«ولپن»
نوشته: بن جانسن
ترجمه: عبدالحسین نوشین
ناشر: قطره، 1400
140 صفحه، 28000 تومان
***
بن جانسن، نمایشنامهنویس و شاعر انگلیسی قرن شانزدهم، در زمانهای زیست که شهرت شکسپیر بر آن سایه افکنده بود و مجال اندکی به همعصراناش برای بروز نبوغ خود میداد. شکسپیر رذائل شخصیتهای برجستهی دوران خود را که عمدتاً به دربار پادشاهی بریتانیا تعلق داشتند، در انواع قالبهای کمدی و تراژدی در معرض دید عموم قرار داده بود. اما نویسندگانی همچون بن جانسن نیز در درام خود اگر امتیازاتی بیشتر نداشتند، در سطح پایینتری هم نبودند. جانسن بهویژه از آن جهت که دستی در پژوهشهای فلسفی و نوشتن رسالههای بینارشتهای داشت، تعمق بسیاری بر شخصیتپردازی در نمایشنامههایش داشت و جهانبینی آدمها برای او دارای جایگاه ویژهای بود. او هرآنچه در حیطهی رساله و جستار دربارهی رذایل و فضایل انسانی نوشته بود، به حوزهی نمایشنامهنویسیاش نیز وارد کرد و از آن برای تجسم عینی خیر و شر بهره جست. امتیاز آثار او بر همدورههایش این است که او نمایشنامهنویسی فیلسوف و انسانشناس بود و دامنهی تحقیقاتاش در اینباره چنان گسترده بود که رقیب سرسختاش شکسپیر را نیز به ستایشِ او واداشت. جانسن را به همراه شکسپیر، نقشآفرینان کلیدی رنسانس دراماتیک انگلستان میشمارند. کمدی، عرصهای است که جانسن در آن بسیار طبع آزمود و از برجستهترین آثارش نیز در این وادی، نمایشنامهی «وُلپن» است.
«وُلپن» نمایشنامهای پنج پردهای است و هر پرده با حدود 6 یا 7 صحنه که هریک شخصیتهای متفاوتی را به تماشاچی معرفی میکند، از یکدیگر متمایز شدهاند. تنها شخصیت ثابت اکثر صحنهها، وُلپن و مباشرش، مسکا هستند. دیگران در سیری دایرهوار وارد ماجراها میشوند و بخشی از رذایل وُلپن را رو میکنند و میروند. اگرچه که خودِ آنها نیز از صفات نکوهیدهی اخلاقی خالی نیستند و علت نزدیکیشان به او همین آلودگیهای روحی است. گروه اندکی نیز هستند که قربانی فریبکاری وُلپن و مسکا شدهاند و ندانسته پا در دام آنها نهادهاند. صحنه هم همواره در محل حضور وُلپن برقرار است، جایی که در آن افراد همچون محکمهای به رونمایی از خلأهای شخصیتی خود میپردازند. پردهی آخر اما خود محکمهای حقیقی است و بزنگاهی است که وُلپن در برابر تمامی قربانیان خود باید لب به دفاع بگشاید و توضیحی برای این همه شرارت خویش ارائه دهد.
جانسن، وُلپن را از آدمهای حاشیهساز دربار پادشاهی بریتانیا الهام گرفته است. تُجاری که دامنهی عمل و حوزهی نفوذشان بسیار فراتر از دادوستدهای مالی معمول بوده و همچون سرطان شبکهای از روابط گسترده و پیچ در پیچ و پنهان در دستگاه حاکمیت ساخته بودهاند. به همین خاطر قادر به خرید و فروش هر چیزی اعم از موقعیتهای درباری و آدمهای مختلف بودهاند. وُلپن تمام ثروت خود را مرهون سیاستی میداند که در روابطش با تمامی آدمها به آن متوسل میشود. او برای اغوای هرکسی تدبیری میاندیشد و از دری وارد میشود. برای یک جوان جویای نام از جاه و مقام میگوید. برای یک بازرگان کهنهکار از سود کلان حرف میزند. برای زنی زیبا از سیل توجه طرفداران میگوید. ولپن گرچه ظاهری زیبا ندارد، همچنان که ریچارد سوم شکسپیر نداشت، اما برعکس ریچاد، زبانی طناز و خلق و خویی جذاب دارد. او اغلب حرفها را به ایهام و استعاره و موزون میگوید و مخاطب را بر سر ذوق میآورد. سلاح او برعکس ریچاد، زبانآوری و خوشمشربی است و همین ویژگی، او را ماندگارتر و تأثیرگذارتر از شخصیتهای همارزَش در کمدی و تراژدی میکند.
عبدالحسین نوشین نمایشنامهی «وُلپن» را در آغاز دههی 1320 شمسی ترجمه کرد. انگیزهی اصلی او برای ترجمه، اجرای همزمان این نمایش بر صحنهی تئاتر بود که در آن علیرغم فشارهای سیاسی و شرایط دشوار اجتماعی معاصرش، موفق هم بود. نوشین کوشیده بود که سجع در نثر و وزن در نظم را همانگونه که متن نمایشنامه میطلبد، رعایت کند. در برخی قسمتها او برای درک بهتر مخاطب ایرانی ناچار به ابداع تعابیری شده که پیش از آن در نثر رایج کمتر استفاده میشده است. همچنین ظرایفی در متن ترجمهی او هست که تنها در هنگام اجرا قابل انتقال کامل است. با وجود تمامی این موانع، متن او از پس چند دهه همچنان برای مخاطب عام خواندنی و برای حرفهایهای تئاتر قابل استفاده است. ترجمهی وُلپن، حتی پیش از آنکه درامهای همدورهاش به فارسی برگردانده و اجرا شوند، حاکی از اهمیت فوقالعادهی آن در عرصهی ادبیات نمایشی است. نوشین خود متن وُلپن را بسیار اثرگذارتر و جذابتر از متونی همچون هملت برای مخاطبین نمایش معرفی میکرد.
طنازی سنجیده و ریزبینی سرشار از کنایهی جانسن در نمایشنامهی «وُلپن»، خصوصیتی است که آن را در تحلیل رذایل انسانی متمایزتر از باقی آثار نمایشی قرار میدهد. «وُلپن» همچنین آینهی تمامنمای جهانبینی جانسنی است. از منظر او جهان فاقد ارزش برای سوگ است و باید به تلخیهای آن خندید. باید پلشتیهایش را به سخره گرفت و فرومایگیاش را با همین خندهی بیمحابا به رخ کشید. جانسن که خود اقبالی از دولت معاصرش ندید و برعکس رقیب نامدارش، در صدر مجالس دربار ننشست، به دونمایگی چنین جهانی ملموستر و عینی از همعصراناش رسیده بود. به همین سبب از قلماش چیزی جز کمدیهای گزنده برنمیآمد.