«پیشگامان روانکاوی کودک»
(نظریهها و تکنیکهای تأثیرگذار در تحول بهنجار کودک)
نویسنده: بئاتریس مارکمن روبینز
مترجمان: دکتر شهلا علیزاده – دکتر نگار امیری
ناشر: قطره، چاپ دوم 1400
368 صفحه، 110000 تومان
****
این کتاب در اصل یک منبع جامع برای روانشناسانی است که به دنبال یک مرجع تخصصی میگردند. از این رو، طبیعی است که این افراد این کتاب را زود پیدا کنند و بهرۀ خود را ببرند. چنین کسانی نیازی ندارند کسی این کتاب را به آنان معرفی کند. دانش تخصصیشان این کتاب را برایشان کشف میکند. با وجود اینکه این کتاب یک منبع تخصصی به شمار میآید، ولی به این معنا نیست که دیگران نمیتوانند از آن استفاده کنند. برعکس، حتی غیرمتخصصان نیز میتوانند چیزهای بسیاری از آن بیاموزند؛ هم به سود خود و هم برای تربیت کودکانشان. به همین دلیل، مخاطب این یادداشت چنین افرادی هستند.
کمتر کسی میداند که وضعیت فعلی کودکان در طول تاریخ بشریت یک استثناء است. در بیشتر تاریخ و در بیشتر مناطق جهان، کسی به نوزادان و کودکان توجه زیادی نمیکرد. آنها رها بودند و حتی میتوان ادعا کرد که به صورت خودرو بزرگ میشدند. پزشکی ضعیف و نبود شرایط بهداشتی باعث شده بود که آمار مرگ و میر کودکان چیزی میان یک سوم تا نیمی از جمعیت آنها باشد. برای والدین هم بهصرفه نبود که روی کسی سرمایهگذاری کنند که احتمال زنده ماندن و بزرگ شدنش زیاد نیست. نگاه به کودکان ابزاری بود و به همین دلیل توجه زیادی به تربیت آنها نمیشد. حساسیت و شکنندگی آنها که دیگر جای خود دارد! جالب است که در برخی از فرهنگها اساساً نوزاد را انسان نمیدانستند و لذا حتی از مرگش، که بسیار هم شایع و عادی بود، چندان اندوهگین نمیشدند.
در مقابل، امروزه شرایط بهکلی دگرگون شده است. والدین برای کودکانشان زمان، هزینه، توجه، علاقه و کارهای زیادی صرف میکنند. به عبارت دیگر، تربیت کودکان اولویت اول آنان شده است. ولی این امر به این معنا نیست که کیفیت تربیت خوب است و نتیجهای درخشان به بار میآورد. برعکس، اغلب با عکس این امر مواجه میشویم. برای نمونه، یکی از دوستانم به دلیل عشق و علاقه و اهتمام بسیار زیادی که برای فرزند خردسالش دارد، ماشین برقی گرانقیمتی برایش خرید شبیه به یوفوهای هالیوودی. بدبختانه آن خردسال از آن ماشین کذایی وحشت دارد و به محض دیدنش نهفقط سوارش نمیشود، بلکه نزدیکترین پاچه و شلوار را میگیرد و میرود پشت پاها قایم میشود و سپس به طور متناوب جیغهایی مغزخراش میکشد. دوازده میلیون تومان باد هوا شد! واقعیت این است که این کارها و اینهمه هزینه راه به جایی نمیبرند. به این عملکرد نمیگویند تربیت خوب و خفن! متأسفانه این وضعیت را در بیشتر والدین میبینیم. این تلاشها و هزینهها بینتیجه است. تربیت یعنی دانش درست و عمیق دربارۀ روان حساس و شگفتانگیز کودک و منطق محیرالعقولش. اگر والدین دغدغۀ جدی دارند، باید روانشناسی کودک را بیاموزند، و نه اینکه اتاقش را تا خرتناق با یوفو و سفینههای فضایی گرانقیمت کودنساز و یکبار مصرف پر کنند. این چیزها و آن کارها نهفقط روان کودک را رشد نمیدهند، بلکه باعث تباهیاش میشوند. برای نمونه، کودک را پرتوقع و اسرافکار بار میآورند و از همان ابتدا از او یک مصرفگرای رادیکال میسازند. آیا این تباهی نیست؟
البته علت این وضع، بیسوادی یا حتی کمسوادی والدین نیست. بیشتر آنان از این جهت کمبودی ندارند. امروزه والدین برای تربیت فرزندشان هم زمان دارند و هم دانش. اغلب والدین بسیار باسوادند و از تحصیلات تکمیلی برخوردارند. پس فرهیختگی و دانشی دارند که به آنها این امکان را میدهد که تربیتی تخصصی و دانشمحور را پی بگیرند. معنای این حرف این است که والدین این استعداد را دارند که برای فرزند خود بهعنوان روانشناسِ کودک عمل کنند، هرچند عملاً چنین نیستند. خوشبختانه امکانات این امر فراهم است. کتابهای خوبی در این زمینه وجود دارد که نظریهها و تکنیکها را بهخوبی توضیح میدهد.
البته والدین کموبیش به سراغ کتابهای روانشناسی کودک میروند. ولی متأسفانه در اغلب موارد کتابهای زرد و سطحی را میخوانند. این درحالیست که حتی کتابهای معمولی را هم باید رها کرد. چرا وقتی بهترین کتابها و معتبرترین آثار علمی که به قلم متخصصان طراز اول نوشته شده، در دسترساند، خودمان را از آنها محروم کنیم؟! بهویژه اینکه چنین کتابهایی بیانی ساده، روشن و بهدور از پیچیدگی داشته باشند؛ برای نمونه همین کتاب.
نویسنده که خودش نیز متخصص کودک است این کتاب را بهعنوان راهنمای آشنایی با مکاتب اصلی حوزۀ روانکاوی کودک نگاشته است. شش روانشناس اصلی و بزرگ محور بحثهای این کتاب هستند: زیگموند فروید، آنا فروید، ملانی کلاین، دونالد وودز وینیکات، مارگارت ماهلر، جان بالبی. اما نویسنده به این شخصیتها اکتفا نکرده است. لذا علاوه بر این بزرگان، پیشگامان روانکاوی کودک در سراسر دنیا هم از قلم نیفتادهاند: هلموت، اسپیلرین، گرینکر، استرن، اشپیتز، بورنستین، جاکوبسن، رمبرت، اریکسون، راسکوفسکی، دولتو، کستنبرگ، ابِرَستوری، لیبوویچی و دیاتکین.
روش معرفی هر روانکاو به این صورت است که ابتدا زندگینامه، تأکید بر دوران کودکیاش، توجه به رابطهاش با کودکانش، تجربههای تحقیقاتی و کاریاش ذکر میشود. آنگاه پس از ذکر این موارد، نوبت به شمارش آراء و شرح نظریاتش میرسد. پرداختن به نظریات این تعداد از روانکاوان ناشی از ضرورت خود موضوع است. مباحث کتاب به طور تلویحی این معنا را القا میکنند که نظریات هر روانکاو برخاسته و تحت تأثیر زندگی، زمانه و محیطش بودهاند. به همین دلیل، هر کدام از آنان به بخشی از مسائل روان کودک توجه کردهاند و نه همۀ مسائلش. بر این اساس، نمیتوان هیچکدام از روانکاویها را مطلق در نظر گرفت و ادعا کرد که همۀ مسائل مربوطه را پوشش میدهد. همین محدود و مقید بودن هر کدام از آن مکاتب این نوع کتاب را توجیه میکند؛ کتابی که همۀ آن دیدگاهها را کنار هم قرار میدهد تا پرتوهای همگی آنها بر مسائل کودک بتابد و روشنی بیشتری ایجاد شود. بنابراین تفاوت و اختلاف آنها نهفقط بهانهای برای کنار گذاشتن هیچکدام نیست، بلکه، کاملاً برعکس، دلیلی موجه برای لحاظ همۀ آنها با هم و کنار هم است. ناگفته نماند که ارزش مطالب کتاب منحصر به تئوریهای کلان نیست؛ نکات ریز هم بسیار باارزشاند. از این رو، حتی اگر با تئوریهای کلان یک روانکاو موافق نباشیم، میتوانیم از بصیرتهای جزیی آموزندهاش بهرۀ شخصی ببریم. این هم دو نمونۀ کوچک:
- دزدی در مرکز گرایشهای ضداجتماعی قرار دارد و دروغگویی نیز با آن مرتبط است. کودکی که چیزی میدزدد به دنبال آنچه دزدیده نیست، بلکه در جستجوی مادری است که حق او بوده است.
- کودک نوپا در دورۀ 15 تا 24 ماهگی دوباره به مادر خود نزدیک میشود، چون متوجه شده است تحرک فیزیکی او میتواند رنگوبوی جدایی روانی از مادر را به خود بگیرد. او درحالیکه مادر را در تیررس نگاهش نگه میدارد، محتاطانه به کاوش در دنیای خود نیز میپردازد. خطر موجود در اینجا این است که مادر قادر به درک این موضوع نباشد و با بیصبری و در دسترس نبودن واکنش نشان بدهد. پیامد این امر ترسی اضطرابآمیز از رها شدن در کودک نوپاست. تجدید رابطه به زیرمراحل بیشتری نیز تقسیم میشود: در ابتدا تمایل برای به اشتراک گذاشتن کشفیات با مادر وجود دارد، سپس در 18 تا 21 ماهگی بین ماندن با مادر و وابستگی هیجانی به او از یک سو، و مستقلتر و کاوشگرتر شدن از سوی دیگر، بحران به وجود میآید و در نهایت کودک در 21 ماهگی و بعد از آن به راهحل میرسد؛ آن هم راهحلهای شخصیای که بهواسطۀ رشد زبان و سوپرایگو به دست آمدهاند.
*دکترای فلسفه