شکر خدا، گزاره قابل احیا نبودن برجام و دچار شدن آن به ممات از زبان وزیر خارجه کنونی و یکی از دستاندرکاران و بانیان این توافق بیان شده و دیگر مدافعین توافق هستهای نمیتوانند مطرحکردن چنین تعابیری را به دلواپسان و کاسبان تحریم و ... مربوط کنند. عباس عراقچی در اولین گفتوگوی خود پس از عهدهدارشدن سکانداری وزارت امور خارجه، در سخنانی که رنگ و بویی از واقعگرایی داشت هم بهنوعی پرده از عریانی توافقی برداشت که 10 سال کشور را در شرایط فرسایشی قرار داد.
او در اظهارات خود هم نقش توامان دیپلماسی و میدان و لزوم همکاری با جریان مقاومت در منطقه را متذکر شد، هم سیاست تعامل با شرق را برشمرد، هم بر راهبرد خنثیسازی تحریمها تاکید کرد و علاوه بر این به رویکرد مخرب غربیها در مواجهه با ایران گریزی زد. اما تلخترین قسمت سخنان وزیر خارجه، جایی بود که تلویحاً به مرگ برجام و عدم امکان احیای آن اشاره داشت و البته به ذات برجام و تصورات اشتباه بانیان این توافق در پدیدارشدن چنین شرایطی اشاره نکرد. اگرچه منتقدین توافق هستهای 2015 طی این سالها به ضعفهای ساختاری آن اشارههای فراوانی داشته و بسیاری از این نقدها هم قابل اعتناست اما آن مسئلهای که از انظار پنهان مانده و اشاره چندانی به آن نمیشود، سلبکردن امکان انعقاد یک توافق خوب بهواسطه پذیرش برجامی است که ایران را در موضع ضعف قرار داد و امکان فشار نامتناهی غربیها را فراهم کرد.
برجام باعث شد که انعقاد یک توافق متوازن و غیرقابل نقض برای مدتها غیرممکن شده چون غرب به این نتیجه رسید که سیاست خارجی در ایران، لنگرگاه جریانی است که توانسته بهواسطه آن رای آورده و به کرسی قدرت برسد و حاضر است تحت هر شرایطی به توافق تن دهد. بنابراین غرب با حداقلیترین امتیازات اعطایی و بیشترین امتیازات دریافتی موفق شد هم برنامه هستهای ایران را به عقب براند، هم اقتصاد کشور را شرطی کند و هم مخاطرات امنیتی را بهواسطه محدودیتهای برجام به ایران تحمیل کند و از این روست که بعد از انهدام برجام توسط غرب، ایران از این توافق خارج نمیشود؛ توافقی که در سال 2025 به پایان رسیده و تنها دستاوردش تحمیل شرایط فرسایشی به کشور بود.
حالا وزیر خارجه در حالی از عدم امکان احیای برجام و ضرورت آغاز مذاکرات بعدی برای توافق سخن میگوید که بهنظر میرسد با وجود عیانشدن ذات نقضپذیر توافق هستهای و رویکرد مبتنی بر تخاصم غربیها، همچنان به ذات مذاکره اصالت میبخشد و از این روست که بر ضرورت آغاز مذاکرات جدید خارج از چارچوب برجام تاکید میکند. این رویکرد هر چند ممکن است از منظر برخی قابل دفاع بوده اما در حقیقت بهمعنای چشمپوشی از اقدامات غربیها و همچنین و تمسک به همان روش گذشته و قدمگذاشتن در مسیری است که به برجام منتهی شد.
کلیدزدن مذاکرات خارج از برجام، یعنی مخابره پیام نیاز کشور به مذاکره و مقدمهای برای انعقاد توافقی ضعیفتر و نقضپذیرتر از برجام. علاوه بر این آغاز مذاکرات خارج برجام و در حالی که اروپا و آمریکا بهدلیل نقض تعهدات خود به ایران بدهکار هستند، چیزی جز چشمپوشی از تخاصم غرب بهنظر نمیرسد. فارغ از تمام این مسائل، مذاکره ایران و غرب زمانی معنا مییابد که اولاً قدرت سختی در حوزههای مختلف تولید شده و بهواسطه آن، ابزار فشار بر غرب و هزینهزاییاش برای آنان عیان شده باشد. ثانیاً غرب تا زمانی که از اثرگذاری زیاد تحریمهای اقتصادی بر ایران مطمئن باشد حاضر به لغو تحریمها نخواهد بود و یا در بهترین حالت به تعلیق آنها، آن هم بهصورت سطحی تن خواهد داد. بنابراین نیاز است که دستگاه دیپلماسی حامل طرحی نو برای لغو تحریمها و طیکردن مسیری متفاوت با گذشته باشد که در غیر این صورت، تکرار فرجام برجام دور از انتظار نیست.