درخواست حسین شریعتمداری برای حمله رعدآسا به اسرائیل
حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
صبح هنگام دیروز (شنبه ۵ مهرماه) رژیم صهیونیستی که بعد از عملیات پیروز، رعدآسا و سهمگین «وعده صادق ۲» شکست ویرانگر و ضربه سختی از سپاه و ارتش ایران اسلامی دریافت کرده بود، به رجزخوانی علیه جمهوری اسلامی روی آورده و طی ۲۵ روزی که از آن روز تا دیروز به طول انجامید، هیچ روز و ساعتی نبود که خالی از لافهای گزاف رژیم صهیونیستی و سردمداران وحشی و کودککش آن علیه ایران اسلامی باشد. در این میان، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اقماری آمریکا نیز در شیپور تهدیدها میدمیدند تا این که نیمهشب دیروز، جنگندههای رژیم به چند نقطه در تهران، ایلام و خوزستان حمله کردند.
پدافند هوائی در اقدامی تحسینبرانگیز به مقابله پرداخت و راه را بر شماری از اهداف دشمن سد کرد. تا جایی که «ژنرال مککنزی» فرمانده سابق سنتکام (فرماندهی مرکزی نیروهای نظامی آمریکا) در مصاحبه با CNN گفت: «حمله اسرائیل شرمآور بود. من بارها حتی زمانی که فرماندهی سنتکام را برعهده داشتم به اسرائیلیها گفتهام که آسمان ایران غیرقابل نفوذ است و بهترین راه برای حمله به ایران ترور است. همانطور که ما ژنرال سلیمانی را ترور کردیم». و «روعی کایس»، خبرنگار کانال اسرائیلی کان، حمله رژیم صهیونیستی به ایران را به سخره گرفت و گفت: «اگر من جای [آیتالله] خامنهای بودم، دوباره میخوابیدم و صبح اتفاقی که افتاده را بررسی میکردم».
اگرچه حمله نیمهشب دیروز رژیم صهیونیستی آنگونه که لاف میزد و رجز میخواند به نتیجه نرسید ولی تجاوز این رژیم وحشی و جعلی به ایران اسلامی نه فقط نباید بیپاسخ بماند، بلکه همانگونه که بارها از سوی مسئولان بلندپایه کشورمان تاکید شده است، پاسخ ایران به این تجاوز باید بسیار سهمگینتر از عملیات ویرانگر و مقتدرانه وعده صادق۲ باشد و برای تحقق و عملیاتی کردن این مقصود که اقدامی حیاتی است، از توان و آمادگی لازم نیز برخورداریم.
ما در جریان جنگ تحمیلی با دست خالی در مقابل ۳۶ کشور قدرتمند ایستادیم و از آوردگاهی که در آن، فروپاشی نظام و نابودی ایران عزیز با جدیت دنبال میشد، با پیروزی حیرتانگیز بیرون آمدیم. در آن معرکه، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، شورویسابق، برخی از دولتهای عرب (و نه مسلمان) منطقه و... با همه توان به یاری صدام آمده بودند. به عنوان نمونه - و فقط یک نمونه- جنگندههای میگ شوروی سابق، میراژهای ۲۰۰۰ فرانسوی با هدایت آواکسهای آمریکایی و موشکهای سایدبایندر و اگزوسه و بمبهای خوشهای و شیمیایی و... شهرها و مناطق مسکونی کشورمان را بمباران میکردند و ما در مقابل آن تقریباً -اگر نگوئیم تحقیقاً- دست خالی بودیم! امروزه اما، نهفقط تمام منطقه، بلکه تمام خاک اروپا هم در تیررس موشکهای هایپرسونیک ما قرار دارند. آن روزها به همه دنیا توصیه میکردند که از فروش سلاح به ایران خودداری کنند و امروز از ایران اسلامی میخواهند که به برخی از کشورهای قدرتمند موشک بالستیک و پهپاد مدرن و پیشرفته نفروشیم!... به گفته حضرت آقا: «امروز صد برابر از زمان جنگ تحمیلی قویتر شدهایم». رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی و منطقهای آن باید بدانند که تجاوز این رژیم پلید و رو به سقوط بیپاسخ نمیماند و پاسخ ایران بارها سنگینتر و سختتر از آن خواهد بود که در تصور آنها بگنجد.
و اما، باز هم به قول رهبر معظم انقلاب که سخنی حکیمانه است، باید دشمن را شناخت و موقعیت و مختصات واقعی حریف را بیرون از ظاهر آن دید. در این خصوص به وضوح میتوان گفت که رژیم صهیونیستی هویت مستقلی ندارد. این رژیم پادگان نظامی آمریکا و تامینکننده منافع غرب وحشی در منطقه است. به بیان دیگر، اسرائیل «نقاب» آمریکاست. حمایتهای مالی، تسلیحاتی و سیاسی آمریکا و اروپا از رژیم صهیونیستی را نباید و نمیتوان از نوع کمکهای بیرونی به این رژیم تلقی کرد بلکه هزینهای است که آمریکا و اروپا برای پادگان نظامی خود در منطقه میپردازند.
نیمنگاهی به انبوه تسلیحات و پرداختهای کلان آمریکا به اسرائیل بیندازید و یا دستکم فهرست آن را در یکسال اخیر و در جریان جنگ کنونی ببینید. آیا سادهلوحانه نیست که برای اسرائیل هویتی جدا و متفاوت از آمریکا تصور کنیم!؟ شهید سلیمانی مستقیماً از سوی آمریکا به شهادت رسید. مگر سایر شهدای بزرگوار از جمله سیدحسن نصرالله، اسماعیل هنیه، یحیی سنوار، سیدهاشم صفیالدین، عباس نیلفروشان و... به دست آمریکا به شهادت نرسیدهاند!؟ آیا سادهلوحانه -بخوانید احمقانه- نیست اگر قتلعام چهل و چند هزار نفر از مردم مظلوم غزه و هزاران تن از مردم لبنان و... را مستقیماً -و نه با واسطه- از جانب آمریکا ندانیم!؟ آیا تصور میکنید جنگندههایی که نیمهشب ۵ آبان، با پرتاب موشک به برخی از نقاط کشورمان حمله کردند، فقط ساخت آمریکا بودند!؟ و خلبانهای آمریکایی هدایت آنها را بر عهده نداشتهاند!؟
تمامی شواهد و قرائن و اسناد غیرقابل انکار به وضوح حکایت از آن دارند که در آن سوی آوردگاه کنونی آمریکاست که به تخاصم ایستاده است و اروپای از رمق افتاده را هم به دنبال خود یدک میکشد. آیا غیر از این است!؟ بنابراین در پاسخ به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی، باید منافع و منابع و نظامیان آمریکا را نیز در فهرست اهداف مشروع و قانونی خود جای دهیم. خداوند متعال بر درجات امام راحل ما (رضوانالله تعالی علیه) بیفزاید که بارها میفرمود؛ هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید و سایه رهبر معظم انقلاب را بر سر ملتهای مسلمان و مردم مستضعف جهان مستدام بدارد که برای رژیم صهیونیستی هویتی مستقل از آمریکا قائل نیستند.
و بالاخره از برخی شنیده میشود، حالا که حمله رژیم صهیونیستی موفقیت درخور توجهی نداشته است، بهتر آن است که از پاسخ و یا از پاسخ سخت صرفنظر کنیم! که باید گفت؛ کمترین کوتاهی در پاسخ محکم و رعدآسا، به مفهوم و معنای دعوت از آمریکا و پادگان منطقه آن، یعنی رژیم صهیونیستی برای حملات ویرانگر به ایران اسلامی و قتلعام مردم شریف این مرز و بوم است. این نسخه ذلتبار را در جریان مقابله با داعش هم میپیچیدند و دیدیم که اگر به مقابله با آن تروریستهای وحشی نرفته بودیم چه سرنوشت هولناکی در انتظارمان بود! به یقین میدانید که داعش ساخته آمریکا بود و برخی از مجروحان این گروه تکفیری در بیمارستانهای حیفا و تلآویو معالجه میشدند. آیا فیلم و تصویر ملاقات نتانیاهو از مجروحان داعش در یکی از بیمارستانهای حیفا را ندیدهاید!؟ ... اگرچه آمریکا و ماموران صهیونیست آن در جنگ اخیر، به وضوح نشان دادند که روی اصلی سکه داعش هستند!
******
چه کسی ما را از خواب بیدار کرد؟!
روزنامه جوان نوشت: حمله نیمهشب اسرائیل به ایران کسی را از خواب بیدار نکرد، اما اتفاقات یک سال اخیر بسیاری را! اولین بیداری در میان قشری بود که دهها نوشته و تحلیل و سخنرانی درباره مهمبودن جایگاه حقوقبشر در غرب و اهمیت پیوستن به این فرهنگ و مرام و نیز درباره اهمیت سازمانهای بینالمللی مثل سازمان ملل در کارنامه داشتند. هرچند بسیاری از اینان شاید به این دلیل که خودشان یا فرزندانشان در آینده با منعوتعقیب دانشگاهها و مراکز غربی روبهرو نشوند، سکوت کردهاند، اما در وضعیت چهرهبهچهره اعتراف میکنند که باورشان به غرب فروریخته است. این چیز سادهای نیست. حرفی که بعد از انقلاب در دنیا شعار شد و کثیری از خاص و عام آن را به نقد و حتی تمسخر دائم میگرفتند، یکباره تبدیل به باور همانها شد. شعار را نباید به شکل شعاری ترویج کرد. شعار انقلاب استکبارستیزی بود، اما چون برخی مبلغان شعارهای انقلاب آن را با زبانی غیرآکادمیک و به شکل تقلیدی و شعاری ترویج میکردند، بهانهای برای تمسخر آن بود. حالا، اما تبدیل به یک انگاره قرصومحکم شده است.
اگر دستاورد مقاومت فقط همین بود، غیرقابلقیمتگذاری بود. اما بسیار بیش از این است. در میان همین قشر خاص و گروهی از عوام که پای رسانهای لندنی کاشته شدهاند، باور دیگری هم بود که امریکا (یا اسرائیل) اراده کند میتواند کل نظام دفاعی ما را ویران کند. معاون راهبردی رئیسجمهور نخستین مقام رسمی بود که به حمله دیشب واکنش نشان داد و از تعابیری استفاده کرد تا آن جمله معروف خود را که امریکا با یک بمب چنان میکند، از اذهان پاک کند. او در این مقام تنها نبود. بسیاری مثل او فکر میکردند که نسبت امریکا و ما همین است و از درک تفاوتها با تکیه بر فهم عقلی عاجز بودند. تجربه شب گذشته این باور را هم فروریخت. وقتی این دسته میپنداشتند امریکا میتواند با بمب (یا فوقش با یک حمله) کار ما را یکسره کند، در ذهن خود مقابل این پرسش که پس با این همه دشمنی چرا نمیکند، جز رأفت و انسانیت و بزرگمنشی و اصول اخلاقی و باقی فضایل انسانی چیزی نمیتوانستند به امریکا نسبت بدهند.
جای دیگری که بسیاری از خواب بیدار شدند، ضربات وعده صادق بود. کسی در جایگاه یک روزنامهنگار که هم با قشر دانشگاهی و نخبه دمخور است و هم با مردم کوچهوبازار، خوب میداند که رفتهرفته میرفت درک خاص و عام از توانایی موشکی ایران این باشد که همان آبگرمکن رسانههای لندنی است. اما حالا آن موشکهای وعده صادق و آن تصاویر فرود موشکها مثل شرشر باران در پایگاه نواتیم هرگز از ذهن ایرانیان و مستضعفان جهان پاک نمیشود. همانند حمله به عینالاسد که نخستین حمله به پایگاههای امریکا بعد از جنگ دوم بود، وعده صادق نیز حمله به امریکا و ناتو بود و این اهمیت کار را صدچندان ساخت. آن تجربه حتی به خود نیروهای نظامی ما کمک کرد تا محاسبات آینده را دقیقتر کنند. اینها جز با تجربه مقاومت یکساله اخیر ممکن نبود. تغییر باورها محال مینمود. موشکباران دویستتایی در محافظتشدهترین پایگاه نظامی جهان قابلبحث نبود. جرئتنکردن امریکا و اسرائیل در پاسخ قوی به ایران، خندهدار بود. این چیزی است که آن را پیروزی مینامیم و آنقدر بزرگ است که غول رسانهای غرب و قدرت پروپاگاندای آن را مقهور خود ساخته است.
******
احمدینژاد و «هولوکاست سکوت» در برابر جنایت صهیونیستها
خبرگزاری تسنیم نوشت: بیش از یک سال از آغاز عملیات طوفان الاقصی و همچنین جنایات صهیونیستها در غزه میگذرد و منطقه دستخوش حوادث متعددی شده است؛ تقریباً همه مردم ایران هر روز اخبار تحولات رخداده را دنبال میکنند و غیرسیاسیترین افراد هم نسبت به برخی از آنها موضعگیری میکنند و در این فضا، قطعاً بیتفاوتی آن هم از جانب شخصی که زمانی به مواضع ضدصهونیستی شناخته میشد، عجیب و البته غیرقابل توجیه است.
محمود احمدینژاد رئیس جمهور اسبق را که محبوبیت خود را در سالهای ابتدایی ریاستجمهوری چه داخل ایران و چه در برخی کشورهای اسلامی، مدیون مواضع خود علیه رژیم صهیونیستی بود، شاید بتوان بیتفاوتترین سیاستمدار ایرانی نسبت به اتفاقات منطقه دانست. سخنرانی وی علیه هولوکاست در ابتدای دوران ریاستجمهوری یکی از جنجالیترین اظهارات در آن سالها محسوب میشد (هرچند نحوه طرح آن هم محل تأمل و نقد بود) اما بسیاری در دنیا احمدینژاد را با نفی هولوکاست میشناختند؛ برگزاری همایش بینالمللی بررسی هولوکاست در سال 85، ارتباط با سران گروههای مقاومت فلسطینی یا سفر خاطرهانگیز به لبنان در سال 89 و استقبال بینظیر مردم این کشور، در ساخت یک چهره ضدصهیونیستی از او مؤثر بود.
اگرچه در سالهای پایانی ریاستجمهوری احمدینژاد شاهد دگردیسی در برخی مواضع وی و رفتارهای خارجعرفی همچون خانهنشینی 11روزه و یا همراهی با اسفندیار رحیم مشایی در ثبتنام انتخابات بودیم، اما اظهارات ضدصهیونیستی تا روزهای پایانی مسئولیت او ادامه داشت و در آخرین سخنرانی مراسم روز قدس در تاریخ 11 مرداد 92 (چند روز پیش از اتمام دوره ریاستجمهوری) باز هم هولوکاست را نفی و از عدم تحقیقات آزاد درباره این مسئله انتقاد کرد.
وی در همان سخنرانی از کشورهای اروپایی انتقاد کرد که همه ادعاهای حقوقبشری خود مبنی بر آزادی، دموکراسی، حقوق زنان و کودکان را پای صهیونیستها قربانی کردهاند و طرح مسئله دودولتی را هم سادهلوحی و سادهاندیشی دانست. با گذشت بیش از یک دهه از آن دوران، احمدینژاد که تلاش داشته است با مصاحبهها و واکنشهای خود، چهرهای جدید به جامعه ارائه کند، در مسئله فلسطین نیز تصویری از یک شخصیت بیتفاوت را به نمایش گذاشت.
احمدینژاد در یک سال گذشته و پس از عملیات طوفان الاقصی، تنها دو واکنش به حوادث منطقه داشت؛ اولی اظهارنظری دوپهلو به عملیات وعده صادق1 بود که در پاسخ به سؤالی درباره حمله ایران به اسرائیل گفت: هر کشوری به سایر کشورها غیرقانونی حمله کند، باید پاسخ آن را دریافت کند و این حق کشوری است که مورد تهاجم قرار گرفته است. واکنش دوم پیام تسلیت برای شهید سیدحسن نصرالله است که در متن پیام بدون هرگونه اشاره به جنایت رژیم صهیونیستی در ترور دبیرکل حزبالله، تنها به تسلیت و اظهار تألم اکتفا کرد.
علیرضا بیگی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی و از نزدیکان احمدینژاد در مصاحبهای گفته بود؛ "رئیس جمهور اسبق نهتنها درباره مسائل غزه بلکه درباره هیچ موضوع سیاسی اظهارنظر نمیکند"! این ادعای بیگی البته بیاساس است و احمدینژاد در طول یک سال گذشته رفتارهای سیاسی متفاوتی از خود بروز داد؛ ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری بعد از شهادت آیت الله رئیسی، سفر به ترکیه و گواتمالا، مصاحبه با رسانههای داخلی و خارجی و توئیت بسیار عجیب وی بعد از ترور نافرجام تروریستی بهنام دونالد ترامپ که نوشت: "ترور و تروریسم دولتی و غیردولتی، از جمله زشتترین اقدامات ضدانسانی است که واژگان از انعکاس عمق پلیدی آن ناتوانند" و... تنها بخشی از مواضع یک سال گذشته اوست.
از سویی باید توجه داشت که مسئله فلسطین فارغ از جنبههای سیاسی، مسئله انسانی است و یا برخی اتفاقاتی که در یک سال گذشته رخ داده است همچون حمله به کنسولگری ایران در دمشق یا شهادت سردار نیلفروشان و ترور اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس داخل خاک ایران، جنبه ملی و میهنی دارد و روزه سکوتگرفتن قطعاً امری شنیع و قرارگرفتن کنار سران کشورهای اروپایی و برخی حکام مرتجع منطقه است؛ از همین دیدگاه انسانی است که شاهد بودیم تقریباً همه شخصیتها و جریانها و حتی چهرههای منتقد نظام داخل کشور مانند نهضت آزادی هم نسبت به جنایات رژیم اشغالگر و یا ترور اسماعیل هنیه ـ البته از زاویه دید خودشان ـ واکنش نشان دادند.
احمدینژاد بعد از پایان دوران ریاستجمهوری تلاش کرد تقریباً در همه رویکردهای سابق خود دندهمعکوس حرکت کند و مواضع و رفتارهای کاریکاتوری و متفاوت بروز دهد؛ نامه به بنسلمان در ماجرای جنگ یمن و تقاضای مصالحه از وی، عدم رأیدادن در انتخاباتهای ریاستجمهوری، پیام تسلیت برای سالگرد فوت مایکل جکسون، مصاحبههایی که وی تلاش میکند خود را یک طالب آزادیهای وسیع اجتماعی نشان دهد و...، اما از آنجا که این واکنشها با شخصیت احمدینژاد همخوانی ندارد، نهتنها جامعه این نسخه او را نپذیرفت بلکه بهدرستی به ریاکاری و رادیکال شدن متهم شد و حامیانش رفته رفته کمتر و کمتر شدند. در حقیقت اگر زمانی مواضع ضدصهیونیستی احمدینژاد موجب محبوبیت شده بود، به همان درجه سکوت امروز او موجب تنفر است چراکه همین اظهارات او علیه هولوکاست بود که از وی یک سیاستمدار متفاوت ساخت و عدم موضعگیری در برابر هولوکاستی که امروز در فلسطین و جنوب لبنان در حال رخدادن است، تمام باقیمانده وجاهت او را نابود خواهد کرد.
******
افغانها در ایران؛ فرصت یا تهدید؟
سایت فرارو نوشت: طی سالهای اخیر و در پی قدرت گرفتن طالبان در افغانستان؛ موج جدیدی از پناهندگان رهسپار ایران شدهاند؛ افزایش تعداد مهاجران قانونی و غیرقانونی افغانستانی در ایران که عمدتا در شهر و محلاتی خاص نیز سکونت دارند و نبود سالها سیاست ادغام اجتماعی در کشور باعث شده تا امروز برخی هموطنان ایرانی معترض افزایش تعداد مهاجران افغانستانی در کشور باشند و این رویه را تهدیدی در مقابل یکپارچگی فرهنگی خود تلقی کنند.
در این میان طی ماههای اخیر برخی رسانههای غیررسمی نیز با انتشار دادههای نادرست از عواقب حضور مهاجران در ایران به حس نگرانی مردم دامن زدهاند؛ به نحوی که در شرایط کنونی شاهد افزایش افتراق میان مردم ایران و افغانستانیهای مهاجر ساکن در کشور هستیم. اگرچه میتوان افزایش تعداد مهاجران در کشور را از منظرهای مختلفی بررسی کرد و پیامدهای منفی و مثبت آن را برشمرد، اما هیولاسازی از مهاجران و «افغانستیزی» تصویر نامناسبی از واقعیت است. در چنین شرایطی ارائه سیر تاریخی حضور مردم افغانستان در ایران؛ دلایل عدم ادغام اجتماعی این مهاجران با وجود سالها حضور رسمی در این کشور، بیان تفاوتها و شباهتهای فرهنگی میان این دو ملت میتواند به سازماندهی حس منفی میان دوگروه منجر شده و راهحلی علمی برای عبور از «بحران مواجهه نادرست» را فراهم کند.
البته در تمامی دنیا، دولتها بر فرآیند ورود مهاجران نظارت دارند و افزایش تعداد مهاجران میتواند پیامدهای غیرمطلوبی را برای شهروندان یک کشور به همراه داشته باشد؛ اما در سایر نقاط دنیا فرآیندی برای تبدیل «مهاجر» به «شهروند» تعریف شده است. در واقع زمانی میتوان از معایب حضور «مهاجران غیرقانونی» در کشور سخن گفت که شکلی قانونی برای اعطای «مهاجرت» نیز وجود داشته باشد و انتهای مسیر «مهاجرت قانونی» به اعطای «حق شهروندی» بینجامد. این در حالی است که ایران در زمره معدود کشورهای دنیا تلقی میشود که جز در موارد معدود (ازدواج زن غیرایرانی با مرد ایرانی و فرزندان حاصل از این ازدواج) راهکاری برای اعطای حق شهروندی ندارد. در این شرایط زمانی وضعیت بغرنجتر میشود که حتی فرزندان زنان ایرانی با مردان غیرایرانی نیز در زمره اتباع غیرایرانی طبقهبندی شده و با اطلاق کلمه بیگانه، آنها از بسیاری از حقوق اولیه نظیر حق تحصیل، حق خرید ملک و خانه، دریافت خدمت درمانی و... محروم میشوند.
هم اکنون بخش عمدهای از مردم ایران مخالف ایجاد رویهای قانونی برای پذیرش مهاجران قانونی به کشور و اجرای طرحهای ادغام اجتماعی و اعطای حقوق شهروندی هستند؛ بااینحال طی سالهای اخیر به شکل تصاعدی بر تعداد ایرانیهایی که به سایر نقاط دنیا مهاجرت میکنند، افزوده شده است. برخلاف باور عمومی بسیاری از این مهاجران پس از حضور در کشور مقصد، در مشاغل ساده فعالیت میکنند. البته این موضوع کتمانی بر حضور بخشی از ایرانیها در مشاغل دانشگاهی و تخصصی نیست. اما حضور این افراد در این مشاغل نیز بهطور مستقیم نتیجه وجود سیاستهای شفاف و رسمی مهاجرپذیر در کشور مقصد است که ازسویی زمینه پذیرش نیروهای تحصیلکرده خارجی را فراهم کرده و درعینحال فرصت رشد علمی و اجتماعی را برای آنها و فرزندانشان فراهم کرده است؛ موضوعی که خلأ آن به شکل جدی در سیاستهای داخلی مشاهده میشود.
به هر ترتیب رویه دولتها در پذیرش مهاجران افغان در کشور و عدم ایجاد امکانی برای ارتقای جایگاه اجتماعی به سبب الزام به انجام مشاغل پاییندست و ممنوعیت تحصیلی باعث شده امروز فاصله فرهنگی و تحصیلی میان بخش عمدهای از مردم افغانستان ساکن ایران و هموطنان ایرانی زیاد شود. مجموع عوامل بیان شده زمینهساز آن شده است که امروز مهاجران افغانستانی در شرایطی به سر ببرند که امکان تحقیر وجود داشته باشد و درعینحال خشونت کلامی گستردهای را تجربه کنند. بروز این رویه میتواند نتایج غیرمطلوب اجتماعی را در کشور رقم بزند. ذکر این نکته ضروری است که در شرایطی، برخی حضور مهاجران افغانستانی در کشور را تهدیدی برای از میان رفتن فرهنگ غنی ایرانی تلقی میکنند که بهطور قطع در تمام دنیا، مردم افغانستان بیشترین شباهت را به لحاظ فرهنگی و زبانی با مردم ایران دارند.
بخش قابل توجهی از مردمان افغانستان به زبان فارسی صحبت میکنند و این دو کشور به سبب سابقه پیشینه مشترک، دارای مفاخر ادبی مشترکی نظیر مولانا جلالالدین بلخی(مولوی) هستند. مولانا حکیم و ادیب ایرانی-افغانستانی زاده بلخ (مزارشریف امروز) است. در حالی در این گزارش بر پیشینه تاریخی و فرهنگی میان مردم ایران و افغانستان اشاره و تاکید شد که نگارنده بر لزوم نظارت بر فرآیند ورود مهاجران از هر مبدا به کشور تاکید داشته و معتقد است که حضور مردمان کشور همسایه در ایران باید با در نظر گرفتن میزان پتانسیل مبدا و رصد فعالیت مهاجران باشد. با این وجود مجددا تاکید میشود که هر سیاست ساماندهی زمانی به نتیجه مدنظر میرسد که همزمان سیاست ادغام اجتماعی نیز از سوی دولت و مردم مدنظر باشد و چنین فرآیندی در قوانین کشور تعریف شده باشد.
******
هنرمندان ایرانی که در ارتش اسرائیل فعالیت میکنند
فیلم «لولیتا خوانی در تهران» به تازگی اکران شده است؛ درست در سالی که جهانیان هر روز و بدون وقفه شاهد عکسها و ویدئوهایی از جنایت و نسلکشی در فلسطین هستند. ابعاد جنایت آنقدر بزرگ است که حتی رسانههای آمریکایی و دیگر کشورهای همپیمان اسرائیل نمیتوانند انکارش کنند. در همه جهان، افراد مستقل بدون لکنت از فلسطین حمایت میکنند و کسانی که فقط قصد حفظ ظاهر دارند، دستکم در تصاویر و خبرها از اسرائیل دوری میکنند.
روزنامه فرهیختگان در اینباره نوشت: کنار هم قرار گرفتن اسرائیلیها در کنار مسائل اجتماعی در ایران، موضوع جدیدی نیست اما اکران این فیلم در زمانی که اسرائیل مستقیماً ایران را هدف قرار میدهد، رنگ و بویی مشمئزکننده پیدا میکند. تلقی ما از تولید این اثر چنین بود که سازندگان آن رویی برای انتخاب بازیگرانی از کشورهایی که با آنها طرف جنگند را پیدا نمیکنند و یا حداقل بازیگری از کشورهای منطقه حاضر نباشد، اما فیلم اسرائیلیها نشان داد هنوز افرادی هستند که نظر جامعه جهانی درباره کودککشها برایشان مهم نباشد.
وقتی نام گلشیفته فراهانی، زر امیرابراهیمی، مینا کاوانی و سینا پروانه در کنار اثر اران ریکلیس آمد در نگاه اول مخاطب مبهوت ماند که چطور میشود تو با کسانی که بمباران بیمارستان برایشان هیچ اهمیتی ندارد، در یک اثر هنری مشترک کار کنی؟ چطور میشود بازیگری که حداقل تباری ایرانی دارد با کسانی که روی ملتش اسلحه کشیدهاند رفاقت کند؟ با این حال بررسی کارنامه برخی از این بازیگران نشان از آن میدهد که موضوع ورای بازی و بازیگری و حتی انسانیت است. در شرایطی که هر روز بمبارانهای اسرائیل در غزه و لبنان توسط سازمان ملل محکوم میشود، افرادی که ژست حقوق بشری گرفتهاند حتی روی مواضع حقوق بشریشان هم نیستند و از لباس بازیگر حالا لباس نظامی عملیات روانی اسرائیل را پوشیدهاند. البته در میان بازیگران زن این فیلم، افرادی چون زر امیرابراهیمی سابقه همکاری با اسرائیلیها را در فیلم «تاتامی» را داشته است و همکاری مجدد او چندان موضوع جدیدی نیست، اما وقتی نام فراهانی و چند بازیگر دیگر به میان میآید عملا نشاندهنده آن است که مزه پاسپورتهای آمریکایی و اروپایی خوب به مذاق این بازیگران خوش آمده است.
قرار گرفتن یک بازیگر ایرانی در کنار اثری که نقد اجتماعی تندی درباره ایران دارد و توسط کارگردانی خارجی ساخته شده است چیز جدیدی نیست، حتی ساختن فیلمی که بخواهد مسلمانان را رفیق شفیق اسرائیلیها نشان بدهد هم چیز غریبی نیست، کما اینکه محسن مخملباف هم قرار است فیلمی را درباره دوستی صهیونیستها و فلسطینیها بسازد اما وقتی نام تو در کنار فیلمی قرار میگیرد که میخواهد علیه کشورت استفاده شود، مشخصاً نشان از دخالت سیاست در هنر است. دخالتی که سالها افرادی چون زر امیرابراهیمی و گلشیفته فراهانی سالها در حمایت از آن سخنرانیهای طویلی کردهاند اما این اثر با باقی آثار متفاوت است و دیگر نمیشود نگاههای غیرسیاسی و حقوق بشری را به این افراد نسبت داد ولی چرا؟ پاسخ این سؤال را میتوان از حرفهای ناباکوف پیدا کرد. نابوکوف درباره مواضع سیاسی خود میگوید: «در سیاست خارجی وقتی دچار تردید میشوم همیشه روش ساده، انتخاب راهی است که شاید بیشترین نارضایتی را برای سرخها (حاکمان شوروی) دارد.» نابوکوف در اظهارنظر خود روی کلماتی چون سیاست و خارجی تأکید میکند و این اظهارنظرها را در شرایطی عنوان میکند که روابط دیپلماتیک میان شوروی و آمریکا هنوز جریان دارد. از طرفی هم نابوکوف ژست سیاسی نبودن و مواضع حقوق بشری را هیچگاه به خود نمیگرفت و در مواضع خود کمال صداقت را به نمایش میگذاشت. با این حال گلشیفته فراهانی و دوستان تنها چیزی را که از نویسندگان بزرگی چون نابوکوف یاد گرفتهاند، ژست تابوشکنی است، صورتکی که این روزها بیشترین تکرار را در میان بازیگران جهان دارد و مبتذل بودنش برای عام و خاص نمایان شده است.
******
مراقب عملههای داخلی دشمن باشیم
روزنامه قدس نوشت: عملیات نظامی روز گذشته رژیم صهیونیستی علیه کشورمان، واکنشها و بازخوردهای متفاوتی در سطح جهانی به دنبال داشت. در این میان هر چند ایالات متحده به عنوان حامی همیشگی اشغالگران با مبرا کردن خود از این رویداد، تلاش دارد ایران را آرام کند، ولی مطالبه انجام وعده صادقی دیگر بهدرستی به عنوان خواستهای مهم از سوی آحاد جامعه مطرح میشود. در اینباره اما چند نکته قابل طرح است. واقعیت این است که اقدام رژیم، فارغ از ابعاد حادثه، مهم است. اگر چه به نسبت تبلیغات رسانهای، انجام مانورهای نظامی گسترده و ادعای مشارکت ۱۰۰ جنگنده در عملیات، حمله صورت گرفته به اهداف ایرانی در مقیاس بسیار کوچک صورت گرفت، اما همین حرکت هم به معنای نقض حریم هوایی ما از سوی یک بازیگر متجاوز بوده؛ بنابراین بیتفاوتی نسبت به آن جایز نیست. تمام قواعد و حقوق بینالملل نیز اصل دفاع مشروع را به رسمیت میشناسند، پس نباید در دام کوچکنمایی آمریکا افتاده و تصور کنیم نه خانی آمده و نه خانی رفته؛ پاسخ جدی به دشمن ضروری است تا درس عبرتی برای جلوگیری از تکرار چنین رویههایی باشد.
واکنش ایران به ماجراجوییهای جدید رژیم هم باید به شکل کاملاً هدفمند باشد. عملیات وعده صادق ۱ (در پاسخ به حمله رژیم به کنسولگری ایران در دمشق) و وعده صادق ۲ (در واکنش به شهادت سید حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و سردار نیلفروشان) هر کدام یک هدف را دنبال و محقق کرد؛ در وعده صادق ۳ نیز هدف باید تحمیل هزینه به رژیم باشد و اتفاقی که میافتد این است که یک بخش صنعتی رژیم را از مدار خارج کنیم. روند هزینهسازی در رابطه با آمریکا و دیگر طرفهای حامی رژیم هم باید دنبال شود تا آنها تصور نکنند میتوانند بیهیچ مانعی به ما ضربه بزنند.
البته باید توجه داشت به دلیل ناکام ماندن گام خصمانه علیه جمهوری اسلامی، دشمن بیکار ننشسته و مطمئناً درصدد زدن ضربات جبرانی است. اتفاقات سیستان و بلوچستان و شهادت ۱۰ نیروی مرزبانی در حمله گروهک تروریستی جیشالظلم بی ارتباط به این تحولات نیست. در این فضا حتی احتمال آن هست شاهد اتفاقی از جنس ترور در تهران باشیم. دشمن اشغالگر جز ترور، خرابکاری و کشتار چیزی نمیشناسد. صهیونیستها در پاسخ به عملیات نخست ایران انفجار تروریستی پیجر و بیسیمها در لبنان و در پاسخ به وعده صادق۲ ترور فرماندهان مقاومت را کلید زدند و مطمئناً در شرایطی که تجاوز دیروز آنها با شکست مواجه شد، در تدارک توطئهای دیگر علیه کشورمان برخواهند آمد.
توجه به نکات گفته شده دو نکته را برای ما به اثبات میرساند؛ نخست اینکه باید حتماً به جنایت تازه صهیونیستها و حامیانش پاسخ داده و آنها را سرجایشان بنشانیم، دوم هم اینکه برای چنین اقدامی زمان زیادی نداریم و باید سریعتر به این اقدام خصمانه پاسخ داد تا قدرت ابتکار عمل از دشمن گرفته شود. البته پیش از هر چیز باید یک موج آگاهسازی اجتماعی و رسانهای آغاز شود تا مردم همانند دهه ۶۰ به این درک برسند در فضای کاملاً جنگی قرار داریم. همزمان باید برنامه تقویت حوزه پدافند عامل و غیرعامل و بهویژه بخش امنیتی و اطلاعاتی مورد توجه قرار گیرد. مجازات مسببان عملیاتهای تروریستی در سیستان و بلوچستان نیز نباید از قلم بیفتد. نمیشود در یک محیط کاملاً جنگی در زمین دشمن بازی کرد و انتظار ترحم داشت، پس باید رویکرد ارگانهای نظامی در مقابله با تروریستها و تجزیهطلبها به آفندی تبدیل شده و عملههای داخلی دشمن به شدیدترین وجه مجازات شوند.
******
ایران باید پاسخ دهد
روزنامه وطنامروز با اشاره به حمله اسرائیل به ایران نوشت:
۱- تنش مستقیم بین ایران و رژیم صهیونیستی از سوی رژیم تلآویو شروع شد. مقامات رژیم بارها تمایل خود برای درگیری نظامی با ایران را اعلام کردند. در همین راستا در جریان حملات جنگندههای رژیم صهیونیستی به سوریه، برخی مستشاران نظامی ایران به شهادت رسیدند. با این حال اما ایران وارد درگیری مستقیم با رژیم نشد. نهایتا حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی ایران در دمشق و شهادت تعدادی از مستشاران ایرانی باعث شد ایران در واکنش به این اقدام، عملیات «وعده صادق 1» را انجام دهد. پس از آن نیز رژیم صهیونیستی با ترور شهید هنیه در تهران، عملا حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را نقض کرد. به دنبال آن با ترور شهید سیدحسن نصرالله و شهید نیلفروشان، ایران نیز عملیات «وعده صادق 2» را انجام داد. به عبارتی ایران هم در عملیات «وعده صادق ۱» و هم در «وعده صادق 2» به اقدامات رژیم تلآویو در نقض حاکمیت و تمامیت ارضی خود جواب داد. بنابراین رژیم تلآویو حق پاسخگویی به واکنش ایران را نداشته است. بر همین اساس، حمله بامداد شنبه به خاک ایران، یک تنش جدید علیه ایران است و ایران همانند 2 عملیات قبلی، باید به آن پاسخ دهد.
۲- حمله نظامی مستقیم رژیم صهیونیستی رسما تجاوز به خاک ایران و نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران است. رژیم صهیونیستی پس از این حمله، رسما مسؤولیت آن را نیز برعهده گرفت. طبق قوانین بینالمللی ایران از حق حمله نظامی متقابل به رژیم صهیونیستی برخوردار است.
۳- ما با یک کشور طرف نیستیم. ما با یک باند تبهکار و رژیم درنده و جنایتکار طرفیم. رژیم صهیونیستی قائل به هیچ قانون و قواعدی نیست. در یک سال گذشته بارها و بارها مشخص شد باند تبهکار تلآویو، برای رسیدن به اهداف خود، دست به هر کاری میزند، بنابراین ایران در مناسبات و معادلات خود نسبت به رژیم صهیونیستی، هرگز نباید ذات و ماهیت تروریستی این رژیم را نادیده بگیرد. تجربه ماههای اخیر نشان داده است اگر این رژیم از رفتار طرف مقابل خود تلقی عقبنشینی یا انفعال داشته باشد، بیرحمانه دستگاه ترور و قتل عام خود را پیش میبرد. پس از ترور شهید هنیه، به خاطر وعده آمریکا مبنی بر تحقق آتشبس در غزه، ایران عملیات خونخواهی هنیه را به تعویق انداخت. در مقابل این اقدام ایران، نه تنها رژیم صهیونیستی نسبت به کاهش تنش اقدام نکرد، بلکه با تلقی نادرست از صبر و خویشتنداری ایران، جنایت در لبنان را آغاز کرد. ترور فرماندهان ارشد نظامی، فاجعه غیرانسانی انفجار پیجرها و نیز ترور ناجوانمردانه شهیدان سیدحسن نصرالله و عباس نیلفروشان، یک نمونه بارز از دستگاه محاسباتی باند تبهکار تلآویو است. در مقابل چنین رژیمی با چنین محاسبات و مدل رفتاری، قاعدتا نباید اشتباه خویشتنداری بعد از شهادت هنیه را تکرار کنیم. ایران باید از همه حقوق خود برای تنبیه و تضعیف رژیم صهیونیستی استفاده کند.
۴- حمله رژیم صهیونیستی به ایران به اذعان مقامات رژیم و رسانههای آنان یک حمله ضعیف بود. چرا تن به این حمله ضعیف داد؟ رژیمی که در مواجهه با مردم مظلوم لبنان و غزه، ژست مرد دیوانه میگیرد و بیرحمانه نسلکشی میکند و خشونت به خرج میدهد، چرا وقتی به درگیری مستقیم نظامی با ایران رسید پایش سست شد و نتوانست برخلاف لبنان و غزه، دندانهایش را به ایران نشان دهد؟ قطعا مهمترین دلیل حمله ضعیف رژیم صهیونیستی، ترس و وحشت آنها از پاسخ ایران است. در «وعده صادق ۱ و ۲» بویژه در «وعده صادق 2» آنها مختصات قدرت ایران را تخمین زدند، بنابراین به جز ترس از پاسخ ایران، رژیم صهیونی هیچ ملاحظهای برای انجام این حمله ضعیف نداشته است. رژیمی که سیدحسن نصرالله را ترور میکند، قطعا اهل ملاحظه نیست مگر اینکه عمیقا احساس ترس کند.
در مجموع با وجود اینکه حمله اسرائیل بسیار ضعیف و نشاندهنده ضعف آنها در مقابل قدرت ایران است اما این تلقی ضعف، به خاطر مقایسه با عملیات «وعده صادق 2» است؛ اگرنه حمله صهیونیستها یک تجاوز به تمامیت ارضی ایران بوده که باعث شهادت تعدادی از دلاورمردان ارتش جمهوری اسلامی نیز شده است. به همین خاطر ایران حتما باید به این تهاجم رژیم صهیونیستی پاسخ محکم، دقیق و متناسب بدهد. تجربه و سوابق رفتار رژیم جنایتکار صهیونیستی نشان داده است هرگونه مماشات در مقابل این جنایتکاران، نتیجه معکوس خواهد داشت. ماجرای ترور شهید هنیه، خویشتنداری ایران و ترور شهید سیدحسن نصرالله، یک تجربه آشکار در مقابل دیدگان ما است، بنابراین در راستای احقاق حق مردم ایران، تامین امنیت و نیز تنبیه این جنایتکاران، پاسخ ایران به این تجاوز رژیم صهیونیستی قطعی است.
******
ناگفتههای حمله اسرائیل به ایران
سایت نورنیوز در تحلیلی در خصوص حمله اسرائیل به چند پایگاه نظامی در ایران، با عنوان «واقعیات یک حمله» نوشت:
ایستادن دانیل هاگاری سخنگوی ارتش رژیم اسرائیل در برابر دوربینها و سخن گفتن از حملهای علیه ایران با نام «روزهای پشیمانی»، دستکم برای ساکنان اراضی اشغالی چشمانداز یک هجوم تمام عیار علیه جمهوری اسلامی را رقم زده بود اما شواهد در عالم واقعیت حکایت از آن دارد که حمله انجام شده، بسیارمحدود و کم اثر بوده است. اما در مقام پاسخ به این سئوال که چرا چنین انتظاری در میان افکار عمومی در جهان و منطقه به وجود آمده و البته بیجواب ماند و کوه ادعاهای رژیم صهیونیستی موش زایید، تحلیلها و خبرهای ضدونقیضی در فضای رسانهای و سیاسی مطرح است. در میانه این تحلیلها اما یک گزاره غیرقابل انکار بوده و آن قدرت جمهوری اسلامی ایران در مواجه با دشمن اصلی خود در منطقه است.
هجوم هوایی رژیم صهیونیستی به ایران یک ماه پس از عملیات وعده صادق ۲ و موشک باران بخشهای مختلف سرزمینهای اشغالی از سوی ایران در پاسخ به جنایات رژیم صهیونیستی صورت گرفت اما آنچه در این یک ماه در تیتر و قاب رسانههای غربی منتشر شد، از جنگی متفاوت حکایت داشت. در طول این مدت، عملیات روانی گسترده ای علیه جمهوری اسلامی ایران در رسانه های غربی و اسرائیلی آغاز و اجرا شد. رسانههای عبری و همراهان فارسیزبان این رژیم در برخی شبکههای ماهوارهای با تولید انبوه خبرها درباره نحوه حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران، درصدد القای ناامنی در کشور و ایجاد ترس و یاس در جامعه ایران بودند.
مقابله سریع و موفق پدافند ایران با هجوم هوایی رژیم اسرائیل و آسیبهای بسیار محدود این حمله پرسش بسیار مهمی را در رسانههای داخلی و خارجی درباره این حمله مطرح کرده است که میتوان آن را به این صورت سادهسازی کرد: «آیا اسرائیل تمایلی برای حمله گسترده به ایران نداشته و یا توانی برای اجرای این تمایل در اختیار نداشته است؟»
در بررسی بخش نخست این سوال و مراجعه به رفتار اسرائیل در قبال دشمنان خود، میتوان قاطعانه اعلام کرد که تلآویو از هر فرصتی برای حمله و آسیب گسترده به جمهوری اسلامی ایران، در هر شرایط و موقعیتی دریغ نکرده و نخواهد کرد. از این رو آسیبهای محدود حمله بامداد شنبه، نه به دلیل عدم تمایل این رژیم که به دلیل ناتوانی آنها در تقابل با ایران بوده است. با این وجود و بر فرض بسیار ناممکنِ عدم تمایل برای گسترش جنگ با ایران از سوی اسرائیل، این مهم را هم باید در دسته دلایل ناتوانی رژیم صهیونیستی قرار داد. عدم تمایل به جنگ نه از سر خیرخواهی برای منطقه و ایران که به دلیل ترس و ضعفی است که اسرائیل پس از یک سال جنگ فرسایشی در غزه و لبنان و شکست دردستیابی به اهداف خود به آن مبتلا شده است.
******
چرا اسرائیل تاسیسات هستهای یا مراکز اقتصادی ایران را هدف قرار نداد؟
سید رضا صدرالحسینی کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با ایرنا در خصوص ماجراجویی اخیر رژیم صهیونیستی نسبت به برخی از مراکز نظامی ایران در شامگاه شنبه (پنجم آبانماه) و حمایت تمام قد آمریکا از این رژیم، اظهارداشت: فروپاشی حیثیت رژیم صهیونیستی پس از عملیات موفق و گسترده وعده صادق ۲ به گونهای بود که نتانیاهو نمیتوانست پاسخ قانع کنندهای برای نیروهای نظامی و افکار عمومی سرزمینهای اشغالی و جهانی تهیه کند. پس از شکست در عملیات وعده صادق ۲ و البته مجموعه شکستهای جبران ناپذیر یا ترمیم ناپذیر رژیم صهیونیستی پس از عملیات طوفان الاقصی آنها را به نقطه جوش رساند و این رژیم را وادار کرد تا جهت آرام کردن افکار عمومی و ترمیم جزیی آنچه که در طوفان الاقصی و وعده صادق ۱ و ۲ بر این رژیم گذشته بود، اقدام اخیر را انجام دهد.
این کارشناس مسائل بینالملل افزود: آمریکا و بخشی از کشورهای اروپایی در این اقدام به طور مستقیم از رژیم صهیونیستی حمایت میکردند و همانگونه که وزیر خارجه آمریکا هم گفت آنها نتوانستند فضای داخلی آمریکا را برای نتانیاهو تبیین کنند که این اقدام در شرایط کنونی نه به نفع رژیم صهیونیستی است و نه به نفع آمریکا و اروپا، اما باید توجه داشته باشم که تعداد کثیری از هواپیماهای جاسوسی، سوخت رسان و هواپیماهای ضد فعالیتهای الکترونیک قبل و حین ماجراجویی رژیم صهیونیستی در فضای خارجی جمهوری اسلامی ایران مشغول فعالیت بودند. قطعاً ملت ایران این حرکت شیطنت آمیز رژیم صهیونیستی را به حساب آمریکا و حامیان غربی آن خواهد گذاشت.
صدرالحسینی تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران از تمام ظرفیتهای حقوقی و دیپلماتیک خودمان علی رغم آنکه این عملیات کوچک و ماجراجویانه و در راستای بهم ریختن منطقه بود، استفاده خواهد کرد و موارد و موضوعات را به نهادها سازمانها و مراکز حقوقی و بینالمللی ارجاع خواهد داد.
وی در پاسخ به این سوال که چرا رژیم صهیونیستی علی رغم تهدیدات قبلی خود تاسیسات هستهای یا مراکز اقتصادی ایران را هدف قرار نداد، گفت: این موضوع چند دلیل اصلی دارد یکی از دلایل اصلی آن شکست رژیم صهیونیستی از مقاومت لبنان در هفتههای اخیر بود. یعنی اگر رژیم صهیونیستی براساس برآوردهای نظامی خود به این نتیجه میرسید که میتوانست عملیات سنگین علیه منافع ایران انجام دهد و وحشت و ترسی از موشکهای کوتاه بُرد مقاومت نداشت، ممکن بود این اقدام را انجام دهد.
این کارشناس مسائل بینالملل بیان کرد: یکی دیگر از دلایل این موضوع هم به دست آوردن نقشههای سری رژیم صهیونیستی توسط جمهوری اسلامی ایران در هفتههای اخیر بود که بخشی از این عملیات سری در فضای مجازی ایران نیز کاملاً مشاهده شد. علت سوم هم پاسخ قاطع و سنگین جمهوری اسلامی ایران در مقابل اقدامی بود که رژیم صهیونیستی ممکن بود انجام دهد.
صدرالحسینی در پایان خاطرنشان کرد: رژیم صهیونیستی کاملا متوجه این موضوع بود که اگر سطح اقدام خودش را بالاتر میبرد در مقابل زیرساختهایش امکان لطمه دیدن و صدمات شدیدی را از ایران داشت و به همین دلیل مراقبت کرد که ضمن ترمیم بخشی از حیثیت برباد رفته خود یک اقدام مختصری هم جهت پاسخگویی به افکار عمومی ساکنین سرزمینهای اشغالی داشته باشد.