مهدی بختیاری در یادداشتی در وطن امروز چنین نوشت: ارائه طرح ۲ دولتی که آمریکاییها در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ مطرح کردند، آن هم در حالی که ایالات متحده بزرگترین پل هوایی را بین واشنگتن و تلآویو (برای تجهیز هرچه بیشتر اسرائیل در جنگ توفان الاقصی) راهاندازی کرده، راهکاری سیاسی با هدف کاهش فشارهای بینالمللی بر آمریکا به جهت مواضع آن در این جنگ است.
آمریکاییها بهتر از هر کس دیگری میدانند راهکار ۲ دولتی لااقل در این مقطع امکان اجرا ندارد. صهیونیستها هم که از ریشه با آن مخالفند و مقامات دولتی آنها از جمله اسحاق هرتزوگ، رئیس این رژیم و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر صهیونیستها علیه آن موضع گرفتند و اعلام کردند به هیچ وجه با این طرح موافقت نخواهند کرد.
طرح ۲ دولتی و موافقت با تشکیل کشور فلسطین در خاک فلسطین چند دهه قبل زمانی که چپگراها در این رژیم بر سر قدرت بودند شاید قابل فکر کردن بود اما آن جریان سالهاست دیگر هیچ قدرتی در ساختار سیاسی اسرائیل ندارد و الان دور، دور راستهای افراطی است که بخش بزرگی از دولت را هم در اختیار دارند و از ابتدا به دنبال سیاستهای سختگیرانهتر نسبت به فلسطینیها بودند.
از طرف دیگر مردم فلسطین بنا بر آمارها با طرح ۲ دولتی مخالفند و همه فلسطین از بحر تا نهر را حق مسلم خودشان میدانند. طرح ۲ دولتی یا ۲ کشوری البته طرح جدیدی هم نیست و شروع آن به سال ۱۹۴۷ یعنی پیش از تشکیل رژیم صهیونیستی بازمیگردد که طبق طرح سازمان ملل، قرار بود کشور فلسطین به ۲ کشور عربی و یهودی تقسیم شود، به طوری که ۵۵ درصد این سرزمین به یهودیان و ۴۵ درصد دیگر به فلسطینیها تعلق یابد.
مشخص است این طرح از ابتدا طرحی ظالمانه برای گرفتن خاک مردم فلسطین و دادن آن به اشغالگران بود اما با این حال، رژیم صهیونیستی به تصرف ۵۵ درصد کشور فلسطین بسنده نکرد و به اشغالگری ادامه داد، به گونهای که تمام سرزمین فلسطین، جز نوار غزه و کرانه باختری به اشغال یهودیان درآمد اما بازهم اشغالگری صهیونیستها ادامه یافت تا جایی که کرانه باختری نیز تحت کنترل آنها قرار گرفت.
همانطور که گفته شد، طرح ۲ دولتی از ابتدا مخالفان زیادی داشت، هرچند در مقطعی مثل اوایل دهه ۹۰ میلادی در مذاکرات اسلو که سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) با رژیم صهیونیستی انجام داد، به نتایج محدودی رسید اما مخالفت شدید جامعه صهیونیستها با همان طرح که به ترور و هلاکت اسحاق رابین نخستوزیر به دست «ایگال عمیر» (صهیونیست راستگرا) منجر شد، بزرگترین مانع آن بود.
همین مخالفتها بود که موجب شد روند ادامه مذاکرات اسلو که قرار بود بعدا درباره تعیین مرزها، مساله آوارگان، موضوع آب و... ادامه یابد کمکم به بهانهای برای سنگقلاب کردن دولت خودگردان فلسطین تبدیل شد.
فلسطینیهای زیادی به یاد دارند همین مساله به رسمیت شناختن ۲ طرف هم نه تنها به بهبود وضع آنها (بویژه فلسطینیهای ساکن کرانه باختری) نینجامید، بلکه طبق آمارها و گزارشها، وضع آنها روز به روز بدتر هم شد و انباشت همین خرابتر شدن اوضاع بود که به انتفاضه دوم یعنی انتفاضه الاقصی در سال ۲۰۰۰ انجامید.
حالا بعد از نزدیک به ۳ دهه، توفان الاقصی بازهم بروندادی از خشم انباشته فلسطینیهایی بود که در وضعیتی به مراتب بدتر از قبل قرار داشتند.
در حالی که در ۱۴۰ روز گذشته از تجاوز اسرائیل به غزه، ۳۰ هزار نفر از مردم بیدفاع (عمدتا زنان و کودکان) به شهادت رسیدهاند، همه دنیا آمریکا را مهمترین و اصلیترین پشتیبان صهیونیستها میدانند که دستش تا بازو به خون فلسطینیها آلوده است. عملکرد آمریکا در جنگ توفان الاقصی و حمایت از جنایات بیسابقه اسرئیل در طول این ۸ دهه، خشم افکار عمومی حتی در غرب را هم به شکلی بیسابقه علیه آنها برانگیخته است.
از طرف دیگر فرسایشی شدن جنگ نیز به ضرر صهیونیستهاست و آمریکاییها هم نمیخواهند در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آغازگر جنگی جدید در منطقه باشند.
کشورهای خائن عرب نیز گرچه در اصل و باطن خود به دنبال روابط با رژیم صهیونیستی هستند اما میزان جنایات این رژیم در غزه به حدی است که نه تنها فرصت ابراز این علاقه برایشان سلب شده، بلکه آنها را به فشار ظاهری به بزرگترین حامی اسرائیلی یعنی آمریکا نیز مجبور کرده است.
با این تفاسیر، آمریکاییها اگرچه میدانند طرح ۲ دولتی اجرایی نیست ولی برای ترمیم وجهه خود و فرار از زیر بار فشار افکار عمومی و نیز ایجاد موقعیتی برای نقشآفرینی در مساله غزه این طرح را مجدداً مطرح کردهاند. به گفته پایگاه خبری Axios، جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا قصد دارد بعد از جنگ غزه، یک معامله بزرگ را در خاورمیانه رقم بزند.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید میگوید: «راهبرد دولت بایدن برای بعد از جنگ غزه این است که روابط اسرائیل و عربستان، عادی شود و از این راه به سمت تشکیل کشور مستقل فلسطین حرکت کنیم». طرح ۲ دولتی موجب اختلاف در داخل رژیم صهیونیستی نیز خواهد شد، هرچند مخالفان آن یعنی راستگراها فعلا دست بالاتر را دارند و همین دست بالا، عملی بودن آن را به محاق برده است.