عجیب است که برخی نان نظام را می خورند و آن را قبول ندارند. این حتی عجیب تر از آن است که برخی هیچ ارتباط مالی با نظام ندارند، اما طرفدار نظام هستند. دست بر قضا همین مردمی که منافع مادی نداشته اند، بیشتر پای نظام ایستاده اند. عجیب تر از این دو گروه کسانی اند که شیره نظام را مکیده اند و وقت بازنشستگی و دور شدن از برخی مواهب مادی آن، ضد نظام و اپوزیسیون شده اند.
البته برخی نیز عادت کرده اند که کت پوزیسیون و شلوار اپوزیسیون بپوشند. به اینان باید گفت از این سیستم بیرون بروید و هر چه دلتان خواست علیه آن بگویید چه بسا آن گاه قابل احترام تر باشید.
غیراخلاقی است که در شرایط فقر عمیق و وسیع بی سابقه، از بیمه خاص و مزایای سفر و امتیازهای مالی و معیشتی، از ساختمان و ... به لطف نظام استفاده کنی و همزمان برای آن کاری نکنی و علیه آن باشی. غیراخلاقی است هم منتقد نظام و مروج سکولاریسم باشی و هم در پی جذب به نظام و حاضر باشی به بهای پول و منفعت افکار و اعتقادات خود را بفروشی.
اینگونه افراد هیچ نسبت درستی با دین، دمکراسی و آزادی و انسانیت ندارند. اینان دیگران را به سبب دفاع قلمی از نظام ملامت می کنند، حتی آنهایی که یک نویسنده ساده بوده و هیچ جا استخدام هم نیستند اما خود در دل شغل مناسب و حتی رسمی در موضع انتقادی و قضاوت و اعتراض قرار می گیرند. حتی به نویسندگان طرفدار نظام اتهام ناروا می زنند. از جمله این اتهامات دریافت مبالغ چشمگیر برای یادداشت نوشتن است. باید گفت هیچ کدام از رسانه ها از حق الزحمه کارگری نه تنها بیشتر پرداخت نمی کنند، که حتی کمتر از این را برای نویسندگان دورکار در نظر می گیرند.
اگر کسی جایی استخدام است و همزمان مخالف نظام و یا معترض به حقوق خود، بهتر و اخلاقی تر است که بیرون برود و بگذارد کسی که دلسوز مردم و سیستم است با همان حقوق و مزایا جای او باشد. این سخن درستی بود که رییس جمهور سابق دکتر روحانی نیز گفت.
این که افراد داخل در نظام بر رویه ها انتقاد داشته باشند خوب است اما به شرطی که خود مقصر آن نباشند و افزون بر این، در حل آن معضلات بکوشند.
غیراخلاقی تر از این ها کسی است که خود از مواهب شغلی رسمی برخوردار است اما دیگری را تشویق به انتقاد از نظام، دوری یا جداشدن از آن بکند! بعضاً خود او حتی یک عکس پروفایل و اسم واقعی ندارد و یا شناخته شده نیست اما نویسنده شناخته شده را تشویق به مخالفت رادیکال علیه نظام می کند. این رفتار شبیه کسی است که خود ازدواج کرده از داشتن فرزند و زندگی منظم و نسبتاً آرام خود راضی است اما پیش دیگران اظهار نارضایتی می کند و حتی جوانان را توصیه به ماندن بر تجرد میکند.
یک رفتار غیراخلاقی دیگر که نویسنده همچون موارد قبلی به چشم خود دیده آن است که عده ای در زمانی که دولت قبل بر سر کار بود، مقابل جماران خوابشان می برد و تا صبح مشغول رأی جمع کردن بودند و از قِبَل آن دولت مناصب نامربوط کسب کردند اما حال که دولت متبوعشان رفته می گویند نظام قابل اصلاح و گفت و گو نیست و نباید در انتخابات شرکت کرد. اینان همان هایی هستند که اگر پیروز انتخابات باشند، می گویند انتخابات سالم بود و نظام درست رفتار کرد و اگر شکست بخورند، بر طبل توخالی تقلب می کوبند.
سخن آخر اینکه در خصوص ریای دینی به ویژه ریای دینی دو جناح زیاد نوشته اند. نویسنده نیز پیش تر در خصوص نسبت ریا و ریاست و ... نوشته است. اما درباره ریای سکولار و دمکراتیک و ریای شبهروشنفکران کمتر نوشته شده. شبه روشنفکرانی که از سواد-چه رسد به دانایی- بهره حداقلی هم ندارند و بیشتر ادای افراد با سواد را در می آورند. این افراد بیشتر اهل نمایش بوده و توان نوشتن یک انشای درست را هم ندارند. ضمن اینکه چند چهره بودن بدتر از ریای دو چهره گی است. دوچهره گی می تواند یک رفتار منظم باشد و نشان از آن داشته باشد که هنوز برخی ارزش های اخلاقی و شخصیت های معیار معتبر در میان ریاکاران وجود دارد اما چندچهره بودن وضعیت روانی پرآشوب تر و خطرناک تری است که در این یادداشت عمدتاً و مشخصاً به این معضل پرداخته شد.