کتاب‌های جلد سفید

احمد راسخی لنگرودی،   4030410110

از اوضاع و احوال کتابخانه می‌شد عقاید و افکار اهل خانه را خواند. اینکه چگونه فکر می‌کنند و چه راهی را در سیاست دنبال می‌‌کنند، و خلاصه اینکه مرام و مسلکشان چیست. اما اینکه چرا صاحبخانه قصد برچیدن این کتابخانه را داشت در ابتدای امر چیزی نمی‌دانستم.

کتاب‌های جلد سفید

    تا آن زمان کمتر کتابخانه شخصی دیده بودم در این شکل و شمایل؛ کلکسیونی بود از کتاب‌های چپ؛ بیشترشان جلد سفید، نشان از کتاب‌های ممنوعه در دوره چپ و چپ‌گرایی. در دوره‌ای داشتن هر یک از این کتاب‌ها کافی بود زندگی‌ای را به باد دهد و هوادارش را بکشاند به چهار دیواری زندان. به همین خاطر این گونه کتاب‌ها در جلدهای سفید منتشر می‌شد تا در یک نظر ماهیتش شناخته نشود. البته کتاب‌های جلد رنگی هم در این کتابخانه کمابیش وجود داشت، اما نسبتش ده به یک بود. این دسته از کتاب‌های جلد رنگی هر چند تعدادشان اندک بود اما در میان آن جلد سفیدها بیشتر به چشم می‌آمد.  

   از اوضاع و احوال کتابخانه می‌شد عقاید و افکار اهل خانه را خواند. اینکه چگونه فکر می‌کنند و چه راهی را در سیاست دنبال می‌‌کنند، و خلاصه اینکه مرام و مسلکشان چیست. اما اینکه چرا صاحبخانه قصد برچیدن این کتابخانه را داشت در ابتدای امر چیزی نمی‌دانستم. برای خودم هم جای سئوال بود. بنا به تجربه‌ای که داشتم فکر می‌کردم صاحبخانه از فروش این کتابخانه می‌خواهد مثل خیلی از این کتابخانه‌فروش‌های خانگی مشکلی از مشکلات اقتصادی خود را حل کند، یا اینکه باد هجرت در اهل خانه وزیده است، یا شاید بحث ارث و میراث در میان است. اما حقیقت چیز دیگری بود که در جای خود اشاره خواهم کرد.  

   این نکته را هم اضافه کنم چنانکه گفتم از دوره‌ای سخن می‌گویم که هنوز کمونیسم به تاریخ نپیوسته است. در میان روشنفکران حرف اول را می‌زند. در دوره‌ای که هر جا می‌رفتی حرف از چپ و چپ‌گرایی بود. مبارزه در راه آرمان‌های چپ در میان نسل جوان رواج داشت. کمتر کتابخوانی پیدا می‌شد بیگانه با اصول و مبانی مارکسیسم باشد و در نهایت خوشه‌ای از آن برنگرفته باشد. 

   باری، کتابخانه‌ای بود بزرگ، با قفسه‌هایی تماما فلزی، حاوی چهار پنج هزار جلد کتاب. سه ضلع از اتاق چهارده متری را از پایین تا سقف کتاب‌های سفید پر کرده بود. از مجموعه آثار مارکس و انگلس گرفته تا مجموعه آثار لنین و سایر چهره‌های شناخته شده مارکسیسم. برای قیمت‌گذاری از هر قفسه دو سه کتاب از همان کتاب‌های جلد سفید کشیدم بیرون، این عناوین به چشمم آمد؛ «زمینه تکامل اجتماعی» اثر جمعی از نویسندگان، «ماتریالیسم دیالکتیک» اثر موریس کنفورت، «اقتصاد سیاسی» اثر ف. م. جوانشیر، «نقش شخصیت در تاریخ» اثر پلخانف، «منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» و «آنتی دورینگ» اثر فردریک انگلس، و...     

   چیزی که بیش از همه نظرم را به خود جلب کرد کتاب‌های اهدایی بود. آنهم با دستخط برخی مترجمان یا نویسندگان در صفحه نخست کتاب‌ها. این دستخط‌ها برای دارنده‌اش یک امتیاز بزرگ محسوب می‌شد. چیزی نبود که بتوان نادیده‌اش گرفت. لابد هر یک به سهم خود خاطره‌ای را برای صاحبش تداعی می‌کند. خاطره‌ای از دیدارها و گپ و گفت‌ها. از خانم خانه که از همان لحظه دیدار کمی گرفته به نظر می‌آمد پرسیدم حیف نیست این کتاب‌های اهدایی؟! آخه سرمایه خانه است. این دستنوشته‌ها را نمی‌شود نادیده گرفتشان و از خود جدایشان کرد! 

   در حالی که چپ چپ نگاهم می‌کرد گفت: «برایم دیگر هیچ اهمیتی ندارد. می‌خواهد اهدایی باشد یا غیر اهدایی. گور پدر این کتاب‌ها! هر چه زودتر همه را از اینجا ببر، هر چه هست و نیست.» آنگاه اشاره کرد به عکسی که در گوشه‌ای از کتابخانه نصب شده بود، و ادامه داد: «همسرم را به واسطه همین کتاب‌ها از دست دادم. دیگر نمی‌خواهم فرزندانم به سرنوشت او دچار شوند. می‌ترسم آنها هم بیفتند در دام این دامگسترها و آن وقت من بشوم یکه و تنها! همان که گفتم همه را جمع کن و از اینجا خارجشان کن که تاکنون هر چه کشیدم از دست این کتابخانه لعنتی بوده.» 

    شنیدن عباراتش برایم قدری سنگین بود. همینطور بِر و بِر نگاهش می‌کردم! احساس سنگینی به من دست داد. انگار سنگی به گردنم آویخته باشند. خانم خانه خیلی غضبناک به نظر می‌رسید. اوقاتش تلختر از آن بود که بتوان با چند کلمه توصیفش کرد. وقتی حرف می‌زد خون خونش را می-خورد. عصبیت تمام وجودش را می‌گرفت. معلوم بود تازه به این مصیبت گرفتار آمده‌، هنوز از غمش بیرون نیآمده. 

   سرتان را درد نیاورم وقتی دید هاج و واج نگاهش می‌کنم با لحنی طلبکارانه خطاب به من: «چرا معطلی آقا؟! همه را جمع کن و ببر! بیش از این طولش نده. مگر کتابخانه را نمی‌خواهی!؟ پس چرا دست دست می‌کنی؟»

   یک لحظه به خودم آمده گفتم: خانم! من که هنوز قیمت‌گذاری نکردم! هنوز کو تا بستن قرارداد؟! بدون هیچ درنگ و تاملی گفت: «من که از شما قیمت و قرارداد نخواستم، خواستم؟! همه این کتابخانه هدیه به شما. می‌خواهید همه را یکی یکی با دستخط خودم به شما هدیه کنم!؟ اینطوری به من تضمین می‌دهید از شر این کتابخانه خلاص شوم؟! حتی حاضرم بابتش مبلغی هم به شما تقدیم کنم!» 

   حسابی گیج شده بودم. مات و مبهوت همین‌طور نگاهش می‌کردم. چه چیز می‌خواهد بگوید؟ قدری مکث کرده گفتم: یعنی...! «آره آقا! همین که گفتم. ببرید و مرا از شر این موجودات کاغذی هر چه زودتر خلاص کنید. حرامزاده‌های لعنتی! از آن روزی که به این خانه آمدند روزی رنگ آرامش به خود ندیدم. زندگی‌ام را از هم پاشاندند.»

   تازه دستگیر می‌شد به چه منظوری به اینجا فراخوانده شدم. فروش کتاب‌ها نبود، خلاصی از کتاب‌ها بود!                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                

yektanetتریبون

پربحث‌های دیروز

  1. جمعیت اتباع افغانستانی مقیم ایران بیش از ۶ میلیون نفر است

  2. وقت مقابله‌ به‌ مثل با اروپا نرسیده؟

  3. انتقاد تند محمد مهاجری به پایداری‌‌چی‌ها و جلیلی

  4. ادعاهای غير واقعی درباره اقتصاد ایران

  5. کشوری که بازیچه رقابت های حزبی آمریکا شد

  6. آدرس غلط روی تابلوی پاستور/ ظریف نباشد چه کسی جواب ترامپ را بدهد؟!/ پیامک‌هایی با مضمون خیانت که به نمایندگان مجلس ارسال می‌شود!

  7. مساله دهک‌بندی برای ارائه خدمات به ایثارگران از بودجه حذف می‌شود

  8. متن کامل پیش نویس قطعنامه ضد ایرانی ارائه شده به شورای حکام؛ به ایران تا بهار ۱۴۰۴ مهلت داده شد  

  9. شیطان بزرگ باز هم پیش نویس قطعنامه آتش بس غزه را وتو کرد

  10. سران سه‌قوه در خصوص لزوم رفع مسدودسازی اتفاق نظر دارند

  11. ادعای گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر اورانیوم با غلظت ۶۰ درصد را پذیرفت

  12. انتقال پایتخت وارد مرحله جدیدی شد

  13. رسایی: یک جریانی که ۸ سال کشور را به قهقرا برد امروز کنار گوش رئیس جمهور ایستاده است

  14. قتل شوهر با همدستی پسرعمه

  15. خودروسازی ایران؛ از دست ایلان ماسک هم کاری ساخته نیست !

  16. حزب‌الله: اگر قدرت مقاومت نبود، آمریکا به دنبال راه حل نمی‌آمد

پربحث‌های هفته

  1. اقدامات متقابل ایران در مقابل قطعنامه احتمالی آژانس انرژی اتمی/ کیهان‌ستیزی زید‌آبادی به جاهای باریک کشید!/ توصیه جالب مطهری به نتانیاهو

  2. باز هم در باغ سبز !

  3. جابجایی مرزهای وقاحت!

  4. جمعیت اتباع افغانستانی مقیم ایران بیش از ۶ میلیون نفر است

  5. قانون عفاف و حجاب کجاست؟/ وقتی گرانی خودرو را هم به علم‌الهدی ربط می‌دهند!/ جای درست لاریجانی؟

  6. چرا مردم با کادردرمان درگیر می شوند؟!/ سرپرست روابط عمومی وزارت بهداشت توضیح می دهد

  7. اتحادیه اروپا از جان ایران چه می خواهد؟!

  8. بازگشت لاریجانی‌ها/ توضیحاتی درباره کلینیک ترک بی‌حجابی/ نسخه شفابخش یا مرگبار برای اقتصاد ایران؟

  9. آن تجربه تلخ را تکرار نکنید

  10. وقت مقابله‌ به‌ مثل با اروپا نرسیده؟

  11. اعتماد به ترامپ خطاست/ عراقچی علیه ساده‌سازی اصلاح‌طلبان/ شمشیر وفاق زیر گلوی مجلس

  12. با "مرد دیوانه" چگونه باید رفتار کرد؟!

  13. چطور ترازش کنیم؟!

  14. درد بیمار و ناز طبیبان !

  15. فرزندان ظریف کجا هستند؟

  16. انتقاد تند محمد مهاجری به پایداری‌‌چی‌ها و جلیلی

  17. نظرات برگزیده مخاطبان «الف»: ظریف تازه متوجه قدرت قانون اقدام‌ راهبردی شده/ سلاح اتمی؛ راه پایان تحریم و تهدید

  18. دیگر چه اتفاقی باید بیفتد؟!

  19. راه‌اندازی کلینیک‌ ترک رانت‌خواری ضروری‌تر نیست؟!

  20. واکنش شریعتمداری به ملاقات مخفی سفیر ایران با مشاور ترامپ

  21.  نماز خواندن خلبان پرواز زنجان-مشهد سوژه فضای مجازی شد

  22. شبیخون دلاری به صنعت خودرو !

  23. واکنش تند روزنامه جمهوری اسلامی به کلینیک بی حجابی

  24. تشکیل اسرائیل، ادامه ایده هیتلر !

  25. نامه مجلس به رهبری درباره ساماندهی کارکنان

آخرین عناوین