«دکترهای اعصاب»
(داستانهای ناگفتۀ روانپزشکی)
نویسنده: جفری لیبرمن
مترجم: ماندانا فرهادیان
ناشر: فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1400
375 صفحه، 110000 تومان
***
روانپزشکی شاخهای از پزشکی است که روی تشخیص، درمان و پیشگیری از اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری تمرکز دارد. افراد به دلایل مختلف خواهان کمک روانپزشک هستند. این مشکلات میتواند مانند حملۀ عصبی، توهمات وحشتناک، فکر خودکشی و شنیدن صدای ناگهانی یا احساس ناراحتی، ناامیدی و بیقراری کوتاه یا بلندمدت باشد. روانپزشک دکتری است که در زمینۀ سلامت روان تخصص میگیرد و صلاحیت دارد جنبۀ روانی و جسمانی مشکلات روانشناختی را ارزیابی کند.
روانپزشکی ما را قادر میکند اشتباهات خودمان را با اعتراف به کمبودها و نقطهضعفهای والدینمان تصحیح کنیم. این جمله از لارنس پیتر و جملۀ بعدی از ریتا می براون با این مضمون که آمار دربارۀ سلامت روانی میگوید یک نفر از هر چهار نفر امریکایی به نوعی بیماری روانی مبتلاست؛ به سه دوست نزدیکتان فکر کنید و اگر آنها حالشان خوب است پس شما آن یک نفر هستید، از نقل قولهایی است که در برخی سرفصلهای کتاب «دکترهای اعصاب/ داستانهای ناگفتۀ روانپزشکی» به چشم میخورد.
این کتاب شامل سه بخش است که بخش اول داستان تشخیصها، بخش دوم سرگذشت درمان و بخش سوم دربارۀ روانپزشکی است. هر یک از این بخشها خود به چند قسمت تقسیم شده و مسائل مهمی را مورد بررسی قرار میدهد. در بخش اول، چهار فصل با عناوین «فرزندخوانده پزشکی: مسمریستها، ایلینیستها، و روانکاوان»، «در مسیر گمراهی: ظهور دکتر اعصاب»، «بیماری روانی چیست؟ ملغمهای از تشخیصها» و «نابود کردن آثار رامبراند، گویا، ونگوگ: ضدفرویدیها...» را میخوانیم. در فصول پنجم و ششم کتاب که محتوای بخش دوم هستند «تلاشهای مذبوحانه: تبدرمانی، اغمادرمانی، و لوبوتومی» و «وردست کوچولوی مامان: بالاخره دارو» درج شده است. «خروج از برهوت: انقلاب مغز»، «قلب سرباز: اسرار ضربه روحی»، «پیروزی کثرتگرایی: DSM-5» و «پایان لکه ننگ: آینده روانپزشکی» نیز عناوین فصول هفتم تا دهم کتاب هستند که در بخش سوم قرار دارند. جفری لیبرمن، نویسندۀ کتاب در سپاسگزاری ابتدای آن توضیح داده که نام و جزئیات هویت بیمارانش را برای حفظ حریم شخصی آنها تغییر داده و در مواردی مخلوطی از چند بیمار را خلق کرده است. او برای وضوح بیشتر و آسانی خواندن مطالب، شخصیتهای کلیدی خاصی را که نمایندۀ نسل یا گروه تخصصی خودشان محسوب میشدهاند را برجسته کرده است.
جفری لیبرمن، رئیس پیشین انجمن روانپزشکی امریکا و استاد روانپزشکی در دانشگاه کلمبیا در این کتاب تاریخ روانپزشکی را در چشماندازی مدرن قرار داده تا بتواند از سرگذشت آن به دریافتی عمیق برسد. او اذعان میدارد که از هر چهار نفر یک نفر دچار بیماری روانی است و احتمال اینکه افراد به خدمات روانپزشکی نیاز پیدا کنند، بیش از هر تخصص پزشکی دیگری است. با این حال شمار بسیار زیادی از مردم آگاهانه از همان درمان اجتناب میکنند و حتی اثبات شده که آنها علائم بیماری را از بین میبرند. بسیاری افراد هرچه از دستشان برمیآید انجام می دهند تا به روانپزشک مراجعه نکنند.
پیش از این، بیشتر مؤسسات روانپزشکی زیر سایه ایدئولوژی و علم غیرقابل اعتماد و مورد سوءظن و گرفتار دورنمایی از شبهپزشکی بودند. در چنین شرایطی فدائیان زیگموند فروید تمام موقعیتهای قدرت را قبضه کرده بودند. جفری لیبرمن، در این کتاب با روایت تعداد قابل توجهی از نمونهها و مثالها در مراحل گوناگون کار روانپزشکی، جهان پشت صحنه این دانش و اشتباهات تاریخی آن را میکاود و دنیای نوین این علم و قلمرو و مرزهایش را پیش چشم خواننده میگذارد.
تاريخ روانپزشكى آكنده از نظريههاى خيالپردازانه و درمانهاى غريب و در عين حال مملو از روانپزشكان و دانشمندانى است كه مجدّانه به دنبال تسكين و درمان مؤثر اختلالات روانى بودهاند. در حقیقت روانپزشكى از روزگارى كه مبتلايان به اختلالات روانى را در زنجير مىكردند، راهى طولانى و پرفراز و نشيب پيموده که این کتاب روايتى شگفتانگيز از این پیمایش را عرضه مىكند. نوعی روایتِ تحول که از طریق شرح موارد واقعی بیماریها با همراهی اندیشهها و تأملات نظرى خواننده را به واقعیات تازه و سودمندی هدایت میکند.
نویسنده معتقد است در حال حاضر روانپزشکی برای نخستین بار در تاریخ طولانی و بدنامش میتواند درمانهایی علمی، انسانی و مؤثر را به کسانی ارائه دهد که از بیماریهای روانی رنج میبرند. او اذعان میدارد در نقطه عطف تاریخی حرفهاش، رئیس انجمن روانپزشکی آمریکا شده و زمانیکه در سال ۲۰۱۵ این کتاب را مینوشت، روانپزشکی پس از انزوای علمی طولانی، بالاخره جایگاه سزاوارش را در جامعه پزشکی کسب کرده بود.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «فیلم دفترچۀ جنبههای مثبت که نامزد بهترین فیلم اُسکار شد، تصویری واقعی از شخصیتهای جذابی ارائه میدهد که گرفتار اختلالهای روانی هستند. آنها زندگی هدفمندی را میگذرانند که بیماری روانی تعریفکنندهاش نیست، بلکه صرفاً بخشی از بافت آن است. وقتی جنیفر لارنس جایزۀ اسکار بهترین بازیگر زن را برای بازی در این فیلم برنده شد، اعلام کرد "اگر آسم داشته باشید، داروی آسم مصرف میکنید. اگر دیابت داشته باشید داروی دیابت میخورید. اما اگر برای مغزتان دارو بگیرید، فوراً به شما انگ میزنند."»