به گزاش فارس، در این روزهای ماه مبارک رمضان، شاید بسیاری از والدین دغدغه این را دارند که چه کنند فرزند روزه اولی خود را علاقه مند به ماه مبارک رمضان و روزه داری کنند. نماز هم که دلواپسی جدانشدنی والدین است؛ اینکه چه کار کنند فرزندشان نمازخوان شود و نماز خواندن را دوست داشته باشد. اگر شما هم به دنبال روشهای علاقهمند کردن فرزندنتان به انجام اعمال فرائض دینی هستید با ما همراه باشید.
«سمیه شاه حسینی» روانشناس و روان درمانگر در مورد راهکارهای علاقهمند شدن کودکان به انجام اعمال دینی چنین میگوید:
عوامل بسیاری در دینپذیری فرزندان اثر دارد. اینکه چه کار کنیم فرزندانمان به مسائل دینی علاقهمند شوند یک موضوع گسترده است که برای هر خانواده و هر فرد روش جداگانهای دارد و ما نمیتوانیم یک روش کلی در نظر بگیریم. اما چند نکته کلی در مورد مسئله روزه گرفتن فرزندانمان است که ما به پدر و مادرها توصیه میکنیم که به آنها توجه کنند:
اول اینکه والدین قبل از ورود به ماه مبارک یک آمادهسازی در ذهن فرزندشان از برکات و خوبیهای این ماه و انجام اعمال دینی داشته باشند.
دوم اینکه یک سری کارها در خانه انجام دهند که فرزندشان علاقه به این ماه پیدا کند. همانطور که میبینید روزهای پایانی سال از اینکه میخواهیم وارد سال جدید شویم چقدر احساس خوبی داریم و بچهها چقدر شور و شوق ورود به سال جدید را دارند، با ترفندهای مادرانه خودشان، فرزندشان را علاقهمند به ورود به ماه مبارک و روزه گرفتن کنند.
سوم اینکه شبهای قدر بصورت خانوادگی در مراسمات مناسبتی احیا شرکت کنند. فایده مشارکت خانوادگی در مراسمات آیینی و مذهبی این است که هم بچهها با مراسمات مذهبی آشنا میشوند و هم ممکن است با کودکان هم سن وسال خود بازی کنند و این باعث حال خوب در آنها شود.
در دوره نوجوانی این دو کار را انجام دهید: یادآوری و هشدار!
بررسی مسائل روانشناختی نوجوانان، به ما میگوید در این دوران پذیرش نصیحت و انتقاد در آنها کمتر است. زمانی هم که احساس میکنند والدین یا افراد سن وسال دار میخواهد آنها را نصیحت کند رویکرد مقابله را پیش میگیرند و برعکس آن را انجام میدهند. پس در نوجوانی این مسئله خیلی اهمیت دارد که والدین از روشهای غیر مستقیم بکارگیری کنند. پیشنهادی که ما برای پدر و مادرها داریم این است که در مورد مسائل مذهبی یا اعتقادی دو مسیر و اقدام را پیش بگیرند:
اقدام اول اینکه تذکر والدین به اندازه یک یادآوری باشد.
اقدام دوم اینکه تذکر به اندازه یک هشدار باشد.
اگر بیشتر از این باشد اقدام ما آسیب زننده است و والدین نتیجه عکس میگیرند و فرزندشان جبههگیری و مقاومت میکند؛ این مقاومت از نوع لجبازی است. حتی در این حالت فرزندتان اگر بداند که انجام اعمال عبادی به نفعش است باز هم از انجام دادنش طفره میرود و هیچ پذیرشی برایش ندارد.
شاید سوال والدین این باشد که اقدام اول که یادآوری است، به چه نحوی و چگونه باشد که نتیجه بهتری بگیرند؟ این کارشناس در پاسخ میگوید: من برای اینکه با توضیح قابل فهمتری بگویم با یک مثال سخنانم را بیان میکنم. فرض کنید موقع پخش اذان نماز است و فرزندتان مشغول انجام کاری است، در این حالت «مادر به فرزندش بگوید مامان جان الان وقت نماز است» همین یک جمله کافی است. خیلی وقتها شاید بخاطر روزمرگی مشغول کاری شویم و یادمان برود نمازمان را سروقت بخوانیم، یا حتی در مواردی ممکن است کمی سهل انگار باشیم و بگوییم فرصت زیاد است و به وقتش میخوانم.
دومین اقدام هشدار دادن است یعنی اینکه ما ببنیم زمان کمی تا قضا شدن نماز فرزندمان مانده، در این حالت با یک هشدار او را آگاه کنیم و به او بگوییم که «مامان جان مراقب باش نمازت قضا نشود». بیش از این ما وظیفه نداریم که بطور مستقیم عمل کنیم.
اما روشهای غیرمستقیم!
«نمیدانم چرا هر کاری میکنم فرزندم نماز خوان نمیشود، حسابی خستهام کرده با این کارش»
گاهی جملات این شکلی را برخی از پدر و مادرها در مورد فرزند خود به دیگران میگویند و توجهی ندارند که شاید این کارشان بیشتر فرزند نوجوانشان را دلزده کند. اینجاست که روش غیر مستقیم اثر بیشتری روی فرزندشان دارد.
در اینجا سوالی که شاید برای والدین مطرح باشد این است که روش غیر مستقیم به چه نحوی باشد بهتر است؟ این کارشناس در پاسخ میگوید:
«روش غیر مستقیم این است که پدر و مادر در خانه قسمتی در نظر بگیرند که جانماز و سجاده آنجا پهن کنند و در آنجا نماز بخوانند. یعنی این فضا در خانه وجود داشته باشد که فرزند علاوه بر اینکه یادآوری کلامی از سمت خانواده خود دریافت کند یادآوری عملی نیز دریافت میکند. تصویرسازی ذهنی خیلی اهمیت دارد. دومین اتفاق این است که با رفتار خودمان کاری نکنیم که فرزندمان حس بدی به نماز داشته باشد. برای مثال بعضی از والدین هستند همین که نمازشان تمام میشود میگویند «آخیش نماز را خواندم، خیالم راحت شدم» گویی که یک بار بزرگ از روی دوششان برداشته شده است. با گفتن این جملات فرزند ما فکر میکند که عبادت یک کار اجباری است که بجای اینکه حال ما را خوب کند حال بد به ما منتقل میکند. اما در حالت روبرو اگر فرزند ما حس و حال خوش عبادت را در ما ببیند خودبخود این علاقه در او شکل میگیرد.
نکتهای که والدین عزیز باید بدانند این است که این مسئله فقط در مورد نماز نیست حتی در مورد مسائل روزمرهمان و ارتباط ما با دیگران هم چنین است، برای مثال فرض کنید جلوی فرزندتان تلفنی با مادرتان صحبت میکنید و به محض اینکه تلفن را که قطع میکنید میگویید «وای خسته شدم حوصلهام سر رفت» این جمله خودش به طور ناخودآگاه در ذهن فرزند منتقل کننده این است که از یک سنی به بعد والدین ما به سن سالمندی که میرسند حوصله سربر میشوند.
فرزندما از رفتار ما بسیار الگو میگیرد و این در ناخودآگاهش میماند. در بحث روانشناسی از این مسئله با نام طرحوارههای ناسازگار نامبرده میشود. این طرحوارهها از گذشته افراد ریشه میگیرد و در آینده خودشان را بروز میدهند. ممکن است بین این زمان گذشته و آینده بیست سال فاصله بیفتد ولی آنقدر ریشه دوانده باشد در وجود ما که به همین راحتی نتوانیم از آثار آنها خلاصی پیدا کنیم.
مورد بعدی اینکه در خانوادهای ممکن است یکی از والدین نماز خوان باشد برای مثال مادر نمازخوان است و همیشه نمازش را مرتب و اول وقت میخواند ولی پدر خانواد کمی اهمال کار است و مداومت به خواندن نماز ندارد. برخی فرزندان خیلی دقت دارند و همیشه کاری که والدین انجام میدهند را تکرار کنند. این سستی کردن والدین در نماز خواندن باعث میشود فرزندان هم ارزش کمتری به انجام فرائض دینی داشته باشند. این مسئله را نیز باید والدین دقت کنند تا اثر بهتری بگیرند