«همه دروغ میگویند»
نوشته: سث استفنز / دیوید ویتز
ترجمه: مهدی حبیب اللهی و...
ناشر: شفاف، چاپ اول 1398
384 صفحه، 49900 تومان
****
دیر زمانی یکی از روشنفکران گفته بود تا وقتی جامعه هست سانسور نیز هست. دقیقا نمیدانم منظور آن روشنفکر چه بوده ولی می توان حدس زد که احتمالا مخاطبان را به این واقعیت یادآور شده که سانسور تنها به واسطه حکومتها اعمال نمی شود بلکه ما در تعاملات روزمره نیز پیوسته ترجیحات خود را پنهان می کنیم و احساسات، باورها، برداشتها و حتی نگرش خود را به شکل دیگری وانمود می کنیم. این امر گاه به شکل فاحشی رخ می دهد که عنوان دروغ می یابد و گاه دلیل آن را معذوریت می خوانیم و گاه آن را رفتاری طبیعی قلمداد میکنیم زیرا تصور می کنیم باید متعارف رفتار کرد و متعارف به نظر رسید. گاه این تلاش برای همنوایی موجب می شود که حتی خودمان را فریب دهیم و تصوراتمان از خودمان چیزی شود که هنجارهای رایج انتظار دارند باشیم و این مقدمه مرگ فردیت است.
حال ممکن است سوال شود که چطور می توان به برداشتها، افکار، احساسات و باورهای افراد می توان راه یافت؟ شیوه سنتی آن است که از افراد از طریق پیمایش سوال شود و پاسخ آنها ملاکی برای قضاوت در مورد درونیات آنها تلقی شود. کتاب «همه دروغ می گویند» می خواهد نشان دهد که می توان با استفاده از امکانات تکنولوژی اطلاعات به طور عام و جستجوها در موتورهای جستجو و شبکه های ارتباطی مثل فیسبوک ترجیحات واقعی افراد را جستجو کرد. شاید افراد به زبان بگویند که از زندگی رضایت نسبی دارند اما اگر در گوگل در مورد شیوه های خودکشی جستجو کنند دیگر نمی توان به گفته آنها اتکا کرد و شاید آمار جستجوی خودکشی ملاک بهتری در مورد میزان رضایت یا عدم رضایت از زندگی باشد.
کتاب با مثال انتخابات آمریکا شروع می شود که همه پیمایشها شانس موفقیت او را پایین ارزیابی میکردند اما جستجوهای اینترنتی نشان می داد که او شانس خوبی برای پیروزی دارد زیرا نظرسنجیها نیز میزان نژادپرستی در کشور را که بر اساس خوداظهاری تعریف شده کم برآورد کرده بود! در ادامه کتاب تلاش کرده تا به نهانیات زندگی افراد یعنی دنیای جنسی افراد نیز وارد شود و از روی جستجوهای اینترنتی آنها، شناختی در مورد رفتارهای جنسی و ترجیحات افراد پیدا کند.
نویسنده این مثالها را می زند تا خواننده را به اهمیت وجود پدیده ای که سابقاً وجود نداشته اما امروزه وجود دارد یعنی کلان داده (Big Data) متقاعد کند و سپس خواننده را به استفاده از این امکان بزرگ برای شناخت بهتر جهان اجتماعی ترغیب کند. سپس تلاش میکند تا فهم ما را از مفهوم کلان داده وسیع تر از سوابق جستجوهای اینترنتی گرداند و نشان دهد که دایره کلان داده می تواند شامل امور زیادی شود. وی مثالهای متنوعی از کلان داده هایی که از روی کتابها، مطالعه اسبها و غیره ایجاد شده را مطرح می کند تا ذهن خواننده نسبت به مفهوم کلان داده روشنتر شود.
یک فصل کتاب به این امر اختصاص یافته که نشان دهد مردم نه تنها به نظرسنجیها نظر واقعی خود را نمیگویند بلکه گاه خود را نیز فریب می دهند. او حتی به این آمار میرسد که افراد در زندگی واقعی «حدود یک سوم مواقع دروغ میگویند». این ادعا از طریق بررسی جستجوهایی که افراد در خلوت خود انجام میدهند آشکار میشود.
نویسنده از فصل پنجم مجدد به مثالهای مختلفی بر میگردد و نشان میدهد که میتوان نشان داد چطور میشود برخی به یک ورزش علاقهمند هستند و برخی نیستند! میتوان دریافت که آیا مردم به همدیگر در یافتن راههای فرار از مالیات کمک میکنند یا خیر؟ چه عواملی در ارتقای اجتماعی در آمریکا موثر هستند؟ آیا فیلمهای خشن موجب افزایش خشونت میشوند؟ برای پاسخ به این پرسشها از مطالعات اقتصادسنجی موجود بر روی کلان دادهها استفاده میشود.
فصل ششم نشان میدهد که امروزه می توان با انجام آزمایش در عرصه اجتماع درک درستتری از عالم واقعیت پیدا کرد و با ظهور فناوری اطلاعات انجام چنین آزمایشهایی بسیار رواج یافته و شرکتهای تجاری سود خوبی از این محل به دست میآورند. مثلا مسئولان کارزار انتخاباتی اوباما به طور آزمایشی عکسهای مختلفی از وی را در صفحه اصلی سایتش گذاشتند و بررسی کردند که کدام عکس افراد را به کلیک برای توضیحات بیشتر و مشارکت در هزینه انتخابات سوق میدهد.
فصل هفتم به این اختصاص دارد که کلان داده چه کارهایی را نمیتواند انجام دهد و نویسنده تلاش میکند انتظارات خوانندگان را از این امر تعدیل کند. فصل هشتم به مخاطراتی که کلان داده برای آزادیهای فردی دارد و فرصتهایی که برای سوءاستفاده شرکتها ایجاد میکند میپردازد. نهایتا بخش پایانی کتاب به پژوهشگران علوم اجتماعی یادآوری میکند که اگر می خواهند علوم اجتماعی به سمت اتقانی که علوم پایه دارند حرکت کند باید از امکاناتی که عصر دیجیتال ایجاد کرده استفاده کنند.
در مجموع کتاب از چنان ایدههای بدیعی برخوردار است که حتما خواننده از خواندن آنها متعجب میشود و بعد از خواندن کتاب احساس میکند دریچه جدیدی برای نگرش به دنیا به رویش باز شده است. همین امر کافی است تا خواندن این کتاب را به همه و خصوصا اهل کتاب و کتابخوانی توصیه کنیم. ترجمه کتاب در انتقال مفاهیم تا حد خوبی موفق بوده است اما این به معنی آن نیست که در آن خطا یا لغزشی وجود نداشته است. شاید اگر کتاب یک ویراستاری مجدد میشد از خطاهای کوچک تایپی یا لفظی به کلی پاک میشد. ناشر کتاب سبک خاصی در صفحهبندی کتاب دارد که با شیوه رایج چندان سازگار نیست و این امر شاید برای خواننده خوش نیاید یا بیاید اما بهرحال خواننده باید بداند که قرار است یک کتاب متفاوت از هم لحاظ محتوا و هم از لحاظ ظاهر را مطالعه کند و من این مطالعه را به جد توصیه می کنم.
*دکترای اقتصاد