غرب آسیا دهههای متمادی است که رنگ امنیت و آرامش را به خود ندیده و ملتهای مظلوم منطقه در دلهره و هیاهوهای بیانتهای جنگ و خونریزی به سرانجام مینگرند.
یکسال از وزیدن طوفان الاقصی در 7 اکتبر، فصل ممتاز مبارزات ملت فلسطین گذشت و بیگمان 27 سپتامبر فرازی از این موسم است که تا همیشه تاریخ در صفحه شطرنج تقابل محور مقاومت و محور شرارت با خون ثبت گردید.
با ترور سید حسن نصرالله از بازیگران اصلی منطقه و جبهۀ مقاومت در جریان حملۀ رژیم صهیونیستی به منطقه ضاحیه بیروت که با تسلیحات اهدایی آمریکا انجام شد، ابهام در باب پیامدهای این واقعه تا مدتها سایه افکنده و همگان را نگران آیندهای مبهم کرده است.
حزب الله تحت رهبری شخص نصرالله، علاوه بر لبنان در سراسر منطقه به نیروی سیاسی و نظامی مدبر و مورد احترام تبدیل شد و پیروزیهای بزرگ و غرور آمیزی را برای ملت لبنان و جهان اسلام علیه اسرائیل پدیدار نمود؛ ترور او نیز رخدادی مهم برای لبنان، منطقه و کل مقاومت اسلامی میباشد.
ترور سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله در برهه زمانی بسیار حساسی از تاریخ منطقه و محور مقاومت رخ داد که هر دو طرف برای آرمانها، ارزشهای بنیادین و حیات خود میجنگند.
شهادت سید مقاومت و جمعی از فرماندههان ارشد نظامی با آن که خلاء بزرگی را در لبنان، محور مقاومت و منطقه موجب گردید و در کوتاه مدت ضربه سختی بر پیکرۀ حرب الله و اجزای مقاومت وارد نمود، لیک با توجه به تجربه و ساختارهای سازماندهی شدۀ این نهاد، در اسرع وقت در صدد بازسازی و به روزرسانی آن بر خواهند آمد و خدشهای به آرمانها و اهداف آن وارد نشده و تضعیف نخواهد شد؛ بلکه عزم نسلهای بعد را در اتخاذ و پیگیری تصمیمات و سیاستهای راهبردی راسختر کرده و زین پس اقدامات و عملیاتهای پیشرو تر و مبدعگرایانهتری را از آنها شاهد خواهیم بود.
همانطور که حزب الله متعهد شده است به مبارزه با دشمن صهیونی و مقاومت ادامه خواهد داد.
علیرغم ترورها و آسیبهای وارده، عموم ناظران به توانایی حزب الله جهت استمرار اقدامات و مبارزات اطمینان دارند؛ براساس تمامی برآوردهای بین المللی، این حزب همچنان از توانمندیهای مختلف نظامی بسیاری در حوزه سخت و نرم برخوردار بوده که از آن جمله میتوان به برخورداری از 150 هزار انواع موشک و صدها هزار نیروی کادر نظامی زبده و آزموده در نبردهای سخت سالهای اخیر منطقه همچون مبارزه با داعش در لبنان، سوریه و عراق اشاره نمود که در بالاترین سطوح آمادگی برای رزم بوده و هر کدام نیروی کارآمد موثر مضاعفی برای بازوان قدرتمند حزب الله و محور مقاومت جهت درهم کوبیدن مواضع و ضربات فلج کننده علیه رژیم صهیونیستی میباشند.
همۀ اینها سوای پشتیبانیهای مستقیم و غیر مستقیم سایر اجزای محور مقاومت در میدان و پشت صحنه میباشد.
دانیل هاگاری سخنگوی ارتش صهیونیستی، نصرالله را یکی از بزرگترین دشمنان تمام دوران اسرائیل دانست که حذف او جهان را به مکانی امنتر تبدیل میکند.
نتانیاهو هم در بیانیهای مدعی میباشد که ترور نصرالله نقطه عطف تاریخی است که موجب توازن قوا به نفع این رژیم خواهد شد.
در حالی که آنها به زودی در خواهند یافت که وجود سید حسن نصرالله با تمام خطراتی که برای موجودیت رژیم صهیونیستی داشت، تا حدودی موازنۀ نسبی عادلانهای را در منطقه ترسیم کرده بود. در واقع باید گفت شهادت او خطرات بسیار بیشتری از حیات برای رژیم به ارمغان خواهد آورد؛ آنچنان که نتانیاهو نیز در ادامه بیانیه خود، روزهای سختی را نوید میدهد.
در واقع خود مقامات صهیونی نیز به خوبی آگاه هستند که این ترور گامی بزرگ به سوی جنگی فراگیر با عواقب شدید را سبب شده و اقدام تروریستی آنها دومینوی خشونت فزاینده را موجب خواهد شد. نکتهای که به نظر لازم به تأکید میباشد ترور دبیرکل حزب الله بیش از آن که ضرورت این رژیم بوده باشد، ضرورت نتانیاهو و تیم امنیتی او بود که در آستانه سال نو عبری و یک سالگی شکست فضاحت بار طوفان الاقصی، برای خود به ظاهر موفقیتی مهیا نمایند.
موضوعی که نشریه نیویورک تایمز در 28 سپتامبر به نقل از سه مقام بلندپایه صهیونیسم تأیید میکند که اسرائیل از ماهها قبل از محل سید حسن نصرالله مطلع بوده در همین راستا قابل ارزیابی میباشد.
ولیکن به اعتقاد بسیاری ترور نصرالله هیچ دستاورد راهبردی و طولانی مدتی برای رژیم نداشته و صرفاً مسکنی برای دولت شکننده ائتلافی بیبی در تلآویو برای مقابله با مخالفین بود که ماه عسل آن هم با حملۀ جمهوری اسلامی ایران به تلخی گرایید.
در طی سالهای گذشته دستگاههای عریض و طویل پر طمطراق تجزیه و تحلیل راهبردی صهیونیستها دادههایی از منابع گسترده و گوناگون خود دریافت و پردازش نمودهاند که به ظاهر خروجی آن برداشتهایی نادرست و گاه ناقص از اوضاع و وضعیت حاکم بر منطقه بوده که ب
راساس آن اقدام به ماجراجوییهای پی در پی و بیمحابا کرده و از تمام اصول بنیادین جهانی و خطوط قرمز دولتها و ملتهای منطقه عبور کردند؛ که بی شک باید پذیرفت بخشی از آن نشأت گرفته از رفتارها و سیاستهای بعضاً اشتباه و گاه منفعلانه کشورهای منطقه و به ویژه محور مقاومت بوده که موجبات وحشیتر و حریصتر شدن صهیونیستها گشته است.
به نحوی که هیچ وجدان بیداری این حجم از درنده خویی در قتل عام و نسلکشی وحشیانه رژیم صهیونیستی را نپذیرفته، نمیتواند حتی آن را بهانه و توجیه کند؛ بیش از یک سال است رژیم به پشتوانه همه جانبه آمریکاییها درخواستهای جهانی از سوی سازمانهای بین المللی و کشورها برای کاهش تنش و توقف جنگ را وقعی نمینهد؛ هر روز منطقه را یک قدم به پرتگاه جنگ تمام عیار غیر قابل کنترل با تبعات فزایندۀ جهانی نزدیک میکند.
در اوضاع کنونی و در سایه چراغ سبز و حمایتهای بی قید و شرط واشنگتن از رژیم صهیونی و سیاستهای حماقت آمیز و خطرناک کابینۀ راست افراطی که جنگ منطقهای اجتناب ناپذیر به نظر میرسد، نخست وزیر رژیم به یاوه سرایی روی آورده و اعلام میدارد اسرائیل مصمم است که حمله به دشمنان خود را ادامه دهد.
اینک که نتانیاهو و هئیت حاکمه این رژیم تصور کرده با سیاستهای کوته اندیشانه استفاده بیش از حد از قدرت و نسلکشی، ترور و یا گسترش دامنه جنگ میتوانند سیاستهای راهبردی خود را پیش برده و پیروزیای را برای خود فراهم کنند، ناگاه به همان دغدغههای آغازین روزهای تأسیس رجعت نمودند.
سیاست رایج صهیونیستها از بدو شکلگیری نامشروع در منطقه مبتنی بر نشلکشی، اشغال و تهاجم بوده که خود را به عنوان بازیگری غیر مسئول و فرا قانونی معرفی نمودهاند.
با آنکه نتانیاهو بسیار تمایل دارد که خود را به عنوان ناجی رژیم و شخصیت عملگرای تندروی بدون ملاحظهای بشناساند، باید او را معمار شکستهای تاریخی و پیاپی دانست که با اعتماد به نفس کاذب و اشتباهات متوالی در باتلاق بلند پروازیها گرفتار آمده، ماحصل آن برای خود ناکامی و برای رژیم اضمحلال خواهد بود.
ترور سید حسن نصرالله بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران درون رژیم را نگران کرده و بسیاری از آنها محتاطانه به نتایج آن نگریسته و اظهار نظر میکنند؛ چرا که با نگاهی گذار در مییابند که آنها در گذشته نیز رهبران زیادی را همچون سید عباس موسوی، شیخ احمد یاسین، فتحی شقاقی، عبدالعزیز رنتیسی، اسماعیل هنیه ... حذف کردهاند اما هر بار کسانی جایگزین شدهاند که بسیار موثرتر و مستحکم تر از قبلیها علیه رژیم اقدام کردهاند.
حال عدهای به این میاندیشند که آیا این ترورها چیزی را حل میکند؟ آیا امنیت سرزمینهای اشغالی تأمین میکند؟ آیا چهره سیاه رژیم را در جهان سفید شویی میکند؟ آیا زمینه پذیرش آنها نزد دولتها و ملتهای منطقه را فراهم میکند؟ آیا موجب روند عادیسازی میشود؟ آیا اسرای در غزه را آزاد میکند و یا باعث بازگشت هزاران نفر آواره به مناطق شمالی میشود؟ آیا مهاجرت معکوس را متوقف میکند؟
در حقیقت بسیاری در سرزمینهای اشغالی نمیدانند که ترور دبیر کل حزب الله عملی بد یا بدتر بوده است.
پاسخی که با گذشت روزهای بیشتر از تاریخ 27 سپتامبر و زیر ضربه رفتن نقاط بیشتر و ناامنی فراگیر در سرزمینهای اشغالی از جانب همۀ اجزای محور مقاومت و عملیاتهای جسورانهتر حزب الله روشنتر میشود و خیال واهی مقامات رژیم را به سرابی بی پایان مبدل میسازد.