ماجرای چشم‌های خسته شهید زین‌الدین در جبهه

  4030413028

نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد.

ماجرای چشم‌های خسته شهید زین‌الدین در جبهه

به گزارش جهان نیوز، من از لشکر هفده به غرب منتقل شده بودم، اما برای بعضی از عملیات ها آقا مهدی تماس می گرفت و می گفت: «بلند شو بیا، عملیات است.»

از جمله عملیات خیبر که به اتفاق «حسین ایرانی» فرمانده سپاه قم با هاورکرافت رفتیم.
وقتی به جزیره شمالی و جنوبی  در یک سنگر عراقی مستقر بود. آقا مهدی در منطقه ای بین جزیره شمالی و جنوبی در یک سنگر عراقی مستقر بود.

چند وقتی می شد ایشان را ندیده بودم. روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم.

نگاهش که کردم، حسابی حالم گرفته شد. از بس خسته بود و بی خوابی کشیده بود، از چشم هایش اشک می آمد.

گفت: «بیا برویم.» ترک موتور تریل ۲۵۰ نشستم و حرکت کردیم. به جایی رفتیم که حجم آتش دشمن سنگین بود. روی موتور وضعیت منطقه را برایم شرح داد و نسبت به منطقه توجیه ام کرد. نیروهای در حال تردد را معرفی کرد که جمعی کدام یگان هستند. بعضی چاها نگه می داشت با کسانی که من نمی شناختم شان، سلام و علیک می کرد.

ما از روی دژ می رفتیم و رزمنده ها توی کانال بودند. بعد از توجیه من، به سنگر فرماندهی برگشتیم. آن جا از او خواهش کردم که: «شما دیگر جلو نیا، برو کمی استراحت کن، من می روم.

خیالت راحت باشد؛ تا زنده هستم، آن جا می ایستم.» باور نداشت و نمی توانست در آن شرایط برود با خیال راحت بخوابد.

دیدم راضی نمی شود، رفتم سراغ آقای ایرانی و با کلی قسم و آیه به او گفتم: «شما بیا برو به آقا مهدی تکلیف کن که برود یکی، دو ساعت بخوابد؛ وگرنه از بین میرود!»

رفت گفت. آقا مهدی با نارضایتی قبول کرد، من هم به جلو رفتم.
در طول تمام مدتی که با مهدی هم نشین بودم، از فرط فعالیت زیاد، همیشه او را با بدنی خسته و چشمانی قرمز می دیدم.

مخصوصا وقتی یک هفته، ده روز به عملیات مانده بود. بین فعالیت و استراحت مهدی هیچ تناسبی وجود نداشت. از بس بی خوابی می کشید، همیشه کمبود خواب داشت.

خیلی مواقع در جلسات چند نفره ای که داشتیم، وسط صحبت، می دیدم مهدی چرت می زند، بعد هم سرش می افتاد یا خوابش می برد.

برگرفته از كتاب «برف تا برف» مجموعه خاطراتی از شهید مهدی شیخ زین الدین
راوی: قاسم رضایی

yektanetتریبون

پربحث‌های اخیر

    پربحث‌های دیروز

      پربحث‌های هفته

      1. چرا اسد رفت؟!

      2. ذوق زدگان وطنی در فردای سوریه !

      3. چرا ارتش سوریه نمی جنگد؟!

      4. مطالبه به حق یا فشارِ ناحق؟!

      5. مزد خوش خدمتی جولانی به اسراییل

      6. نماینده مجلس : بی حجابی ، اعتراض به عملکرد ماست / مردم ناراضی هستند، ابتدا باید مشکلات اقتصادی آنها را حل کنیم

      7. کنایه‌های شمخانی به احمدی‌نژاد و جلیلی/ اظهارات عجیب فائزه هاشمی درباره حجاب/ زنگ خطر برای امنیت‌ ملی

      8. هیولای نئولیبرالیسم «اسد» را بلعید!

      9. آغاز «نمی‌گذارند»‌های پزشکیان/ کمی هم به اقتصاد بپردازید آقای همتی!/ توصیه زیدآبادی به افرادی که از سقوط بشار اسد شاد شده‌اند

      10. اجرای قانون حجاب به تاخیر افتاد/ جزئیات تصمیم شورای امنیت ملی کشور

      11. رهبر انقلاب: وقایع سوریه محصول نقشه آمریکایی و صهیونیستی است/ یک دولت همسایه هم ایفای نقش می‌کند/ بدون شک مناطق تصرف‌شده‌ آزاد خواهد شد

      12. دردسرهای اردوغان با سوریه جدید

      13. اتهام‌افکنی‌های عجیب علیه قالیباف/ انتقاد شرق از سخنان جواد لاریجانی/ یک ادعا درباره رویگردانی بشار اسد از ایران

      14. تحلیل "نیویورک تایمز" از سقوط بشار اسد

      15. عاقبت «با دشمنان مدارا»/ یک کنایه تند به شمخانی/ نگاه عبدی به ضعف شناختی‌ ایران پیرامون وقایع سوریه

      16. بزک کردن تروریست ها !

      17. بگومگوی رسانه‌ای پزشکیان با وزیر | پزشکیان: اتاق من از نمایشگاه شما سردتره/ وزیر: مثلا آمدیم نمایشگاه هی بهم چیز می‌گید!

      18. شغل جدید بشار اسد مشخص شد!

      19. اردوغان:‌ رهبر واقعی یکی منم، یکی پوتین !

      20. جریمه‌ها در قانون حجاب بر چه اساسی تعیین شد؟

      21. راه پرپیچ و خم بنزینی به کجا ختم می‌شود؟

      22. نامه مجتبی ذوالنوری به ظریف: بدون هرگونه تعلل از سمت غیرقانونی خود کناره گیری کنید

      23. نظر «مهاجرانی» درباره اوضاع سوريه

      24. از آخر اول شدیم!؛ رکورد شکنی تهران در هوای آلوده

      25. نظام اداری در ایران؛ بی قواره و گردن کلفت!

      آخرین عناوین