«تئاتر بکت و نورولوژی احساس»
نوشته: عبدالرحمن نجل رحیم
ناشر: چرخ، 1402
110 صفحه، 98000 تومان
***
زبان بدن در تئاتر اهمیت فوقالعادهای دارد، به گونهای که اگر نادیده گرفته شود، ارتباط معناداری میان بازیگر و تماشاچی برقرار نخواهد شد. بنابراین میتوان دو کفهی ترازو در کنشهای بازیگران تئاتر متصور شد که یک کفه کلام است و دیگری حرکات بدنی. بکت در تئاتر، تنها داعیهی متن نداشت و به جزئیات اجرا اهمیت خاصی میداد و همچنین بر حرکات بدنی نیز تمرکز کرده بود. او این حرکات را نه تنها از جنبهی تناسبشان با شخصیت مورد نظرش، بلکه از جهت نورولوژی و روانپزشکی نیز مورد توجه قرار میداد. کتاب «تئاتر بکت و نورولوژی احساس» بر این جنبه از کار بکت تعمق کرده و نویسندهی آن که خود یک متخصص مغز و اعصاب است به مطالعهی ابعاد عصبشناسی آثار او پرداخته است.
ساموئل بکت نویسندهای چندبعدی بود و برای خلق یک اثر داستانی یا نمایشی تأملات بسیاری در موسیقی، هنرهای تجسمی، روانکاوی و حتی علوم پزشکی و فیزیولوژی داشت. به همین خاطر میتوان در نمایشنامهای همچون «در انتظار گودو» جنبههای مختلفی از جمله حرکت، ریتم و موسیقی کلام را در نظر گرفت که با ظرافت و هوشمندی بکت در آن گنجانده شده است. این مسأله نشان از نبوغ و تسلط این نمایشنامهنویس ایرلندی در خلق یک متن نمایشی دارد. متنی که از وجوه بسیار در خور تأمل است و مایهی اتصال علوم مختلفی از جمله روانشناسی، عصبشناسی، فلسفه و جامعهشناسی است.
در این کتاب ابتدا دربارهی اینکه چگونه میتوان جهان بکت را به نورولوژی مرتبط دانست بحث میشود. بکت از کودکی تنشهای روانی بسیاری را بهویژه با مادرش تجربه کرده بود که منجر به سلسله آشفتگیهای دوران بزرگسالیاش شد. او ناچار به مراجعه به یک روانکاو برای حل مشکلش بود، امکانی که در دوبلین برایش فراهم نشد و او را مجبور به سفر به لندن کرد. درگیر شدن با علم روانکاوی او را به سمت رابطهی ذهن و بدن سوق داد و تمرکزش را به سمت روانشناسی، عصبشناسی و ارتباط میان آنها برد.
بکت رمانی به نام مورفی دارد که بر رابطهی آشفته و بیمارگونهی تن و روان قهرمانانش تأکید میکند. آنها به شکلی خاص مشکلات نورولوژی دارند که در حرکات و رفتارشان نمود پیدا کرده و ویژگیهای شخصیتشان را نیز تحتالشعاع قرار داده است. این کتاب تجربهی داستانی ناب بکت برای ارزیابی عمیق پیوند ذهن و بدن بود. اما این تجربه در دورهای نگاشته شده بود که بکت هنوز از سایهی تأثیر جویس و پروست در نوشتن بیرون نیامده بود و سیالیت ذهن، بسیار بیشتر از واکاوی رابطهی تن و روان برایش اهمیت داشت. عبور از دو دهه و پشت سر گذاشتن جنگ جهانی توجه او را به سوی تجزیه و تحلیل عمیقتر روانی شخصیتهایش، چه در تئاتر و چه در عرصهی داستان سوق داد.
اما تمرکز بر حرکات بازیگران، به ویژه در اثری مانند «در انتظار گودو»، بکت را به گونهای جنونآمیز و وسواسی دربارهی ارتباط اعصاب با حرکات بدنی کنجکاو نمود. او در این نمایشنامه کوشید به شخصیتهایی مثل لاکی، بار حرکتی و عصبی-روانی خاص ببخشد. بکت دربارهی لاکی ابتدا گفتوگو را به تکگویی تبدیل میکند و سپس آن را به سمت تولید زنجیرهای از کلمات فاقد معنا پیش میبرد. لاکی سالادی از کلمات میسازد که برای مخاطب مفهوم خاصی را متبادر نمیکند. اما همه چیز به این نقطه ختم نمیشود و لاکی با حرکات شبه پارکینسونی و خارج شدنش از الگوی سلامت و تمامیت جسمی یک انسان تأثیر آن اختلال کلامی را تشدید میکند. به همین علت است که لاکی نمونهای تمامعیار از یک مسخ انسانی را میسازد که نه تنها روان، بلکه جسمش را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است.
مؤلف کتاب بخش مفصلی را به اثرپذیری بکت از نورولوژی در خلق تئاتر «درانتظار گودو» اختصاص داده است. او بر کوچکترین حرکات و کنشهای بازیگران و رد مطالعات نورولوژیک بکت در این نمایشنامه توجه ویژهای داشته است. همچنین مسأله غیاب و فقدان به عنوان مفهومی که روان و رابطهی آن با تن را تحت تأثیر خود قرار میدهد مورد بررسی عمیقی قرار گرفته است. نویسنده تا آنجا پیش میرود که میان آثار نمایشی بکت و آمفیتئاترهای معرفی بیماران عصبی شباهتی تنگاتنگ میبیند. گویی در هر دوی اینها بیماران بر صحنه حاضر میشوند تا علائم اختلال خود را به شکلی تمام و کمال به نمایش بگذارند.
اما بخش دیگری از کتاب که اهمیت آن کمتر از بحث عمیق رد پای نورولوژی در نمایشنامهی «در انتظار گودو» نیست، به بررسی اثر نورولوژی در سایر متنهایی که بکت نوشته میپردازد و گویی هرچه در این باره بیشتر پیش میرود، به تسلط بدن و سیستم عصبی بر حرکات شخصیتها بیشتر تأکید میشود. در نمایشی مانند «آخر بازی» انگار به نقطهای میتوان رسید که دیگر فقط حرکت و رفتار است که بر بازی غلبه دارد و کلام به طور کامل به حاشیه میرود. این مسأله به عمق تأثیرپذیری بکت از عصبشناسی برای طراحی زبان بدن بازیگران نمایشنامههایش دلالت دارد. او از کلام به سمت حرکت پیش میرود و رفتار را جایگزین گفتار میکند. چنین سیر تحولی را باید در آثار بکت جدی گرفت، زیرا بدون آن درک پوچگراییهای فکری و کلامیای که مد نظر بکت بوده، امکانپذیر نیست و این کتاب میکوشد خوانندگانش را به این سمت سوق دهد.