حسن روحانی را میتوان ناکامترین چهره سیاسی این سال ها قملداد کرد؛ فردی که پس از سکوتی طولانیمدت، فعالتر از گذشته تا همین روزهای اخیر دوباره به صحنه سیاست آمد اما با دیوار بلند ناکامی مواجه شد. از همان ابتدا بسیاری از تحلیلگران این فعالیت مستمر و چشمگیر وی و سخنرانیهای متعددش را به مسائل انتخاباتی و اهداف حزبی او مرتبط کردند؛ امری که گذر زمان درستی آن را اثبات کرد و نشان داد که گعدههای متعدد روحانی برای فعالیت در انتخابات برپا میشود. نشستهای متعدد شیخ اعتدال با دولتمردان و مدیران گذشته، سیاسیون مختلف، فعالین رسانهای اصلاحطلب، اقشار دانشجویی و فعالین اقتصادی نشان میداد که روحانی اهداف مهمی را در سر دارد.
او میخواست ارتباط گذشته خود با طیفهای مختلف را بازیابی کرده تا بتواند با پشتوانه قابل توجهی در آوردگاه انتخابات حضور یابد و البته کنشهای روحانی با ظرافت و دقت خاصی همراه بود. او روی مسائلی مناقشهبرانگیز و برجستهشده در جامعه دست میگذاشت و حتی طعنههای بسیاری را روانه حاکمیت میکرد تا نشان دهد از توانایی شناسایی دغدغههای پایگاه اجتماعی گذشته خود برخوردار است و به همین دلیل بود که بسیاری معتقد بودند همراهی مجدد اصلاحطلبان با روحانی و همراهشدن بخشی از اصولگرایان میانهرو با او، شرایطی مشابه اوایل دهه ۹۰ را رقم خواهد زد.
روحانی میخواست با شکلدادن اجماعی مجدد، هم فهرست کاندیداهای نزدیک به خود را راهی مجلس شورایاسلامی کند و هم دوباره بر صندلی مجلس خبرگان تکیه زند که در رسیدن به این اهداف با موانع متعددی مواجه شد. بیاعتنایی اصلاحطلبان و ثبتنام نکردن در انتخابات مجلس، عدم احراز صلاحیت تعداد قابلتوجهی از چهرههای این جریان و حتی رد صلاحیت حسن روحانی برای انتخابات مجلس خبرگان، نشان داد که اوضاع آنطور که تصور میرود نیست و تمام برنامههای روحانی نقش بر آب شد. رد صلاحیت او، شیخ اعتدال را در چشم بر هم زدنی کیش و مات کرد و روحانی راهی جز تمسک به آنچیزی که رای اعتراضی مینامیدش، نداشت اما در محاسبات خود اشتباهات عجیبی را مرتکب شده بود. پایگاه اجتماعی روحانی و حتی اصلاح طلبان دیگر هیچ اقبالی به سیاسیون اصلاحطلب و چهرههایی چون روحانی- که حتی او را اصلاحطلب اصیل هم نمیدانند- وجود نداشت.
گزافه نیست که ادعا کنیم اصلاحطلبی قوام گذشته خود را باز نخواهد یافت و به همین دلیل است که در سه انتخابات متوالی اخیر، اصلاحطلبان شکستهای فاجعهباری را متحمل شدند. اما عجیب است که چهرهای چون حسن روحانی با ذکاوت ذاتیاش، روی تحرک سیاسی آنان حساب باز کرده بود. همانگونه که اصلاحطلبان به حاشیه رانده شدهاند، انتخابات ۱۴۰۲ نشان داد که حسن روحانی هم به پایان خط رسیده اما شاید در بدبینانهترین حالت ممکن هم وی تصور نمیکرد هر سطحی از تحرک او تا این حد با بیاعتنایی از سوی اصلاحطلبان و کسانی مواجه شود که روزگاری نهچندان دور، او را برای رسیدن به پاستور همراهی کردند.