یکی از پژوهشگران اجتماعی دین در مطلب اخیر خود با عنوان «پذیرش شکست» گفته است که باید از فرهنگ شهادت عبور کرد: «...یکی از ملزومات این امر به گمان من بازاندیشی الاهیاتی و ازجمله عبور از گفتمان شهادت (شیعه) است.»
در ادامه، در برابر گفتمان شهادت که دست کم و با هر خوانشی، ضد اسارت و اسیری است، مینویسد: «مادام که ذهن و زبان ما اسیر گفتمان شهادت است... نمی توانیم فرجام دیگری را انتظار بکشیم.».
در نقد این نگاه که درست پس از عملیات وعده صادق۲ صورت گرفته است، خطوط ذیل از نظر خواهد گذشت.
شهادت در نگاه اسلام اولاً و بالذات یک ارزش ایجابی است و ثانیاً و بالعرض جنبه سلبی دارد. اما شهادت یک ارزش اولا فردی و ثانیاً جمعی نیست بلکه به طور هم وزن و همزمان فردی و جمعی است. یعنی فرد ایثارگر است که جمع و جامعه ایثارگر را می سازد و جامعه ایثارگر است که فرد ایثارگر را می سازد.
همچنین، شهادت اوج و قله امر به معروف(جنبه ایجابی) و نهی از منکر است (جنبه سلبی) (این یکی از ریشه های مخالفت با شهادت طلبی است. جریان تجدیدنظرطلب، سر و رأس را هدف گرفته اند).
شهادت و ایثار مقوم جامعه مقاوم و استوار و نیز جامعه ای است که در آن حقوق افراد و حریم آنها حفظ و پاسداری می شود. بنابراین، حتی برای پیشرفت و رفاه اقتصادی و یک جامعه مترقی، نقش ضامن، تسهیل کننده و تسریع کننده را دارد.
ایثار و اوج آن یعنی شهادت، ضامن درنیفتادن جامعه به بی تفاوتی نسبت به دیگری و بی تفاوتی نسبت به ظلم چه در داخل و چه از ناحیه نیروی خارجی است.
بدینسان، شهادت، مرگ اندیشی و انزوا نیست بلکه زندگی فردی و جمعی را زیباتر و شکوفاتر می کند. بر این اساس، تلاش کارگران معدن طبس برای نجات دوستان خود شبیه شهادت طلبی و اوجی از ایثار است. هر چند هر ایثاری شهادت نیست اما اوج ایثار یعنی شهادت همراه با به خطرانداختن جان خود است.
شهید مطهری به درستی می گوید که از نظر اسلام، مرگی شهادت است كه انسان با التفات به خطرات احتمالی يا یقینی ، تنها با انگيزه و هدفی مقدس و انسانی و به بیان قرآن فی سبيلالله از آن استقبال کند. اما همزمان شهید مطهری، منطق شهيد را منطق سوختن و جذب شدن در جامعه به منظور احیای جامعه می داند. این نگاه ایشان، دلالت بر ارزش جامعه شناختی و پیشرفت آفرین شهادت و توسع آن دارد.
بر این اساس، تلاش یک رهگذر برای بیرون کشیدن یک غریبه از درون ماشین در حال آتش گرفتن، حتی اگر به انگیزه الهی نباشد، شبیه شهادت و عین فعل الهیِ شهادت یا کالبد شهادت است.
پیشرفت و ایثار
این پژوهشگر اجتماعی ستیز با فرهنگ شهادت را درست در لحظه وعده صادق ۲ و به منظور پرهیز از تقابل با استکبار و ترک مقاومت عنوان کرده است. دلالت ضمنی متن او چنان است که گویی شهادت طلبی و گفتمان شهادت مانع و رادع پیشرفت و عمران کشور است.
باید توجه داشت آغاز توسعه غرب (پیش از گفتمان رفاه امروزی که چندان در پی پیشرفت نیست و تن آسا و بی تفاوت است)، محصول اهداف و آرمانهای چون جان دادن برای کشور و برای علم، ایثار و مرارت برای تحقق شکوفایی تمدنی غرب بوده است. اگر آن ترجیح کشور بر خود در خاستگاه و بنیاد توسعه غربی نبود، غرب به وضعیت امروزی نمی رسید.
سایر کشورها مثل کره جنوبی و ژاپن نیز از این حیث قابل ارزیابی هستند. مشخصاً روحیه بیگانه ستیزی و روحیه فداکاری مردم ژاپن بود که پیشرفت مادی آنها را رقم زد. هرچند در ادامه و پس از جنگ جهانی دوم، حضور آمریکایی ها در خاک آنها و تحقیر و تحدید مستمرشان، این روحیه را تضعیف کرده است و استقلال را به عنوان محصول اصلی فرهنگ ایثار از آنها سلب کرده و امروز ژاپن نه از اقتدار نظامی برخوردار است نه از استقلال سیاسی کاملی که در دوران جنگ جهانی دوم داشت.
نقطه آغاز پیشرفت کره جنوبی هم یک قیام مردمی ایثارگرانه همراه با قربانی شدن علیه حکومت استبدادی آن کشور بوده است، هرچند در ادامه کمک های آمریکا به سبب ترس از پیوستن کره جنوبی به شوروی بود که پیشرفت مادی این کشور را رقم زد اما تقابل با کره شمالی و فرهنگ ایثار این کشور که درست برخاسته از این تقابل و قیام ژوئیه بود، محرک وحدت و عزم ملی تا امروز بوده است.
چنانکه ملاحظه می شود، ایثار و حتی جنگ لزوماً ضد توسعه نیست و دست کم دشمنی کردن با دولت/دولت های خارجی لزوماً ضد توسعه نیست بلکه می تواند عامل یا محرک آن باشد.
هستی شناسی شهادت
به نظر می رسد پژوهشگر مورد اشاره ما علاوه بر عدم درک کارکردهای اجتماعی شهادت و ایثار، شهادت طلبی را از حیث الهیاتی و نیز تمایز شهادت شیعی با سایر رویکردها را درنیافته است. شهادت در نگاه هستی شناسی اسلامی، مرگ اندیشی نیست. هرچند به تعبیر فیلسوف بزرگ آلمانی، «مرگ پایان زندگی است، ولی مرگاندیشی آغاز آن»، اما به هرروی شهادت اندیشی و شهادت طلبی، اوج زندگی است، زندگیِ زندگی است. شهید برای امید و صلح و اعتلای انسان و دنیا، جام شهادت را سر می کشد.
کسانی که شهدا یا شهیدی را قبل از شهادت دیده اند، به شادی و تواضع و خوش قلبی آنها تصریح خواهند کرد. آنها خشونت طلب نبودند بلکه نسبت به بدترین توهین ها با تواضع و لبخند برخورد می کردند. در عین حال، در میدان نبرد اوج شجاعت بودند؛ چنانکه اوج تدبیر بودند.
در همین نکته، تفاوت عمیق شهادت طلبی شیعه و شهادت طلبی نیروهای چپ گرا و تکفیری نهفته است. شهادت طلبی شیعه که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مبتنی بر آن است، شهادت عاشورایی است و به کلی از خشونت طلبی، بدبینی و افراط به دور است. نفی شهادت و فرهنگ شهادت، تنها نفی اسلام و مکانیزم تحقق معارف و ارزشهای آن و نیز نفی قله انسانی تربیت دینی نیست. بلکه نفی حیات معقول و مطلوب است؛ حیاتی که هر فرد، دیگران را بر خود ترجیح می دهد.
شایان توجه است که قرآن کریم شهادت را «حیات معقول» و اوج آن می داند. زنده بودن شهید و برخورداری او از رزق از منظر قرآن دلالت بر پیوند بی مانند شهادت با زندگی و حیات دارد. همچنین نگاه قرآن همزمان بر عقلی بودن شهادت تأکید دارد که این مبین جنبه فرامکانی و انسانی و جهانی آن است. علامه طباطبائی نیز به درستی شهادت را امری فطری و مربوط به همه انسانها دانسته است. بنابراین محدود به ایران، جهان اسلام، ادیان ابراهیمی و آیین هایی مثل شیمودا(ژاپن) نیست.
سخن نهایی این که واژه شهيد در قرآن به معنای حضور، آگاهی و شهود باطنی است. همچنین واژه شهيد و شهادت در قرآن برای خدا، پيامبر اعظم (ص)، ملائكه، اعضا و جوارح انسان و حتی برای عالم طبيعت در مقابل جهان غيب به کار رفته است که دلالت بر آن دارد که شهید و شهادت، نماد و اوج ترابط سه ضلعی خدا، جهان و انسان (حیات فردی و جمعی انسان) است. از این رو، ستیز با فرهنگ شهادت، انتحار جهان و انسان و از میان بردن ارتباط شناختی و عاطفی میان چیزهایی است که طبیعتاً و فطرتا یگانه و یکپارچه اند.