مسئله حضور مهاجرین افغانستانی در ایران بستری برای پرسشهای بسیار جامعه و عرصهای برای شبههافکنی کسانی شده که نانشان در تخریب اذهان مردم است اما با این وجود و نیاز مبرمی که به تنویر افکار عمومی احساس میشود، هنوز پاسخ درستی از سوی مسئولین امر داده نشده و مسئله مهاجرین، آرامآرام در حال تبدیلشدن به شکافی بزرگ در جامعه ماست.
وقتی بخش قابلتوجهی از محتوای تولیدشده در شبکههای اجتماعی بر موضوع مهاجرین افغانستانی متمرکز شده و یا سوالات پرتعدادی از سخنگوی دولت در جلسه پرسش و پاسخ با مردم پیرامون این موضوع – در نمایشگاه رسانهها – مطرح میگردد، نشان میدهد که مسئله افغانستانیها در حال تبدیلشدن به یک دغدغه عمومی است و باید به شکل دیگری پیرامون آن کنشورزی کرد زیرا جنس ابهامات مطروحه از نوع اتهام به نظام سیاسی است.
میگویند که تشکیل سازمان ملی مهاجرت، سازماندهی مهاجرین و اعطای تابعیت به برخی از آنها برای بالابردن آمار مشارکت انتخاباتی و راهپیماییهاست؛ مسئلهای که بسیار مضحک تلقی میشود و چهبسا تقلیل دغدغهای اجتماعی به نزاعی سیاسی باشد اما وقتی مقامات رسمی در بطن ماجرا حضور نداشته و روایت متقنی را ارائه نکنند، این قسم شبههافکنیها و اتهامات ارج و قرب مییابد؛ آنهم در فضای مسموم رسانهای و پذیرش روایتهای منفی و جهتدار از سوی بخشی از مردم. وقتی هنوز آمار دقیقی از تعداد مهاجرین افغانی حاضر در ایران ارائه نشده و حتی چندین عدد متفاوت از سوی مسئولین مطرح میگردد، چرا نباید انتظار داشت که عرصه برای دروغپراکنی و اتهامات، فراخ شود؟
این پرسشی جدی از مقامات دولتی است که چرا نتوانستهاند بهصورت جدی مقابل ترکشهای اصابتشده به نظام ایستادگی کرده و شبههافکنان را به گوشه رینگ ببرند؟ این دستگاه عظیم رسانهای دولت اگر در این بزنگاهها نتواند روایت صحیح را ارائه داده و بر شبهات مطروحه غلبه کند، اساساً فلسفه وجودی و کارکردش زیر سوال است. لذا بهنظر میرسد که ارجحیتیافتن برخی روایتهای غلط حول مسئله مهاجرین افغانستانی، بهدلیل عدول مقامات رسمی و خصوصاً دولت از وظایف خود است. باید برای افکار عمومی روشن گردد که تشکیل سازمان ملی مهاجرت نه برای اعطای شناسنامه به افغانیها و مشارکت آنان در انتخابات و راهپیماییها، بلکه گامی در جهت ساماندهی مهاجرینی است که سالها بهشکل بیقاعده و بدون ضابطهای در ایران حضور داشته، بدون هویت مشخص به فعالیت پرداخته و بخشی از آنها با علم به این موضوع مرتکب جرمهای بسیاری در شهرهای مختلف میشوند.
لذا ضرورت دارد که مردم هر دو وجه سلبی و ایجابی مسئله ساماندهی مهاجرین را دیده و درک کنند که در کنار ضابطهمند کردن حضور افغانستانیها در ایران، اقدامات بسیار مهمی در مرزهای شرقی برای تامین امنیت و جلوگیری از ورود غیرقانونی افراد به کشور در حال انجام است؛ اقداماتی چون انسداد مرزها با افغانستان و حتی ورود ارتش جمهوریاسلامی به این موضوع که نشاندهنده اهمیت ساماندهی وضعیت آشفته گذشته و ترسیم معادلات جدید امنیتی است. اما متاسفانه آنچیزی که دست برتر را داشته و در افکار عمومی از رجحان برخوردار است، همین اعوجاجهایی است که اذهان را آشفته و انگشت اتهام را بهسمت نظام سیاسی میگیرد که ریشه آن در انفعال رسانهای و بیتفاوتی دولتمردان نسبت به امری فراگیر و دغدغهای اجتماعی است که تداوم آن میتواند این مسئلهای را به شکافی بزرگ تبدیل کرد و موجب راندن تفاسیر غلطی چون اراده نظام برای تغییر بافت جمعیتی ایران گردد.