«تفکر نقادانه دربارۀ مسائل اخلاقی»
نویسندگان: ریچارد پل و لیندا اِلدر
مترجم و بازنویس: مهدی خسروانی
ناشر: فرهنگ نشر نو، چاپ اول 1401
175 صفحه، 88000 تومان
****
سالها سال پیش، انواع گوناگونی از سلبریتیها در یک پارتی سطح بالا حضور داشتند. در آن میان، جوان تنومند سیاهپوستی داشت زور میزد تا خودش را به یک مدلینگ جذاب تحمیل کند. پیرمردی که شاهد این صحنه بود، آمد و به آن جوان تذکر داد که کارش از جهت اخلاقی درست نیست، و با این کار حسابی اوقات او را تلخ کرد و باعث شد از کوره در برود. آن نرّهغول به سینۀ پهن و ستبرش اشاره کرد و گفت:
«لعنت بر شیطان! تو منو میشناسی؟»
«نه!»
«من نفر شماره یک بوکس سنگینوزن جهانام. به من میگن مایک تایسون.»
«بیخیال مرد! تو منو میشناسی؟»
«نه!»
«من هم در کار خودم نفر شماره یکام. به من میگن ای. جی. آیر.»
«خب؟»
«خب بهتره این چیزها رو بذاریم کنار و مثل دوتا آدم عاقل با هم صحبت کنیم.»
با اینکه آیر، فیلسوف تحلیلی مشهور، در آن زمان 77 ساله بود و پروفسوری طراز اول، ولی واقعاً چگونه میتوانست با آن جوان آمریکایی بحث کند؟ بررسی اخلاقی این مسئله و دیگر مسائل به این سادگی نیست. در اینجا پرسشهای زیادی پیش میآید. برای نمونه، چرا کار مایک تایسون درست نبود؟ آیر چه حقی داشت که مانع او شود؟ اصلاً کار درست دقیقاً چه بود؟ آیا در مسائل اخلاقی فقط یک گزینه وجود دارد؟ چگونه میتوان آن را کشف کرد؟ اگر چند گزینه هست، کدامیک را باید برگزید؟ با چه ملاکی؟ برای دیگر موقعیتها و دیگر افراد چطور؟ یکی از دلایل دشواری پاسخ دادن به یک پرسش در حوزۀ اخلاق این است که پاسخی یگانه به آن پرسش وجود ندارد که بهترین پاسخ ممکن برای همگان باشد. پس میبینیم که تفکر اخلاقی کار سادهای نیست.
نکتۀ دیگر اینکه تایسون در آن موقعیت نقش اخلاقی عامل یا بازیگر را داشت. در مقابل، آیر نقش ناظر را ایفا میکرد. در اخلاق نقشهای دیگری هم هست: توصیهکننده، راهنما، قاضی و منتقد. وجه اشتراک همۀ اینها این است که نیاز به تفکر اخلاقی دارند. برای این مقصود به مفاهیم واضح و متمایز، اصول کلی و مبنایی، و استدلالهای درست نیاز داریم. همۀ اینها نیاز به آموزش و آموختن دارد؛ کاری که ابداً ساده و پیشپاافتاده نیست. این کتاب میخواهد چنین کاری را، تا حد ممکن، همهجانبه برایمان انجام دهد. برای نمونه، هم نویسنده و هم مترجم فهرستی از مفاهیم و اصطلاحات اخلاقی پرکاربرد را تهیه کردهاند که آنها را هم تعریف میکند و هم توضیح میدهد. در نتیجه، تفکر اخلاقیمان بهتر و دقیقتر میشود.
در بخش اول با «کارکردها و مانعهای اصلی اخلاقشناسی» آشنا میشویم. بخش دوم به «شبهاخلاقشناسی» اختصاص دارد که به ما تذکر میدهد چه چیزهایی را با اخلاق اشتباه نگیریم. اموری هنجارگونه همچون عرف، فرهنگ، قانون، آداب و رسوم، ایدئولوژیهای سیاسی از این قابلیت برخورداند که جایگزین اخلاق شوند. به همین دلیل، تفکر نقادانۀ اخلاقی باید آنها را از اخلاق جدا کند. بخش سوم مؤلفههای مشترک در استدلالهای اخلاقشناسانه را توضیح میدهد. بخش بعدی به رابطۀ میان اخلاق و زبان میپردازد. در بخش پنجم میآموزیم که در حوزۀ اخلاق دو نوع پرسش داریم: پرسش اخلاقی ساده و پرسش اخلاقی پیچیده. بخش ششم به ما یادآور میشود که برای تفکر اخلاقی، واقعیتها را از چند منظر مختلف بررسی کنیم. اما یک استدلال اخلاقشناسانه را چگونه باید ارزیابی کنیم؟ بخش هفتم معیارهایی برای این کار به دست ما میدهد. در بخش هشتم فهرستی از تواناییها و فضیلتهای اخلاقشناسانه را میبینیم. در بخش نهم، «سخن پایانی»، نویسندگان مباحث کتاب را خیلی فشرده بازگو کردهاند. بخش بعدی فهرست و توضیحی از واژگان عادی و تخصصی در زمینۀ اخلاق است. بخش پایانی «تمرینها» است که شامل 14 پرسش فکری نقادانه در باب مسائل اخلاقی است، بهعلاوۀ 14 پاسخ پیشنهادی برای آن پرسشها. در ضمیمۀ آخر کتاب یک واژهنامۀ توصیفی دیگر هم هست. مترجم دو پیوست دیگر هم به کتاب افزوده است: اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و اعلامیۀ حقوق بشر اسلامی.
این کتاب از آن نوع آثار مختصر و مفید است که حداکثر مطالب را بهصورت فشرده، اما دقیق بیان میکنند. برای آشنایی با این سبک و سیاق، به بخشی از کتاب در زمینۀ آموزش تفکر اخلاقی در مواجهه با محتواهای رسانههای جمعی اشاره میکنم:
«نکتۀ مهم دیگر این است که هیچ رسانهای، حتی اگر بخواهد، نمیتواند همۀ واقعیتها (و فقط واقعیتها) را عرضه کند. حتی اگر از بیان همۀ واقعیتها (کاری که عملاً ناممکن است) صرفنظر کرده و تصمیم بگیرد صرفاً واقعیتهای مهم را به اطلاع مخاطبانش برساند، باز هم نمیتواند؛ چون معیار مشخص و قاطعی برای اهمیت در دست نداریم. ممکن است یک خبر از دید گروهی از مردم مهم باشد اما همان خبر از دید گروهی دیگر بیاهمیت باشد.
نگاهی به واکنش جامعه در مواجهه با خبرها نشان میدهد که حساسیت گروههای مختلف تا چه اندازه با هم تفاوت دارد. برای نمونه، در حالی که گروهی از مردم به خبرهای مربوط به گرانی حساساند، گروههایی هستند که برگذاری کنسرت در شهر خودشان را خبر بسیار مهمتری میدانند... برای آنکه پوشش رسانهای یک مسئلۀ اخلاقی را بهدرستی تحلیل و ارزیابی کنیم، باید این کارها را انجام دهیم:
1- نظرگاهی را که یک گزارش یا یک مطلب از آن نظرگاه تهیه شده است، بهخوبی تحلیل کنیم؛
2- این موضوع را که چه کسانی قرار است مخاطب آن گزارش یا مطلب باشند، نیز بهخوبی تحلیل کنیم؛
3- ببینیم آن گزارش یا مطلب چه دیدگاههایی را نفی میکند یا نادیده میگیرد؛
4- میان واقعیتهای خام (که گزارش ظاهراً به آنها برمیگردد) و تفسیر آن واقعیتها تمایز بگذاریم؛ به همین ترتیب، میان واقعیتهای خام و "پیچشی" که روی آنها اعمال شده است، تمایز بگذاریم.
هنگام روبهرویی با خبر یا تحلیلی که برآیندهای اخلاقی دارد، همواره باید پرسشهایی از این دست بپرسیم: "آیا این مقاله (یا گزارش) به همۀ جنبههای قضیه پرداخته است؟"، "چه جنبههایی را از قلم انداخته است؟"، "اگر در این مقاله یا گزارش، دادهها و واقعیتهای دیگری برجسته شده بودند، آیا ممکن بود داوری اخلاقی دیگری دربارۀ موضوع داشته باشیم؟ چهطور؟"، "اگر این مقاله را مخالفان ما نوشته بودند، چهطور به مسئله میپرداختند؟"، "اگر این مقاله را کسانی نوشته بودند که فرهنگشان با ما فرق میکند، چهطور به مسئله میپرداختند؟"
با انجام دادن این کارها و طی کردن این مراحل، میتوانیم داوریهای اخلاقی مستقلتری داشته باشیم و بازیخورِ تحریفهای مفهومی رسانهها نشویم که ما را به بدفهمی مسائل اخلاقی سوق میدهند.»
*دکترای فلسفه