روزنامه خراسان نوشت، رئیس مجلس ویتنام عازم تهران شده است. سفری که پس از ۲۴ سال و در پاسخ به سفر همتای خود در سال ۲۰۱۸ و در پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک صورت میگیرد. همایش تجاری ایران و ویتنام نیز همزمان با سفر رئیس مجلس این کشور و هیئت ۷۰ نفره همراه او به تهران، ۱۸ مرداد در اتاق ایران برگزار خواهد شد، اما در بحبوحه این سفر برخی سیاستمداران و کاربران در فضای مجازی می گویند چرا جمهوری اسلامی ایران، راه ویتنام کمونیست بعد از پایان جنگ با آمریکا را در پیش نمیگیرد و با ایالات متحده آشتی نمی کند؟ میگویند بیش از سه میلیون ویتنامی در جریان بمباران های هولناک آمریکاییها کشته شدند و آمریکایی ها نیز برای غلبه بر ویتکنگها، حدود 60 هزار کشته دادند اما در نهایت دو کشور نه فقط با هم صلح کردند بلکه اکنون آمریکای سرمایه دار و ویتنام کمونیست شرکای تجاری هستند و دوطرف، دهها میلیارد دلار از این شراکت، سود می برند. می گویند ایران هم می تواند راه ویتنام را در پیش گیرد و به دشمنی 40 ساله با آمریکا پایان دهد، اما تفاوت هایی میان «نمونه ویتنامی» و «نمونه ایرانی» وجود دارد؛ از جمله این که آمریکا در جنگ با ویتنامی ها شکست خورد و شکست را پذیرفت، اما آمریکا در جنگ با ایران شکست نخورده و شکست را نپذیرفته است. آمریکا در اول دهه 1970 تصمیم گرفت برای مهار شوروی کمونیست از کارت دوستی با چین کمونیست استفاده کند و یکی از الزامات دوستی با چین کمونیست، صلح آمریکا و ویتنام کمونیست بود. به همین دلیل، راهبرد کلان آمریکا در قبال ویتنام به خاطر یک مصلحت بزرگتر تغییر کرد، در حالی که اکنون آمریکا در دهه 2020 چنین الزامی را در قبال ایران احساس نمیکند. در نیمه دوم دهه 1970 چین در غیاب حضور آمریکا در منطقه جنوب شرقی آسیا، روند گسترش نفوذ خود را بسط داد که این روند در نهایت به جنگ میان چین و ویتنام منجر شد. آمریکا برای مهار چین، دست دوستی به سمت ویتنام دراز کرد و ویتنام هم برای جلوگیری از نفوذ همسایه قدرتمند شمالی، به دشمن سابق روی آورد، در حالی که در دهه 2020 شرایط مشابهی در منطقه غرب آسیا وجود ندارد که آمریکا دست دوستی به سمت ایران دراز کند و ایران هم از جانب همسایه قدرتمند شمالی احساس خطر نمیکند. از این رو، این رهبران وقت ویتنام نبودند که زمینه آشتی و شراکت تجاری با آمریکایی ها را فراهم کردند بلکه آنان فرصتی را که آمریکا در جریان تغییر راهبرد کلان خود در قبال منطقه جنوب شرقی آسیا ایجاد کرده بود، قاپیدند، در حالی که اکنون هیچ نشانه ای از تغییر راهبرد کلان آمریکا در قبال ایران، آن گونه که در اواخر دهه 1970 و اواسط دهه 1980 در قبال ویتنام اتخاذ کردند، دیده نمی شود. به عبارت دیگر، امکان آشتی میان آمریکا و ویتنام وجود نداشت اگر آمریکایی ها چنین آشتی را نمی خواستند؛ همان طور که رویکرد مشابهی را در قبال کوبای کمونیست در پیش نگرفتند. درباره ایران نیز اگر رهبران جمهوری اسلامی قصد دوستی با آمریکا را داشته باشند، دوستی دو کشور شکل نخواهد گرفت مگر این که آمریکا نیز بخواهد که فعلا نمی خواهد. اصولا دست دوستی آمریکا به سمت ایران دراز نشده است که انتظار برود رهبران ایران نیز مانند رهبران ویتنام، دست دوستی آمریکایی ها را بفشارند. همان یک بار هم که برجام، دست ایران و آمریکا را در هم گذاشت، این آمریکایی ها بودند که با خروج از برجام، دستشان را از دست ایران بیرون کشیدند. در نتیجه، پیچیدن «نسخه ویتنامی» برای ایران تا زمانی که آمریکا نخواهد دست دوستی خود را آن گونه که برای ویتنام دراز کرد، به سوی ایران دراز کند، صرفا نادیده گرفتن تجربیات تاریخی و نادیده گرفتن فرایند تصمیم سازی در سیاست خارجی ایالات متحده خواهد بود.
امیرعلی ابوالفتح