«روانشناسیِ سلبریتی»
نویسنده: گیل استیوِر
مترجم: تهمینه زاردشت
ناشر: نشر نو، چاپ اول 1402
149 صفحه، 100000 تومان
****
اینستاگرام. اکسپلورر. آقا، که حالا حسابی مشهور شده، یک کت براق عجیب و غریب پوشیده که به نظر کاملاً زنانه میآید. بعد با آن شکل و شمایل ناهنجار از چیزی تعریف میکند که از آن پوشش کذائی هم مسخرهتر است، و صدای بچهگربه درمیآورد. ملت آریایی همیشه حاضر در اینستاگرام نیز در کامنتها سنگ تمام میگذارند و غش و ضعف میکنند. لایک هم بیشمار. احتمالاً بیشتر افراد به حال این وضعیت تأسف میخورند و سلبریتی را پدیدهای بد، مضرّ، مخرّب و حتی مزخرف میدانند. شاید؛ اما حتی اگر خود سلبریتی امری مزخرف باشد، تأمل در آن و بررسیاش مزخرف نیست. بهعلاوه، گیریم که سلبریتی سطحی است. اما انسان باید بسیار عمیق باشد تا بتواند سطحی بودن این پدیده را خوب درک کند. اگر کسی در این مطلب شک دارد، این کتاب را بخواند؛ خواهد دید که سلبریتی بهعنوان مسئله چقدر جدی است و جای نظریهپردازی دارد. ناگفته نماند که فهمیدن این پدیده هم البته ساده نیست. فهمیدنش، هم کار میبرد و هم نتیجهاش آموزنده است.
روشن است که سلبریتی را میتوان از منظرهایی گوناگون بررسی کرد. در این کتاب با نگاهی روانشناختی واکاوی شده است. فصل اول، «سلبریتی»، به سرشت خود این موضوع میپردازد و مسائلی از ایندست را پاسخ میدهد: سلبریتی حالت است یا خصلت؟ شهرت و سلبریتی چه شباهتها و چه تفاوتهایی دارند؟ آیا سلبریتی پدیدهای مدرن است یا در گذشته هم وجود داشته است؟ سلبریتی چه ارتباطی با ظهور جوامع صنعتی دارد؟
نویسنده در فصل دوم، «روانشناسی و سلبریتی»، از آراء روانشناسان بزرگ بهره گرفته تا این پدیده را بیشتر روشن سازد؛ کسانی همچون، آلبرت بندورا، اریک اریکسون، جان بالبی، اروینگ گافمن، هانری تایفل، و الوین تافلر. در فصل سوم، «سلبریتی در مقایسه با شهرت»، به پرسشهایی برمیخوریم که از رابطۀ میان آن دو مفهوم برمیخیزند: سلبریتی مقدم بر شهرت است یا برعکس؟ آیا سلبریتی میتواند بدون شهرت باشد یا برعکس؟ رابطۀ میان سلبریتی و برندسازی (در سیاست و تجارت) چیست؟
مفصلترین بخشِ کتاب فصل چهارم است: «چالشهای زندگی سلبریتی». نویسنده در این فصل به سراغ این مسئله میرود که سلبریتیها بهعلت سلبریتی بودن چگونه زندگی میکنند. به عبارت دیگر، مسئله این است: سلبریتی بودن چه تأثیری بر زندگی سلبریتیها میگذارد؟ پاسخ مشروح این مسئلۀ بزرگ و جذاب مبتنی بر دو نوع داده است: تجربههای بازگوشدۀ سلبریتیهایی که دوستان نویسنده هستند، و خودزندگینامههای بعضی از سلبریتیها. نکات جالب زیادی در این فصل هست که خواننده در نهایت به این نتیجه میرسد که سلبریتی بودن هم چندان آش دهنسوزی نیست.
فصل پنجم، «سلبریتیها و هواداران»، به رابطۀ میان شخصیتهای سلبریتی و هوادارنشان میپردازد. نویسنده در این زمینه تجربههای دستاول دارد؛ زیرا خود سالهای بسیاری جزو هوادارن سلبریتیها بوده است؛ آن هم سی سال! یکی از مزیتهای نویسنده و، به تبعش، این کتاب همین است که خانم گیل استیور علاوه بر دانش نظری، رابطۀ مستقیم و تجربۀ بیواسطه در باب مباحث این کتاب دارد. لذا در این فصل، نزدیکی به سلبریتی، ملاقات با سلبریتی، و تقلید از سلبریتی را تشریح میکند. همچنین، در این بخش مطالبی میخوانیم که پرتوی درخشان بر بعضی از وضعیتهای گیجکنندۀ فعلی میافکنند؛ مثلاً چگونگی رفتار نوجوانان در ارتباط با سلبریتیها، و اینکه چرا حتی بزرگسالان به آنها علاقمندند.
امروزه پدیدۀ سلبریتی با رسانههای اجتماعی گره خورده است. بنابراین هرگونه کاوش در سلبریتی بدون بررسی آن رسانهها ناقص و معیوب خواهد بود. در فصل پایانی، «جمعزدایی از رسانهها و پیدایش رسانههای اجتماعی»، به این مهم پرداخته میشود. در این بخش به پدیدۀ جالب سلبریتی فوری و موقتی هم اشاره میشود؛ کسانی که، بر حسب اتفاق یا حادثهای، حداکثر چند هفته، بهاصطلاح، وایرال میشوند و سپس دوباره گم میشوند و از یادها میروند.
اما «عیب مِی جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو.» سلبریتی میتواند جنبههای مثبتی هم داشته باشد. چنان شهرتی از امکاناتی برخوردار است که میتوان آنها را برای اموری با ارزشِ ایجابی بهکار گرفت. نویسنده در «پسگفتار» اثرش به این موضوع میپردازد و، برای نمونه، توضیح میدهد که شخصیتهای سلبریتی از این مزیت مفید برخودارند که میتوانند پیام مهمی را بلندتر، رساتر و بیشتر به گوش دیگران و حتی جهانیان برسانند.
این کتاب در چارچوب روانشناسی و روانشناسی اجتماعی نگاشته شده، اما میتوان آن را به عرصۀ کلیتر فرهنگ ربط داد. اهمیتش نیز همین است. و از این جهت نیز کلیتر میشود و میتواند فرهنگ خواننده و فهم او را از فرهنگ ارتقا دهد.
بله؛ انسان در بطن فرهنگ زندگی میکند، اما در کدام سطح و ساحتش؟ در حالت متعارف، انسان مسخر جریان فرهنگ نازلی است که از رسانههای جمعی پمپاژ میشود و کل ذهن و زندگی او را مبتذل میسازد. در این میان، کتابها سدی بزرگ هستند در مقابل این سیل آلوده. صد البته کتابهای خوب؛ حتی اگر کوچک باشند. یک کتاب خوب اگر خوب خوانده شود، مانعی مستحکم در برابر ابتذال رایج روزمره است. یک کتاب خوبِ کوچک ضربهای به ذهن انسان وارد میکند که یا سطح فهم او را ارتقا میدهد یا ساحتش را دگرگون میکند. هر کدام باشد، در نقطهای ایستاده که از آلودگی ابتذال مصون است. البته نباید منتظر ماند که چنین چیزی خودش به سراغ ما بیاید. کسی که شر ابتذال را درک کرده باشد، باید برخیزد و به دنبال چنان پناهگاهی برود.
*دکترای فلسفه