«هجوم آبی»
نویسنده: ژان – پل ونزل
مترجم: ساغر جاویدپور
ناشر: قطره؛ چاپ اول 1399
66 صفحه؛ 17000 تومان
***
وقتی صحبت از تئاتر میشود، برخی ناخودآگاه ترجیح میدهند که اجرای روی صحنۀ نمایش را تماشا کنند. اما امروزه فقط این کار کفایت نمیکند. بازیگران و علاقهمندان به بازیگری در سراسر دنیا، از راه مطالعۀ برترین آثار نمایشنامهنویسان برجستۀ دنیا میتوانند مهارتهای خود را افزایش و تخیلشان را گسترش دهند و به عبارتی دیگر به شکلی مستقیم و بیواسطه با ریشههای هنر بازیگری آشنا شوند.
تئاتر فرانسه نیز مانند سایر ژانرهای ادبی عصر کنونی دستخوش دگرگونیهای بسیار شده است. «هجوم آبی» را میتوان از آن دست نمایشنامههایی دانست که چهرۀ جدیدی از درام امروز فرانسه را نشان داده و به منزلۀ آثاری بکر و ناشناخته نیاز به کشف و شناخت عمیق دارند. متنمحور بودن؛ شیوۀ روایت؛ شخصیتهایی که اغلب عادی و بیهویتاند و نقشی جز گزارش ناپایداری انسان پسامدرن را ندارند و حضور تماشاگرانی که منفعل نیستند و با تمام حسهای بیدار و برانگیخته در کمین معنا نشستهاند از ویژگیهای اینگونه نمایشنامههاست.
ژان پل ونزل سال 1947 در فرانسه متولد شد. او بازیگر و نویسندهای است که با La Vie de Bohème (1992)، Mémoire (1978) و Ver van Vilvoorde (1978) شناخته شده است. وی در مدرسۀ هنرهای نمایشی استراسبورگ به تحصیل طنز و کمدی پرداخته و سپس کار خود را در تئاتر با هدایت کارگردانانی چون پیتر بروک، فیلیپ گویار، میشل راسکین و روبر ژیرونس و همچنین در سینما با رنه آلبو، ژیزل کاوالی، آکی کاوریسمکی و ژرار بلن ادامه داده است. ونزل پانزده نمایشنامه نوشته و نخستین اثر او «دور از کارخانه» به هجده زبان ترجمه و در حدود بیست کشور اجرا شده است. این اثر در سال 1976 جایزۀ منتقدین را نیز دریافت کرده است. «هجوم آبی» نیز با اینکه بیست و پنج سال پس از نخستین کار ونزل نوشته شده، بسیار به فضا و محتوای «دور از کارخانه» نزدیک است. «ماریان در انتظار ازدواج»، «شرم بر انسانها»، «پایان هیولاها» و «دختر جوان کراناش» از دیگر آثار ونزل به شمار میرود.
«هجوم آبی» که سالهای 2001 و 2002 در کشورهای مختلفی اجرا شده، روایت زندگی زوجی به نامهای «آندره» و «لوسی» است که دوران بازنشستگی خود را پس از سالها کار در کارخانۀ فولاد سپری میکنند. موضوع اصلی این است که آنان در این زمان آزاد و تعطیلاتی که خود را برای گذراندن آن آماده نکردهاند، چه باید بکنند. روزمرگیهای به ظاهر ساده اما جدی این دو نفر خواننده را به تفکر و تأمل دربارۀ گذشته، حال و آیندۀ خود و مسائلی وامیدارد که شاید همیشه با آنها درگیریم اما هیچوقت به طور جدی به آنها و اثرشان در زندگی خود فکر نمیکنیم. این موضوعات به تدریج شخصیتهای داستان را از نظر روانی بیشتر درگیر کرده و تا پای مرگ نیز پیش میبرد. عنوان نمایشنامه نیز اگرچه میتواند اشارهای به انیمیشن «اسمورفها» که در آن تمام شخصیتها آبیرنگاند و برای ایجاد یک پارک تفریحی در محل سابق کارخانه گرد هم آمدهاند، باشد عبارت ویژهای را نیز مد نظر دارد که کارگران معدن هنگام بیرونآمدن از عمق زمین پس از چند روز و روبهرو شدن با آسمان آبی بر زبان میآورند.
«آندره»، بازنشستۀ پیش از موعد 60 ساله، همسرش لوسی 58 ساله و ساندرین، نقاش ساختمان نیز که زنی 20 ساله است، شخصیتهای این نمایشنامه را تشکیل میدهند؛ نمایشنامهای که در 12 صحنه و برای صحنهای دور از کارخانه و در یک خانۀ کوچک روستایی نوشته شده است. آندره شخصیتی است که در ویدئوهایش فرو رفته و در واقع اسیر آنهاست. او برای یافتن ریشه و اصل خود از ازل تا ابد داستانهای علمی و تخیلی را میکاود و مورد تحقیق و بررسی قرار میدهد تا پاسخی برای پرسشهای خود بیاید: «لوسی: فعلاً تو کتابها و ویدیوهاش غرق شده... به سرش زده که منشأ جهان را بفهمد... تا الان صد و پنجاه تا کاست ویدیوی مستند دارد، فیلمهای علمی- تخیلی... یک شور و عشق واقعی... من بیشتر به حیوانات علاقه دارم، تازه بهم فیلمهایی راجع به زندگی حیوانات هدیه کرده... دوست دارم تماشایشان کنم... از این فیلمها میشود چیزهای زیادی دربارۀ رفتار خودمان یاد بگیریم، ما آدمها... شما حیوانات را دوست دارید؟»
ژان- پل ونزل را میتوان بنیانگذار تئاتر زندگی روزمره دانست. شخصیتهای او معمولاً از طبقۀ ساده و متوسط انتخاب میشوند. وقایع نیز بسیار عادی و در رابطه با همین روزمرگیهاست. اما روایتهای وی منقطع و ازهمگسیخته است. آثار وی انسانمحورند اما در آنها از تیپسازی پرهیز شده است. به همین دلیل است که شخصیت روی صحنه سخن میگوید، اما زبان او به خودش و موقعیت اجتماعیاش تعلق ندارد. گویی شخص دیگری این زبان را برای او انتخاب کرده و او فقط حرف میزند.
از ویژگی آثار ونزل و سایر محصولات تئاتر مدرن این است که هویت در آنها ترکیبی از شعر و موسیقی و ادبیات و ریتم است. گاهی متن روی صحنه تغییر میکند و علاوه بر دیدهشدن باید شنیده هم بشود. آنجاست که گوش مخاطب باید در کمین شنیدن زیر و بم این موسیقی غریب باشد. در واقع تماشاگر نه به دنبال قصه بلکه باید در پی یافتن وقوع اتفاقی در زبان باشد. این صدای خود نویسنده است که از حنجرۀ شخصیتها بیرون میآید و نوعی چندصدایی به وجود میآورد. به همین دلیل است که برخی از این آثار اجرا نمیشوند و گویی صرفاً برای خوانش نوشته شدهاند.