«چشمزخم»
ویراستار: آلن داندس
ترجمه و ویرایش علمی: معصومه ابراهیمی
ناشر: چشمه (چرخ)، چاپ سوم: زمستان 1399
425 صفحه، 90000 تومان
***
آلن داندس فولکلورشناس دانشگاه کالیفرنیا بود که ۱۲ کتاب دانشگاهی و عوامپسند نوشت و چندین کتاب را ویراستاری کرد یا در نوشتن آنها مشارکت داشت. کتاب «چشمزخم» نیز از جمله آثاری است که وی با هدف اعطای بینشی به خواننده در مسیر جستوجو و کندوکاو خود در خصوص این باور عامۀ پیچیده گردآوری و ویرایش کرده است. داندس هنگام برگزاری سمیناری برای دانشجویان کارشناسی ارشد، بیهوش شد و درگذشت.
موضوع چشمزخم تنها یک باور خرافی مورد علاقۀ باستانپژوهان نیست، بلکه عامل پرقدرتی به شمار میرود که رفتار میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است. در چند دهۀ گذشته بسیاری از پژوهشگران غربی پدیدۀ چشمزخم و باورهای منتج از آن را از دیدگاههای مختلف بررسی کردهاند و اکنون انبوهی از دادهها و تحلیلهای متنوع در این باره انجام میشود. بیشتر این پژوهشها در حوزههای فولکلور و مردمشناسی صورت گرفته، اما تحقیقات فراوانی هم در این باره از دیدگاههای پزشکی، به ویژه چشمپزشکی، روانشناسی، فلسفه و غیره در دست است.
چشمزخم مجموعه باور فولکوریک است که البته نه همۀ مردم دنیا بلکه بسیاری به آن اعتقاد دارند؛ بنا به این باور، نگاه یا تعریف یک فرد از فرد دیگر باعث بیماری یا حتی مرگ فرد دوم میشود یا مایۀ آسیب به داراییهای وی از قبیل احشام یا باغ میوه میگردد. این باور که نگاه شوم میتواند آسیبهای جدی و شدید بر کسی وارد کند پیشینهای کهن دارد. به این گونه باورها در کتاب مقدس و حتی متون سومری و سایر متون باستان خاور نزدیک اشاره شده است که تاریخ آنها دست کم به پنج هزار سال قبل میرسد. گزارشهای متعدد از هند تا ایرلند نشان میدهد که چشمزخم در گذشته و حال، از باورهای رایج در فرهنگهای سامی و هند و اروپایی بوده و هست. مهاجرانی که از سرزمینهای حوزۀ دریای مدیترانه به دنیای نو مهاجرت کردهاند، یعنی ایتالیاییها، یونانیها، عربها و اسپانیاییها، با خود نظام اعتقادی خویش را نیز بردهاند و امروزه نیز اخلاف آنها همچنان از چشمزخم و نگاه افراد شورچشم وحشت دارند.
کتاب حاوی مقالاتی دربارۀ چشمزخم در فرهنگ مردم هندوستان، ایران، یونان، ایتالیا، رومانی، لبنان و سایر مناطق است که جزئیات مشابه فرهنگها در این زمینه را به خواننده ارائه میدهد. همچنین در خصوص عدم ارائۀ پژوهشهای تحلیلی با چنین موضوعی در کشورمان بهرغم دیرینگی این باور در فرهنگ ایرانی دلایلی چون نبودِ درک ضرورت و اهمیت مطالعات فولکلوریک یا نارس ماندن چنین مطالعاتی به سبب مفهوم تجدد یا مدرنیته ذکر شده است. کاهش دشواریهای پژوهشهای معتبر در حوزۀ فولکلور در ایران، آشنایی مخاطبان ایرانی با تئوریها و روشهای پژوهش و اهمیت تحلیل دادهها در فولکلور از اهداف انتشار این کتاب است تا الهامبخش پژوهشگران در انتخاب موضوع و شیوۀ تحقیق باشد.
خواننده در این اثر مقالاتی را از نشریات متنوعی چون مجلۀ چشمپزشکی، گزارشها و یادداشتهای سودان، مرور بینالملل هیئتهای مبلغان و فصلنامۀ دانشگاه اِموری میخواند. کتابشناسی حجیمی نیز در خصوص مسئلۀ چشمزخم در کتاب هست که شامل نوشتههای انسانشناسان، محققان متون کلاسیک، فولکورپژوهان، مبلغان مذهبی، چشمپزشکان، روانپزشکان، جامعهشناسان و دینپژوهان میشود. شش مقالۀ پایان کتاب در شرح و بیان واقعیتهایی است که شاید برای خواننده مستدل و قانعکننده نباشند؛ اما وجود این کتاب موجب در اختیار گذاردن شواهد بیشتری برای خوانندگان است.
فولکلور تمامنشدنی، مدح و قدح در فولکلور، وردی در قطعۀ «بیتالنور» برای دفع چشمزخم، امثال سلیمان نبی و چشمزخم در «حکمت بن سیراح»، چشمزخم در باورهای فولکلوریک مردم جنوب هندوستان، ایران، اسلواکی، قبایل شیل لوک، لبنان، بعضی از دهکدههای واقع در درۀ هایکمون در غرب مقدونیه، رومانی، یتاتورا و چشمزخم، تخدیش جبین، شکستدادن چشمزخم، چشمزخم در میان امریکاییان اروپاییتبار و ابعاد آن در طب عامه، شکل و نیروی این خرافۀ جهانشمول، چشمزخم: حسدورزی و حرص در بین اعضای طبقات اجتماعی پاتیدار در استان گجرات، چشمزخم و حسادت و... از عناوین فصول این کتاب است که در دستهبندی کتابهای مطالعات اجتماعی گروه علوم انسانی نشر چشمه قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب دربارۀ چشمزخم در میان امریکاییان اروپاییتبار میخوانیم: «ظاهراً یک روش درمان ایرلندی وجود دارد که به نیرو و قدرت خاصی نیاز ندارد و توسط هر کسی اعم از دوست و آشنا میتواند صورت گیرد. میتوانید روی پیشانی فرد زخمخورده صلیب بکشید و در حین انجام این کار خمیازه بکشید. اگر مصدوم هم خمیازه کشید، میتوانید مطمئن باشید که چشم خورده است. (مارگارت سیفرد: انجی ساترلی) در میان ایتالیاییها این احساس وجود دارد که اگر کسی وارد جمعی شود و دیگران خمیازه بکشند، قطعاً نشان آن است که تازهوارد چشم خورده است. زنی مشکوک شد که نوزاد رنجورش احتمالاً چشم خورده است و بنابراین بچه را به خانۀ مادرشوهرش برد. به محض اینکه با بچه وارد خانه شد، دید که مادرشوهر هم شروع به خمیازه کشیدن کرد؛ حالا مادر و مادربزرگ میدانند که چطور باید پیش بروند (آن موناهان: ماری تراپاسو)...»