روزنامه جوان نوشت: اظهارنظر جدید عباس عبدی درباره خودکشی یک پزشک و رفتن به صحرای بینشان تخیلات فوقمتافیزیکی و ربطدادن این خودکشی به آنچه مردم «عنبر نسا» یا «ماچه الاغ ماده» میگویند، از عجایب تحلیلهای جامعهشناسی است. عبدی که خود را جامعهشناس معرفی میکند، حتماً نخستین کتاب با موضوع خودکشی و به همیننام اثر یکی از اولین جامعهشناسان تاریخ، امیل دورکیم، را خوانده یا درباره آن شنیده است و میداند خودکشی چیزی نیست که او بتواند از آن برای تخریب همیشگی و عادتوار خود از وضعیت جمهوریاسلامی بهره ببرد و بعد هم موضوع را بپیچاند و از طب سنتی و عنبر نسا سردربیاورد. عبدی نوشته است: «در همین مدت کوتاه دو پزشک متخصص و فوق تخصص خودکشی کردهاند. بعد به جای توجه به مشکلات گسترده پزشکان از طرح توسعه بیمارستان بازدید میکنند. احتمالا به زودی در این بیمارستانها، حکمای؟! سنتی به جای پزشکان متخصص، مردم را با عنبرالنسا درمان خواهند کرد.»
واقعا شور را از مزه انداختهاند آقایان. از یک خودکشی که میتواند دلایل متعدد و پیچیده خود را داشته باشد، به بازدید رئیسجمهور از طرح توسعه بیمارستانها میرسد و از آنجا به پشگل الاغ! این خط تندوتیز واقعاً نوبر است و این تحلیلگران کمیاب و دستنیافتنی. صندوقچه حرفهایشان تمام شده است. نه درباره دستگیری روزانه صدها استاد و دانشجو در امریکا حرفی دارند، نه درباره بیداری ملتها بر اثر بانگ مقاومت اسلامی، نه درباره هیچچیز عینی دیگر که بسیاری از منتقدان نظام را نرم کرده است. ته دیگ نقزدنهای مداومشان رسید به اینکه، چون یک پزشک خودکشی کرده، لابد توسعه بیمارستانها چیز بدی است و احتمالاً در این بیمارستانهای جدید عنبر نسا دود خواهند کرد!
این سقوط به «اسفلالسافلین تحلیلگری» فقط از نوعی کینهورزی بدون درمان ناشی میشود.