به گزارش ایسنا، طبق سنت کلیسایی برای کسی که میمیرد زنگها به صدا در میآیند و «جان دان» شاعر متافیزیک قرن هفدهمی انگلیسی در قطعه شعری معروف میگوید: «هیچگاه در پی آن نباش که صاحب زنگ را بیابی،بدان که از برای توست...».
صدای زنگ بسیار نواخته میشود و قرآن بسیار خوانده میشود در تاریخ بودند که یک لحظه دل به صدایی سپردند و راه عوض کردند. باشد اربعین نیز برای ما صدای قاری قرآن و یا زنگی برای خداشناسی باشد.
یکی از کسانی که لحظه را دریافت و راه عوض کرد فضیل بن عیاض بود او راهزنی بود نه تنها مال بلکه در آخر چشم به ناموس مردم نیز داشت. در زمان راهزنی عیاض روزی دختری دید و گفت برو خانه و شب منتظر من باش. کسی نبود مقابل عیاض عرض اندام کند جز خداوند. وی برای آنکه به وصال آن زن برسد. از دیواری بالا رفت تا به منزل او برود، ناگاه آواز همسایهای که در حال تلاوت قرآن بود را را شنید که این آیه را تلاوت میکرد:
الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله(1)
آیا وقت آن نرسیده است آنان که ایمان آوردهاند، قلبهایشان از برای یاد خدا نرم شود.
تا این که فضیل را شنید، با خود گفت: «وقت آن شده که دل آهنین من، چون موم، از آتش توبه نرم شود».
این آیه دیگر همان آیهای نبود که همیشه میشنید و فکر نمیکرد او این صدای زنگ را شنید. انگار این آیه برای فضیل نازل شد و دلش چون موم نرم شد و با آهی که از نهاد او برآمد سربه بیابان گذاشت اما این بیابان دیگر بیانی نبود که فضیل رهزنی میکرد این بیابان، بیابانی بود که دیگر در او فضیل راهزن آن نبود بلکه سالک راه خدا شد. او بعد از طی مسافتی، به کاروان سرایی رسید که جماعتی از کاروانیان به استراحت میپرداختند.
نیمه شب، که ستارهها در آسمان کویر میدرخشیدند و مهتاب نور کمرنگی به بیابان میبخشید کاروانیان برخاستند و گفتند: برخیزند تا روانه شویم. یکی از آنها گفت: توقف کنید تا روز شود؛ زیرا که فضیل در راه است.
فضیل از شنیدن این حرف، ناراحت شد و به آنها گفت: جوانمردان! فضیل، اکنون در مقابل شماست، از ناحیه او، خاطر جمع باشید و حرکت کنید.
رسم فضیل این بود که هر مالی را که می دزدید، نام صاحبانش را در طوماری ثبت می نمود، بنابراین صاحبان اموال را طلبید و به هر نحو بود، رضایت آنان را به دست را آورد.