آقای محسن هاشمی در یک برنامه تلویزیونی با انتقاد از وقت ندادن به ایشان برای ادای توضیحاتش درباره استقرار مرحوم هاشمی در کاخ مرمر، خواهان یک برنامه تلویزیونی شد که به طور کلی درباره استقرار مسوولان جمهوری اسلامی در کاخهای پهلوی توضیحاتی بدهد!
ایشان در همین زمینه گفته است: «بالأخره نظام جمهوری اسلامی نیامده ساختمانهای جدید بسازد. وزارتخانه... ساختهاند ولی خب مستقر شدند در کاخهایی که پهلوی ساخته در همان منطقه پاستور»
جدا از اطلاعات نادرستی که این سخن ـ دستکم درباره کاخ مرمر (کاخ پاستور) ـ به مخاطب میدهد (کاخ مرمر که در زمان رضاشاه تأسیس شده بود، در سال ۵۵ تبدیل به موزه شد و بعد از انقلاب بود که استفاده سیاسی از آن از سر گرفته شد) باید پرسید نفس ضرورت استقرار مسوولان جمهوری اسلامی که با انقلاب و شعار حمایت از مستضعفین سر کار آمده بودند، در این کاخها، از کجا به ذهن ایشان یا احیاناً دیگران خطور کرده؟!
همانطور که در سخن خود ایشان هم هست، برای برخی وزارتخانهها و سازمانهای دیگر، بعد از جمهوری اسلامی ساختمان ساخته شده (که البته معلوم نیست حجمش چقدر است و اصلاً ضرورتی داشته یا خیر؟ چرا که بسیاری از ساختمانهای دولتی و اداری نظام سیاسی قبلی برای استقرار همچنان در دسترس بودهاند و حتی برخی از هتلها نیز برای این منظور مورد استفاده قرار گرفت، مانند محل ساختمان مرکزی جهاد سازندگی در تقاطع خیابان ولی عصر و طالقانی) که میتوانسته برای مسوولان مورد استفاده قرار بگیرد.
بنابراین، موضوع «ضرورت» کاخنشینی برای مسوولان انقلابی، حتی در همان شرایط سالهای نخست انقلاب، نیز اساساً منتفی است تا چه رسد به دهههای بعدی.
به نظر میرسد موضوع بهرهمندی برخی مسوولان بلندپایه در جمهوری اسلامی از امکاناتی که مغایر با فرهنگ وعده داده شده انقلابی است یا همان روحیه و خلق و خوی کاخنشینی به قدری برای برخی از آنها بدیهی و عادی تلقی شده و در آنان نفوذ کرده که دیگر هنگام سخن گفتن از ضرورتهای ادعایی آن، به اثر منفی این سخنان در جامعه نمیاندیشند.
البته شاید تعبیر درستتر آن است که به دلیل دوری تدریجیشان از متن زندگی مردم، اساساً چنان فاصلهای از آنها گرفتهاند که قادر به درک دنیای ذهنی این روزهای مردم و تفسیرها و کنشهای مبتنی بر این تفسیرها نیستند.
آیا آن دسته از مسولان جمهوری اسلامی که چنین میاندیشند و استفاده از این کاخها را به دلیل تفاوت در استفادهکنندهگان بیاشکال میدانند از امام علی (ع) در تربیت نفس قویترند که در توصیه به کارگزارانشان آنها را حتی از دعوت به سفره ثروتمندان هم پرهیز میدادند؟