«ترزاکن»
نویسنده: امیل زولا
ترجمه: محمد نجابتی
ناشر: فرهنگ معاصر، چاپ اول 1400
317 صفحه، 86000 تومان
****
اگر قصد خواندن آثار امیل زولا (1840-1902) را داشته باشید، ترزراکن بهترین گزینه برای این کار است. این رمان که پیشتر با ترجمه محسن هنریار منتشر شده بود، به تازگی با ترجمه محمد نجابتی توسط نشر فرهنگ معاصر، به عنوان دهمین کتاب از مجموعهی «به یاد» به چاپ رسیده است. درباره ضرورت باز ترجمه رمانهای کلاسیک و مهم تاریخ ادبیات بسیار گفته شده و نیاز به تکرارِ اهمیت ارائه برگردان دوباره این آثار متناسب با تغییر و تحولها و ظرفیتهای زبان معیار هر نسل نیست.
ترزراکن در ایران، اول بار به سال 1346 در مجموعه کتابهای جیبی منتشر شد. با یک نگاه گذرا نیز به روشنی کهنه شدن لحن و زبان ترجمه پیشین و طراوت و جذابیت ترجمه تازه و خوشخوان این رمان را به روشنی میتوان دید. ترزراکن یکی از معروفترین رمانهای امیل زولاست که در سالهای آغازین فعالیت داستاننویسی او (در سال 1867) نوشته و منتشر شد؛ در زمانی که امیل زولا یک رمان به نام اعتراف کلود در کارنامه داشت که با اقبال گستردهای روبه رو شده و او را به عنوان داستان نویسی مستعد معرفی کرده بود.
زولا این رمان را زمانی نوشت که به لحاظ مالی دوران سختی را میگذراند، به همین خاطر پذیرفت برای روزنامهای در شهر مارسی پاورقی عامه پسندی با عنوان «اسرار مارسی» بر مبنای پروندههای جنایی بنویسد. مبلغی که بابت این پاورقی دریافت میکرد، میتوانست وضعیت مالی او را تا حدی روبه راه کند، تا در کنار آن به نوشتن رمانی بپردازد که در واقع پاسخی بود به بلند پروازیهای او در داستان نویسی و به لحاظ روحی او را ارضاء می کرد، اثری که «ترزراکن» نام گرفت.
در سال 1868، چنانکه در آن ایام رسم بود ترزراکن برای اولین بار به صورت پاورقی در مجلهی «آرتیست» منتشر شد که نشریهای نسبتا سطح بالا بود. مدیر این مجله اصرار داشت تا تعدیلهایی در خشونت عریان نهفته در داستان صورت بگیرد، بخصوص که میگفت «علیا حضرت ملکه خواننده مجله ما هستند!» زولا اگر چه به برخی تعدیل ها رضایت داد، اما در نهایت از دستکاری خودسرانهی مدیر مجله کلافه شد و اعتراض شدیدی به او کرد. به هر حال انتشار ترزراکن به پایان رسید و در مجموع با توجه و واکنش مخاطبان (البته بیشتر منفی) همراه بود. پرداخت جسورانه کتاب و همچنین خشونت نهفته در آن که به واسطه پرداخت ناتورالیستیاش بسیار تاثیر گذار از کار در آمده بود و انتقادهای را به دنبال داشت؛ البته بودند کسانی که بر ارزشهای این رمان و آینده روشن نویسندهاش تاکید داشتند. اگرچه اغلب این واکنشها با انتقاد شدید و اعتراض همراه بودند و تعداد بسیار کمی آن را مورد ستایش قرار دادند. اما مجموعهی آنها تاییدی بودند بر توانایی ها و تأثیر کار این نویسنده که اثری جسورانه را درباره عشق، نفرت و تباهی نوشته بود.
در همین ایام زولا در فکر پروژه ای بلند پروازانه بود که طی آن مجموعه رمانهایی بنویسد که همه به زندگی اعضای یک خاندان در طی چند نسل بپردازند و در آنها تاثیر محیط و تربیت و همچنین عامل وراثت در این خاندان بررسی شود. کتابهایی که در مجموعهی خاندان روگن ماکار منتشر شد، نام زولا را (آنگونه که این نویسنده جوان بلند پرواز آرزو داشت) سر زبانها انداخت.
البه اهمیت و ستایشی که از مجموعه بیست جلدی دارایی خاندان روگن ماکار در تاریخ ادبیات صورت گرفت، باعث نشد که ترزراکن جایگاه خود را به عنوان یکی از آثار شاخص کارنامه امیل زولا از دست بدهد. به همین خاطر با توجه به ویژگی های شاخص این رمان پر بیراه نیست که اگر قصد وارد شدن به دنیای امیل زولا را دارید، این رمان میتواند بهترین شروع باشد.
زولای جوان هوشمندانه میدانست که قرار نیست یک رمان موفق فقط مجموعه ای تایید و تحسین را برانگیزد، بلکه انتقادهای تند و نقدهای منفی (خصوصا درباره پرداخت ناتورالیستی محتوای رمان ترزراکن) را نیز دلیلی بر تاثیرگذاری و موفقیت رمانش میشمرد. به همین دلیل بعد از انتشار این رمان به صورت پاورقی، برای چاپ دوم آن که در قالب کتاب منتشر میشد، مقدمهای نوشت تا توضیحاتی به مخاطبان رمان ارائه کند.
او مقدمه خود را چنین آغاز می کند «ساده لوحانه میپنداشتم، که این رمان نیاز به مقدمه ندارد.» در ادامه او به این نکته اشاره می کند که پارهای از نقدهای منفی و یا بدفهمیهایی او را وادار به نوشتن این مقدمه کرده تا اثرش را برای منتقدان توضیح دهد. «در ترز راکن قصد من مطالعه طبع انسانها بوده نه منش آنها چنانچه تمام کتاب برهمین منوال است. من شخصیتهایی را انتخاب کرده ام، که تا بیشترین حد ممکن در سلطهی اعصاب و خونشان باشد و هر عمل زندگیشان را، تهی از اختیار بنا بر جبر تنشان انجام. ترز و لوران حیواناتی انسان گونه اند و نه بیشتر. کوشیدم تا جزء به جزء فعالیت ناملموس امیال ، استیلای عریزه و اختلالات ذهنی ای را که در تشنجی عصبی روی میدهد، در این حیوانات بررسی کنم.»
این بخش از مقدمه زولا بر ترزاراکن درواقع عصارهی آن کاری است که در این رمان انجام داده و در همین مقدمه برای نخستین بار به ناتورالیسم اشاره کرده است که درواقع متضمن نوع نگاه او به سوژه رمان است و باعث شده کیفیت حیوانی غرایز و امیال شخصیتها پررنگ شود.
ایده اصلی رمان ترز راکن را زولا از یکی از آثار آلفونس دوده و آدلف بلو به نام «ونوس گور» گرفته بود؛ با این تفاوت که در آنجا اگر شخصیتهای خطاکار در برابر محکمه و قاضی پاسخ گوی اعمالشان بودند، در ترزراکن با ظرافتی هنرمندانه این شخصیت ها باید در محکمهای که وجدان آنها نقش قاضی را برعهده گرفته است و در نهایت نیز تبلور همین وجدان است که در موقعیتی دراماتیزه شده آنها را کیفر می دهد.
مادام راکن، پسرش کامی و همسر او ترز زندگی آرامی را باهم دارند، اما این زندگی یکنواخت تر از شوریست که در درون ترز انباشته شده. روزی کامی هنگام برگشتن به خانه یکی از دوستان قدیمی اش به نام لوران را به خانه میآورد. حضور لوران در خانه و زندگی آنها موقعیتی است که موجب فوران آن شور و غریزهی است که حوادث رمان را شکل داده و در دو سطح درونی و بیرونی در مناسبات و موقعیتهای داستان متبلور میکند و نشان میدهد چگونه رهاشدن در جریان امیال و غرایز به ویرانی و سقوط میانجامد.