«تولههای تلخ»
نویسنده: قباد آذر آیین
ناشر: هیلا؛ چاپ اول: 1400
184 صفحه؛ 35000 تومان
***
داستانهای بومی و منطقهای داستانهایی هستند كه در آنها نویسنده، بیشتر تلاش خود را صرف توصیف یك منطقۀ خاص جغرافیایی و ویژگیها، شخصیتها، لهجهها، رسوم، سنتها و باورهای مردم آنجا میكند. چنین داستانهایی میتوانند گسترۀ وسیعی از رویدادها، شخصیتها، درونیات افراد، عقاید، مكانها و ... را به تصویر بكشند. برای مخاطبان غیربومی، داستانهایی اینچنین بسیار متفاوت و بدیع و جذابتر است؛ چرا که آنها را از زندگی عادی و تکرار اطراف خود جدا کرده و به سرزمینهایی دیگر با رسوم و آداب متفاوت و غریب و در نتیجه، رویدادهایی عجیبتر و شگفتانگیزتر روبهرو میکند. در این داستانها، هدف نویسنده تشریح زندگی مردم یك منطقه و توصیف جغرافیای آن است. در این میان، خواننده با پیشینۀ تاریخی آن منطقۀ خاص بیشتر و بهتر آشنا میشود و میتواند سیر تحولات فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی مردم آنجا را نیز از گذشته تا حال مشاهده كند. بسیاری از متخصصان علوم انسانی میتوانند از طریق اینگونه آثار، به پاسخ مسائل مختلفی در زمینههای اجتماعی، روانشناسی، سیاسی، تاریخی و ... دست یابند.
قباد آذرآیین را میتوان از جمله نویسندگان بومی ایران دانست که اغلب داستانهایش دربارۀ اقلیم و خاستگاه خودش شهر مسجدسلیمان و موضوع استخراج نفت از این منطقه نفتخیز است. از آذرآیین پیش از این، کتابهای داستانی «چه سینما رفتنی داشتی یدو!»، «داستان من نوشته شد»، «من... مهتاب صبوری»، «زنده به عشق»، «عقربها را زنده بگیر» و «هجوم آفتاب» چاپ شده بود. او سال 1397 رمان «فوران» را منتشر کرد که این داستان نیز دربارۀ فوران نفت در منطقه مسجدسلیمان و زندگی سه نسل از یک خانواده بود. در واقع بستر تاریخی این داستان از زمان کشف و استخراج اولین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان تا روزگار کنونی را در بر میگرفت. اکنون آذرآیین رمان «تولههای تلخ» را با همان حال و هوای دیار جنوب نوشته و راهی بازار کتاب، آن هم از نوع رمانهای بومی کرده است. درونمایه «تولههای تلخ» به نوعی ادامه رویدادهای «فوران» و شخصیتهای آن است؛ نوجوانانی که نسل چندم شخصیتهای رمان «فوران» محسوب میشوند.
روایت «تولههای تلخ» در منطقهای با نام «برزخآباد» واقع در جنوب ایران رخ میدهد. «برزخآباد» نام مستعاری است که نویسنده برای مسجدسلیمان، زادگاه خودش انتخاب کرده است. دلیل انتخاب این نام برای مکان روایت رمان، استحاله شهر نفتی مسجدسلیمان، پس از به پایان رسیدن دوران شکوه و رونق این شهر است. حکایت بومیانی که بیشتر آنها کشاورز و روستایی بودند و اکنون گرفتار نوعی زندگی برزخی شدهاند. آنها هم از زمین و کشاورزی و زندگی سنتی خود محروم ماندهاند و هم از نعمتها و امکاناتی که قبل از کشف و استخراج نفت در اختیار داشتند. همانگونه که عالم برزخ به معنای عالمی بین دنیا و آخرت است که در آنجا هنوز به حساب کلی افراد رسیدگی نشده و تا قیامت که این رسیدگی انجام خواهد شد، بعضی از افراد متنعم و بعضی دیگر در عذابند.
ماجرای «تولههای تلخ» از این قرار است که پزشکان، راوی پیر و کهنسال را جواب کردهاند و این موضوع از جانب تمام افراد خانواده پذیرفته شده و همه با آن کنار آمدهاند. راوی به شرح وقایع مقاطع مختلف زندگیاش از کودکی تا جوانی پرداخته است. او در خواب میبیند که در عالم کودکی برای پیداکردن شخصی درِ همۀ خانههای محله را میکوبد. بعد از این مرحله شاهد مرور خاطرات او از دوستانش با نامهای مندل، فلو و اسی هستیم و توصیف ماجرای گردش و روبهرو شدن او با هممحلهایهایش در برزخآباد. رمان در دو بخش اصلی نوشته شده که بخش اول بیست و یک فصل دارد و بخش دوم آن شامل نُه فصل است. ابتدای برخی از فصلها جملات، اشعار یا سخنان نغزی از افرادی چون شوپنهاور، آنا آخماتووا، داستایفسکی، هوشنگ چالنگی، غادة السمان و... خودنمایی میکند.
بخش اول کتاب روایتگر زندگی برزخآبادیها در محیطی ناخواسته و ناگزیر و نوعی جبر ترکیب شده با جهل و البته توأم با دلسوزی است که فرزندان آن را نسل به نسل از پدر و مادرها به ارث بردهاند. بوی نفت چنان با لقمههای این خانوادهها درهم آمیخته که تعجبی ندارد لولههای انتقال طلای سیاه محل بازی و تفریح بچهها و البته راقم سرنوشت آنان باشد: قرار میگذاریم یکیمان پشت سرش رو لوله راه بیفتیم که اگر وسطهای دره ترسید و خواست برگردد، حواسمان بهش باشد... کامبیز پا میگذارد اول لوله، ما زل زدهایم بهش. تا چند قدم هنوز لوله رو شانۀ تپه است و از زمین کنده نشده... کامبیز حالا رسیده جایی که لوله از گُردۀ تپه جدا شده و دره زیر پاش دهان باز کرده...
بخش دوم کتاب روایت نیل به ناکامی به جای خوشبختی و تصمیمسازی همان فرزندان برای تغییر است. از دید آنها نخستین تغییر میبایست در اوضاع اقتصادی خانوادهها رخ دهد تا شاید بتوان سرنوشتها را دچار تحول کرد. این است که در قدم اول دست به سوزاندن کتابهایشان میزنند و سپس به مشاغلی چون دستفروشی و کارگری ساختمان روی میآورند تا سرانجام وامانده و سرخورده به تماشای همان وضع موجود بدون هیچ تغییری مشغول باشند.
«تولههای تلخ» نمادی مشخص و مناسب از بهرهکشی در نظامهای اجتماعی- سیاسی مختلف است. استثماری که عبارت است از برداشت ثمرۀ کار طبقۀ ضعیف جامعه توسط اربابان و سردمداران نظام سرمایهداری که با کشف و استخراج نفت در مسجدسلیمان و چه بسا شهرها و مناطق همجوار در ایران به صورت ارزش اضافی به دست طبقۀ سرمایهدار صنعتی میرسد.