«یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان»
گردآوری و ترجمه: عباس کیوانلو
ناشر: قطره، چاپ دوم، 1398
155 صفحه، 25000 تومان
***
مصاحبه و گفتوگو با صاحبنظران رشتههای گوناگون علم و اندیشه همیشه یکی از مناسبترین شیوههای آشنایی با نظریات و عقاید آنان بوده است. با بهرهگیری از این شیوۀ اغلب رو در رو، مصاحبهکننده فرصت مییابد گفتوگو را به سمتوسوی مشخص هدایت کند که این مسیر بیشتر با پاسخ پرسشهای خودش یا کنجکاوی مخاطبان ارتباط دارد. اگرچه مصاحبهشونده نیز مجال دارد با پاسخهایش به گونهای موضوعات و پرسشهای جدید مورد نظر خود را برای دیگران مطرح کند. عباس کیوانلو در کتاب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» ترجمۀ چند مصاحبۀ برگزیدۀ روانکاوان مشهور جهان را در اختیار علاقهمندان گذاشته است.
روانکاوی همچون سفر به اعماق روح انسان است و رواندرمانگری علمی است که با پنهانیترین و اساسیترین وجه انسان سر و کار دارد. خواندن گفتوگوهای جالب «یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان» فرصتی مانند دیدار و مصاحبت با پرچمداران روانکاوی و آشنایی با فلسفۀ فکری بزرگان این علم است. کیوانلو با گردآوری، ترجمه و انتشار این گفتوگوها فرصتی را برای علاقهمندان این مباحث فراهم کرده تا پیشفرضها و کلیشههای ذهنی دربارۀ روانکاوان را کنار گذارده و چهرۀ واقعی برخی مشاهیر این حوزه را درک کنند. چرا که این مصاحبهها گزیدهای از گپ و گفت واقعی با این بزرگان است و در خلال آنها میتوان به وجوه شخصیتی، طرز فکر و نظریههای آنان پی برد. کتاب بسیار سرراست و همهفهم و به راستی همچون دلپذیریِ گفتوگو در خلال نوشیدن فنجانی چای تهیه شده است. مطالب سرنخهایی نیز برای پیگیری موضوعهای بنیادین به مخاطب میدهد که میتواند راهنمای مناسبی برای رسیدن به آثار و منابع مطالعاتی دیگر هم باشد.
کیوانلو به گردآوری گفتوگوهای صمیمانه و تخصصی روانکاوانی پرداخته که هر کدام از آنها در رأس یک جریان فکری حوزۀ علم روانکاوی قرار دارند. اعتقاد به اثرگذاری ناخودآگاه بر روان و شخصیت، نقطۀ اشتراک تمام جریانهای فکری مورد اشاره در کتاب است. همچنین از فحوای مطالب آن میتوان به موضوعاتی از این قبیل که محتوای ناخودآگاه چیست یا چگونه میتوان سوژۀ اسیر در دام ارباب ناخودآگاه را از تکرار رها کرد، پی برد. مطالعۀ این مصاحبهها به منظور آشنایی مقدماتی با سبک تفکر و جهتگیری روانکاوان بسیار مفید و ارزنده است.
کتاب شامل مقدمۀ دبیر مجموعه، دیباچه و شش فصل با عناوینی به نام هر یک از روانکاوان مورد مصاحبه است. اینکه زیگموند فروید نقش اساسی در زندگانی عقلانی بشر داشته و مانند برنارد شاو فقط در یک سطح نمانده و به جریانی فکری تبدیل شده که میتوان برایش جایگاه تاریخی مشخصی در سیر تطور تمدن در نظر گرفت از محتوای فصل مربوط به این روانکاو است. بلافاصله پس از این فصل به ژاک لاکان پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی پرداخته شده که به خاطر ایده «بازگشت به فروید» و رسالهای که در آن ناخودآگاه را به صورت یک زبان ساختاربندی کرده معروف است.
در فصل بعد به آندره گرین پرداخته شده که مدتی شاگرد لاکان بوده است. آندره گرین یکی از مهمترین اندیشمندان روانکاوی و تحت نفوذ دو جریان فکری بود؛ از یک سو، اهمیت پدر برخاسته از کارهای لکان و از سوی دیگر، توجه به مادر مربوط به کارهای وینیکات و بیون. در فصل بعد به اتو کرنبرگ روانکاو و روانپزشک اتریشی میرسیم که شهرتش به دلیل نظریههای روانکاوی دربارۀ سازمان شخصیت مرزی و آسیبشناسی نارسیسیسم است. وی نوعی از روانکاوی متمرکز و فشرده به نام رواندرمانی متمرکز بر انتقال را طراحی کرد که برای درمان بیماران سازمان شخصیت مرزی بسیار کارآمد است.
در فصل بعد یکی از اولین سری مصاحبههای مجلۀ گپ و گفتهای روانکاوانه با توماس آگدن، روانکاو و رماننویس آمریکایی ترجمه و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. آگدن را به عنوان «روانکاو شاعران» و کسی که در سطح استعارهها به بیمارانش گوش میدهد، میشناسند. گفته میشود وی متعلق به دستۀ نادری از روانکاوان است که نویسندگان قابلی نیز هستند. او رابطۀ میان خواننده و نویسنده را به دیالوگی ثمربخش تبدیل میکند و خیالبافیها، اشتغالهای ذهنی، رویاهای روزانه، خاطرات و رویاهایش بخشی از گفتوگو با وی محسوب میشوند. جویس مکدوگال نیز روانکاوی است که گفتوگو با او فصل آخر این کتاب را به خود اختصاص داده است. مطالعات وی در زمینۀ تئاتر بدن بوده و از طریق نشانههای جسمی به آشفتگیهای روانی افراد می پردازد.
در بخشی از کتاب به نقل از «زیگموند فروید» میخوانیم:
«...از محبوبیت و معروفیت خودم در ایالات متحده بیم دارم. علاقهی آمریکاییها به روانکاوی خیلی عمیق نیست. محبوبیت زیاد باعث پذیرش سطحی بدون تحقیق و تعمّق جدی میشود. مردم فقط جملاتی را که در تئاترها آموخته یا از رسانهها شنیدهاند، تکرار میکنند. آنها تصور میکنند روانکاوی را فهمیدهاند چون میتوانند طوطیوار آن را تکرار کنند. من مطالعهی عمیق روانکاوی در مجامع اروپایی را ترجیح میدهم. آمریکا اولین کشوری بود که به طور رسمی پذیرای من بود. دانشگاه کلارک به من مدال افتخار داد، آن هم وقتی که در اروپا جایگاهی نداشتم. با این وجود آمریکا سهم کمی در مطالعهی روانکاوی داشته است. آمریکاییها کلیگوهای باهوشی هستند اما متفکران خلاقی نیستند...»