«مرگ با تشریفات پزشکی»
(آنچه پزشکی درباره مردن نمیداند)
نویسنده: آتول گاواندی
مترجم: حامد قدیری
ناشر: ترجمان علوم انسانی، چاپ دوم 1398
368 صفحه، 49000 تومان
****
«مَرد... از چهل سال تا پنجاه سال، هر سال در خود نقصانی بیند که در آن سال گذشته ندیده باشد؛ و از پنجاه سال تا شصت سال، هر ماه در خود نقصانی یابد که در ماه گذشته نیافته باشد؛ و از شصت سال تا هفتاد سال، هر هفته در خود نقصانی بیند که در آن هفته گذشته ندیده باشد؛ و از هفتاد سال به هشتاد، هر روز اندر خویش نقصانی بیند که دی ندیده باشد؛ و اگر از هشتاد بگذرد، هر ساعت در خود دردی و رنجی بیند که در آن ساعت دیگر ندیده باشد...»
عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر این سخن را هزار سال پیش در قابوسنامه گفته است. امروزه هم این مطلب درباره پیری چندان دور از واقع نیست. پیری چیست؟ پیری مهمانی مرگ است؛ تودهای از مرض و مرگ که نه میتوان با آن خوش بود و نه میتوان آن را پشت سرگذاشت. پیری اگر همراه با بیماریهای لاعلاج دردناک باشد، تبدیل به معضلی میشود که هنوز هم هیچکس نمیداند باید با آن چه کرد. هیچ جوابی و هیچ راهحلی وجود ندارد و همگان کورکورانه در آن دستوپا میزنند. منظور این نیست که فقط افراد پیر و سالخورده به مشکل حاد برمیخورند. خیر؛ اطرافیان و حتی پزشکان هم در برابر آن گیج و منگ میشوند.
بسیاری از افراد گمان میکنند معضل بزرگ پیری با پزشکی مدرن حل شده است؛ پزشکی مدرنی که، به کمک تکنولوژی، دستگاههای بسیار مجهزی ساخته که از پس بیماریها و مشکلات پیری برمیآیند. اما این تصور بسیار از حقیقت به دور است. پزشکی به همان اندازه توانسته بر پیری غلبه کند که بر مرگ غلبه کرده است. اگرچه پزشکی مدرن توانسته برخی از بیماریها و ناتوانیهای پیری را مهار کند، اما از جهت دیگر باعث شده که مشکلات آن بیشتر شود. برای مثال، پزشکی مدرن در بیشتر موارد افراد سالخورده را فقط زنده نگه میدارد، بدون اینکه آنها را شفا دهد. شاید بتوان اعتراض کرد که شفای سالخوردگان نشدنی است. این حرف غلطی نیست، اما پزشکی مدرن با افزودن بر طول عمر افراد سالخورده کیفیت زندگی آنها را پایین آورده و باعث شده که گاهی تا سالیان بسیار تبدیل به مردههای متحرک یا زندههای بیتحرک شوند. مسئله این است که زنده بودن بهخودیخود اصلاً میارزد؟ چقدر میارزد؟
واقعیت این است که برخی درمانها، مثل شیمیدرمانیهایی با دُز بالا، فقط برای دلخوش کردن، رضایت اطرفیان و بیش از همه کسب پول و کاسبی بیمارستانهاست. پیرمردی سرطانی که با شیمیدرمانی، آن هم در صورت موفقیت، حداکثر شش ماه بیشتر عمر میکند، آیا ارزش دارد که خود را به دست پزشکان بسپارد؟ که چه شود؟ آیا انتخاب مرگ بهتر نیست از شش ماه زندگی دردناک برای خود و دردسر زیاد برای دیگران؟ حقیقتاً انسان تا کجا باید به زندگی بچسبد و در چه نقطهای آن را رها کند؟ متأسفانه این پرسشها پاسخ روشنی ندارند. بهعلاوه، هر چه تکنولوژی پزشکی بیشتر رشد کند، این پرسشها هم بیشتر میشوند، بدون اینکه بر پاسخها افزوده شود. اصلاً تا وقتی که همه چیز روبهراه است، کسی به آنها نمیاندیشد. وقتی هم موقعیت مقتضی سرمیرسد، تفکر از دست میرود. مشکل اینجاست که وقتی سروکله مرگ پیدا میشود یا احساس شود که نزدیک ماست، مغز همه از کار میافتد؛ از پیران و بیماران گرفته تا پزشکان و خویشاوندان. هیچکس نمیداند تصمیم درست چیست و دقیقاً چه باید کرد. موضوع این کتاب هم مواجهه پزشکی و پزشکان و حتی جهان مدرن با مسئله مرگ است. مزیت بزرگ این اثر آن است که به قلم کسی نوشته شده که سروکارش با افراد رو به موت است و خود نیز تجربههای شخصی و دستاولی از این موضوع دارد. همه اینها نیز در قالب داستانی جای گرفتهاند. نتیجه این شده که کتاب به جذابیت یک رمان و به وثاقت یک اثر مستند از کار درآمده است.
نویسنده کتاب، دکتر آتول گاواندی، یک پزشک متخصص مشهور است که هم خوب جراحی میکند و هم خوب مینویسد. تجربه او در هر دو زمینه زیاد و گسترده است. او در این کتاب هم هنر نویسندگی خود را به نمایش گذاشته و هم از دانش پزشکی خود گزارش مفصلی ارائه میکند. او از بیماران سرطانی خود، تعاملاتش با دیگر پزشکان، بازدیدهایش از آسایشگاهها، گفتگوهایش با متخصصان پیریشناسی و حتی اعضای خانوادهاش، داستانهای جالبی تعریف میکند که قلب و هوش خواننده را میربایند.
در این کتاب با رشته نوظهوری به نام پیریشناسی آشنا میشویم. متخصصان این رشته تلاش میکنند که مراقبتهای لازم را برای پیران ناتوان فراهم کنند. این نوع مراقبتها بسیار متنوع هستند و طیف گستردهای از خدمات را تشکیل میدهند: رفتارهای فیزیکی، تعاملات اجتماعی، طراحی و تهیه وسائل کمکی خاص، ایجاد محلهای سکونت مناسب. هدف این دانش عملی این است که به افراد پیر کمک کند که باقیمانده عمر خود را در بیمارستان و آسایشگاه نگذرانند و تا حد ممکن مستقل زندگی کنند. به طور کلی هدف این است که زندگی باقیمانده با کیفیت خوب سپری شود. این رویکرد چند دهه است که در آمریکا اجرا میشود و نسبتاً موفق بوده و با استقبال زیادی مواجه شده است. در این کتاب با نمونههای جالب و موفقی آشنا میشویم که در ایالات متحده آمریکا اجرایی شده است؛ انواع گوناگون آسایشگاهها، شهرکها، آپارتمانهای ویژه و خدمات مخصوص جدیدی به نام هوسپایس (Hospice).
مسئله سالمندان و بیماران ناتوان یک معضل وجودی فراگیر است. ما نه تنها احتمال میرود که خودمان دچار چنان مشکلی شویم، بلکه دیر یا زود، خودمان یا یکی از اطرافیانمان گرفتار چنان وضعی خواهد شد. بهتر نیست پیشاپیش به آن بیندیشیم تا در زمان مقرر از شدت گیجی تصمیمات نادرست نگیریم؟
البته نباید گمان کنیم که ارزش و اهمیت مباحث این کتاب محدود به جنبههای فردی است. مسئله این کتاب بعد اجتماعی و حتی سیاسی بسیار پررنگی دارد، بهویژه برای کشور ما. مسئله این است که رشد جمعیت در کشور ما دچار بحران جدی است. برای مثال افراد نسل دهه شصت، و تا حدودی دهه پنجاه و هفتاد، که در همه زمینههای زندگی، شغل و مسکن و ازدواج، دچار ناکامی بوده، در آینده با مشکل پیری مواجه خواهد شد. به عبارت دیگر همان مسئله پیر شدن جمعیت و تبعات هولناک آن. واضح است که دیگر نمیتوان برای ازدواج و تولید مثل این نسلها کاری از پیش برد. اما تا دیر نشده میتوان برای معضل پیری آینده از هماکنون فکری کرد. استفاده از تجربیات دیگر کشورها بسیار راهگشاست. کتابهای اینچنینی هم بسیار آموزنده هستند.
در آخر هم حرفی نمیماند جز اینکه بگویم این کتاب را حتما بخوانید. هرچه زودتر، بهتر!
*دکترای فلسفه