضله به طرز کودکانهای صادق است: «لابی هتل مملو از آدمهای جورواجور بود. از همه رنگ و با هر زبان. چهرههای سیاه، قهوهای و زرد توی هم وول میخوردند و همهمهی غریبی فضا را پر کرده بود. دُن کامیلو احساس کرد که انگار در قعر دوزخ است. در عین حال خدا هم آنجاست، شاید نمایانتر از هر جا و هر وقت. کلمات مسیح در گوشش صدا کرد: "در بزن. برای تو گشوده خواهد شد ..." و او علامت صلیب کشید، کوماسی هم با دقت و احتیاط از او تبعیت کرد. چرا که صدها چشم تیزبین در اطراف و در ورای پردة کاغذی پراودا، ممکن بود آنان را بپایند.»
از دیگر شگردهای طنزپردازی گوارسکی میتوان به بزرگنمایی اشاره کرد؛ او از زبان دُن کامیلو چنان از رسالت افراد بشر نسبت به حزب در جای جای زمین حرف میزند که گویی گام بعدی پراکندن آرمانهای کمونیسم سوسیالیسم در سایر کرات است: «رفقا، ما یه گروه مسافر هستیم که از تمدنی پیر و فرتوت بیرون اومده و به تمدنی که در اوج جوانیه سفر کردهایم. ما سرنشینان یک ماشین فضایی هستیم که دنیای پوسیدة سرمایهداری رو پشت سر گذاشته و الان مشغول گشت و گذار و اکتشاف در دنیای سوسیالیسمه. این سرنشینان افراد پراکندهای نیستن. بلکه یک ایمان و هدف مشترک اونا رو به هم پیوند میده و اون پراکندن بذر کمونیسم در سراسر کرة زمینه. ما نه به یک حوزة حزبی کارگری تعلق داریم و نه به یک کمیته ملی یا منطقهای. بنا بر این میشه گفت که ما یه حوزة فرازمینی و بینسیارهای و فضایی هستیم. چرا که، فاصلهی دنیایی که ما از اون اومدهایم تا دنیای سوسیالیسم بیش از فاصلهی کرة زمین تا کرة ماهه ... »